eitaa logo
حسینیه (اشعار آیینی و مراثی اهل بیت)
1.1هزار دنبال‌کننده
801 عکس
552 ویدیو
7 فایل
هدف ؛ انتشار اشعار،مدایح و مراثی اهل‌بیت علیه السلام مکتوب،شنیداری و دیداری باشد که مورد قبول حضرت زهرا سلام الله علیها قرار گیرد هزینه استفاده #صلوات دوستان #شاعر اشعار زیبای خودتان را جهت ارائه در کانال ارسال کنید به ادمین کانال @Alirezanikoo_m
مشاهده در ایتا
دانلود
هر بار که شب رسیده گفتیم حسین هر بار سحر دمیده گفتیم حسین آن لحظه که بی تو بگذرد وقت بلاست هر جا که بلا رسیده گفتیم حسین ... 🥀🍃
در زمانی که گره خورده به کار همگان گره ی کور بزن بین منو کارِ حسین ⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 💐 اشعار آیینی 👇👇👇 @marsieh_madh ✋🇮🇷    🌹🌹🌹🌹🌹
🍃 به خواب دیدم از اینجا نمای گنبدتان را عجیب نیست اگـر تشنه ای سراب ببیند ✍شاعر: حمیدرضا محسنات 🌺
ای نسیمی که سحرگاهان در عالم می وزی! جز نسیم کربلا را قسمت نوکر مکن من فقط زانو زدم پائین پاهای حسین پس مرا محتاج، جز شهزاده اش اکبر مکن ⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 💐 اشعار آیینی 👇👇👇 @marsieh_madh ✋🇮🇷    🌹🌹🌹🌹🌹
هر کوچه و هر خانه‌ای از عطر، چو باغی‌ست در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغی‌ست آویخته بر سر درِ هر خانه چراغی‌ست بر هر لبی از موعد و موعود، سراغی‌ست از شوق، همه رو به سوی میکده دارند یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید بی‌بال و پران را پر و بالی دگر آید کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده ای عطر بهشت از رخ تو ای گل نرگس ای روشنی محفل و ای رونق مجلس ای راز غمت درس مدرّس به مدارس تو منعم کل هستی و ما فرقهٔ مفلِس جز تو، به زمان نیست کسی مصلح و صاحب یا مهدیِ بِن عسکری ای حاضر غائب! تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد... بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو... استاد علی انسانی ⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 💐 اشعار آیینی 👇👇👇 @marsieh_madh ✋🇮🇷    🌹🌹🌹🌹🌹
اگر چه طبیبی و دوا درست می کنی گهی برای خیر ما بلا درست می کنی از این طرف همیشه بارها خراب می کنم از آنطرف همیشه بارها درست می کنی اگرچه من خجل شدم اگر چه سنگ دل شدم تو از همین سنگ هم طلا درست می کنی من از گناه خسته ام از اشتباه خسته ام بجان مادرت بگو مرا درست می کنی؟ گدای آستانه ات شدن به دست ما نبود تو با کریمی خودت گدا درست می کنی کنار تو غریبه های شهر نیز راحتند تویی که از غریبه آشنا درست می کنی اگر بناست بعد از این مرا خراب تر کنی از اول این خراب را چرا درست می کنی؟ از این دلی که سالهاست بندگی نکرده است فقط تویی که بنده ی خدا درست می کنی تو یک غروب می رسی وگنبد بقیع را شبیه گنبد امام رضا درست می کنی علی اکبر لطیفیان ⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 💐 اشعار آیینی 👇👇👇 @marsieh_madh ✋🇮🇷    🌹🌹🌹🌹🌹
برایت سهمی از اسلام با حیدر برابر بود چنان‌که ثروت تو هم‌ترازِ تیغِ حیدر بود به ایثارت گواهی می‌دهد شعبِ أبی‌طالب همین از خود گذشتن‌های تو خود فتح خیبر بود همین بس که سلامت داده جبرائیل با هر وحی کجا این منقبت در شأن آن زن‌های دیگر بود؟ کسی که مادر زهراست اُم المؤمنین باشد فقط این‌گونه مادر لایق آن‌گونه دختر بود نه تنها مریم و حوا کنیز خانه‌ات بودند که غیر از فاطمه شأن تو از کُلِ زنان سر بود تو بودی و علی بود و ابوطالب همین کافی‌ست پیمبر از همان آغاز هم دارای لشگر بود تو ای بانو اگر اسلام را یاری نمی‌کردی یقین دارم جهان امروز  بی «الله اکبر» بود ** خدیجه!  آه...، بعد از تو رسول الله هر روزش... خدیجه! آه...، هر شب روی لب‌های پیمبر بود ✍ ⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 💐 اشعار آیینی 👇👇👇 @marsieh_madh ✋🇮🇷    🌹🌹🌹🌹🌹
