#حکایت
موکب به موکب...
یکی از حکما پسر را نهی همیکرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند. گفت: «ای پدر گرسنگی خلق را بکشد، نشنیدهای که ظریفان گفتهاند به سیری مردن به که گرسنگی بردن.»
گفت:« اندازه نگهدار، کُلوا وَ اشرَبوا وَ لا تُسْرِفوا »
رنجوری را گفتند:« دلت چه می خواهد؟» گفت:« آنکه دلم چیزی نخواهد.»
گلستان سعدی، باب دوم