بی اضطراب جان بده بانو، کفن رسید غیر از حسین... سهمیه‌ی رسید احمد، علی و فاطمه با تو چهارتا این پنجمی به حکم خدا بر حسن رسید مادربزرگ ِکرببلا، جان تو قسم باهر فراز ِ روضه به لب، جانِ من رسید ** گودالِ قتلگاه! کجایی دمِ غروب کارِ کبوترِ تو به پرپر زدن رسید بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد بر تک تکِ سپاه، کمی از بدن رسید تا نیزه‌دارها زِرِهِ او در آوَرَند صدها شکافِ نیزه به اعضای تن رسید از دورِ پیکرش همه بادست پُر روند بریک نفر عبا و یکی پیرهن رسید دنبال ِ شال ِ دور ِ کمر بود ساربان اما نگاه او به عقیق یمن رسید ✍ ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   © اشعار آیینی 👇👇👇 @marsieh_madh ✋🇮🇷    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
با دل به سویش آمده، تنها نه با مالَش جان داده در راهِ پیمبر، در رهِ آلش با عشق وصلت کرده، با سرچشمه‌ی خوبی زهرایِ اطهر دخترش شد؛ خوش به احوالش عشقِ محمد ثروتِ بی انتهای اوست این است در دنیای خاکی، کُلِ آمالش پَر می‌زند سویِ خدا، از دامنِ دنیا بانوی ایمان را شده، این عاشقی بالَش بگذار هرکس خواسته، طعنه زند او را هرگز نمی‌ترسد زِ کفر، از قیل و از قالش ** امشب کفن از عرش بهرش آمد و حالا افتاده‌ام یادِ حسین و یادِ گودالش ✍ ⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 💐 اشعار آیینی 👇👇👇 @marsieh_madh ✋🇮🇷    🌹🌹🌹🌹🌹
راحت بخواب مادرِ زهرا  کفن که هست شمعی اگر که نیست ولی اشکِ من که هست قسمت نشد عروسیِ زهرا برای تو حالا پس از تو قسمتِ ما سوختن که هست لالایی تو نیست بجایش یتیم‌وار تا صبح آهِ دخترکی دل‌شکن که هست گیرم کسی کنار مزارت نایستد حداقل برای من اینجا وطن که هست بعد از من و تو غربتِ این خانه دیدنی‌ست از این به بعد روضه‌ی این که هست خیلی برای فاطمه دلشوره داشتی راحت بخواب بعدِ تو با او حَسَن که هست   یک روز می‌رسد که ببینیم کربلا بالای نیزه یک سرِ دور از بدن که هست هرکس که آمده‌ست به دنبال غارت است دل‌خوش مکن به اینکه تنش پیرهن که هست چیزی نمانده است برای سوارها چیزی نمانده است ولی تاختن که هست می‌خواست ساربان برود دستِ پُر، حسین_ با دست اشاره کرد عقیق یمن که هست  دیگر رُباب هم پی طفلش نمی‌دود تا بِین راه حرمله‌ی بد دهن که هست... ✍ ⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 💐 اشعار آیینی 👇👇👇 @marsieh_madh ✋🇮🇷    🌹🌹🌹🌹🌹
به سیم و زر چه حاجت بود؟! از این‌ها فراتر داشت پُر از خورشید بود آری نگاهی کیمیاگر داشت زنان از بی حجابی‌ها سر تسلیم افکنده... ولی کنز الحیا از چادر خود تاج بر سر داشت بزرگان عرب را یک‌به‌یک دیروز پس می‌زد که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت زمانی که همه خورشید را تکذیب می‌کردند خدیجه چشم‌های مصطفی را خوب باور داشت میان قوم خود شأن و مقام او فراوان بود ولیکن با پیمبر عزتی چندین برابر داشت نبی افلاک را می‌دید از غار حرا اما جهان مصطفی در چشم او تصویر بهتر داشت نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند شکوه این سه تن باهم هزار الله اکبر داشت کنار مرتضی دین خدا را حفظ می‌کرده که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت دوبازوی پیمبر بی گمان از جنس هم بودند خدیجه چون علی را داشت درواقع برادر داشت لبالب بود از قرآن و آن روزی که مادر شد به جای طفل در آغوشِ خود، آیات کوثر داشت همینجا می‌شود بر پاکیِ دامان او پی برد فقط این زن وجودی لایق زهرای اطهر داشت علی داماد او شد، کاش بود آن روز را می‌دید که زهرا در نبود مادر خود دیده‌ای تر داشت خدیجه در مسیر دین شترها داد بی منت زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت حسن روز جمل بی شک به یاد مادرش افتاد به یاد خاطراتی که مروری زجرآور داشت کمک می‌خواست پشت در صدا زد خادم خود را فدای فضه اما فاطمه ای کاش مادر داشت... ✍ ⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 💐 اشعار آیینی 👇👇👇 @marsieh_madh ✋🇮🇷    🌹🌹🌹🌹🌹
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0201083.mp3
27.39M
«فراز هایی از دعای ابوحمزه ثمالی» هیئت‌ثاراللّٰه‌زنجان مداح: دوشنبه ۷ فروردین ماه ۱۴۰۲