▪️گریز روضه حضرت قاسم(ع)
کشیدن پاهای اسماعیل(ع) بر زمین و جاری شدن زمزم
از امام صادق (ع) منقول است که چون ابراهیم(ع) اسماعیل(ع) را در مکه گذاشت اسماعیل(ع) تشنه شد و در میان صفا و مروه درختی بود پس مادرش بیرون رفت تا بر صفا ایستاد و فریاد زد آیا در این وادی انیسی هست؟ جوابی نشنید.
سپس رفت تا مروه، باز ندا کرد و جواب نشنید و بازگشت صفا.
برگشت به صفا و باز ندا کرد و جوابی نشنید تا آنکه هفت مرتبه چنین کرد سپس سنت چنین جاری شد که هفت شوط سعی کنند میان صفا و مره.
پس جبرئیل به نزد هاجر آمد و گفت: تو کیستی؟
گفت: من مادر فرزند ابراهیم(ع)
گفت: ابراهیم(ع) شما را به کی سپرد؟
هاجر گفت: من نیز به او گفتم که ما را به چه کسی میسپاری؟ گفت: به خداوند عالمیان.
جبرئیل گفت: شما را به کسی سپرده است که البته کفایت مهمات شما را می کند.
سپس حضرت فرمود: مردم دوری می کردند از آنکه عبور ایشان به مکه واقع شود برای آنکه آب در آنجا نیست. سپس اسماعیل پاهای خود را از تشنگی به زمین میساید. ناگاه آب زمزم از زیر قدمهایش جاری شد و حق تعالی به سبب آن آب برای ایشان روزی جاری گردانید که پیوسته قافلهها میگذشتند و از آب ایشان منتفع شده و طعام به ایشان میدادند.
👈 اشاره گریز:
دلها بسوزد برای آن نوجوانی که در اوج عطش در حین جان دادن هرچه پا بر زمین کشید آبی برای او فراهم نشد.
📚منبع:
علل الشرایع، ص ۴۳۲
برگرفته از:
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۱۵۹
#روزپنجم
#محرم۱۴۴۵
#گریزهای_مداحی
@marsieh_madh
" دودمه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام"
دیدهء فاطمه و زینب و نجمه به من است
رجزم صف شکن است
میمنه دست حسین، میسره دست حسن است
رجزم صف شکن است
#رضا_دین_پرور
#محرم
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
@marsieh_madh
بی تو در بین حرم بانگ عزا افتاده
وای قاسم، عوضِ وا عطشا افتاده
چاره ای كن كه نمانند به رویِ دستم
عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده
#حسن_لطفی
#روضه_ششم
#محرمالحرام۱۴۴۵
@marsieh_madh
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
کیست این طفل که در ساعت خواب
سر گذارد روی دوش مهتاب
از تبش سوخته حتی خورشید
از لبش باخته رنگ مهتاب
نغمه گریه اش از شور حجاز
صوت لالایی اش آهنگ رباب
تشنه کامی که ز پیمانه ی عمر
خورده اندازه ی شش جرعه ی آب
حیف از این برگ گل باغ بهشت
از عطش دید چه بسيار عذاب
قاتلش با چه حسابی میکرد
طفل را قدر علمدار حساب
با همان تیر که مرد افکن بود
تیر افکند به طفل بی تاب
گوسفندی بکُشند آب دهند
کشتن طفل ندارد آداب؟
او دوتا گشت سر دست پدر
گشت تا تیر سه شعبه پرتاب
سَرِ او رفت به نی با اولاد
تن او ماند کنار اصحاب
#میثم_مومنی_نژاد
@marsieh_madh
#حضرت_رباب
بدون معجر هم میکند حجاب رباب
ز نور فاطمه دارد به خود نقاب رباب
کدام قافیه خوب است شعر مرثیه را
بدون وقفه دلم داد زد رباب رباب
ز داغ سینهی خشکیده از عطش بی شک
تمام عمر به خود میدهد عذاب رباب
به التماس اباالفضل زیر لب میخواند
به گوش مشک علی و به گوش آب رباب
از آن زمان که به دنبال آب رفته حسین
ندیده است علی را مگر به خواب رباب
تمام روضه همین است: بعد از عاشورا
خطاب میکندش شمر با عتاب: رباب!
پس از امام که ماندهست پیکرش بر خاک
نشسته است فقط زیر آفتاب رباب
نجات بخش حسین است از جفای یزید
چه کرده است در آن مجلس شراب رباب
به گوش او نرسد کاش گریهی نوزاد
که از صداش میوفتد به اضطراب رباب
#سیدمحمدحسین_حسینی(زخم حسینی)
@#اشعار_آیینی
#اشعار_محرم
#نوحه
#مدایح_مراثی
| عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/2592800965C27ad482bc3
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
دیدنِ دشمن و روی تو ندیدن سخت است
جای انگشتِ پدر تیر مکیدن سخت است
خواب بودی و تو را بوسه زدم امّا زد
ناگهان بی نفَس از خواب پریدن سخت است
جانِ تو سختترین کارِ جهان آسان است
پیشّ یک مادرِ بی شیر رسیدن سخت است
دست بر تیر زنم حنجرِ تُردت ریزد
تیر از حنجرِ خشکیده کشیدن سخت است
رو زدم ، رو زدم و رو زدم و رو ، اما
عوضاش خندهی این قوم شنیدن سخت است
بر رویم خونِ تو پاشید و زمین هم نچکید
در عوض تا حرم از شرم چکیدن سخت است
روی تو سنگِ لحد چیدم و عمداً گفتم :
طفل را از زیر این خاک کشیدن سخت است
لااقل قافله ، ایکاش که آرام رود
پا برهنه عقب بچه دویدن سخت است
* *
از تکانهای عبا حرمله فهمید چه شد
نفسِ آخر خود را نکشیدن سخت است
این زبان بسته نشد آب بگوید ، نامرد
آب با لب زدنِ خود طلبیدن سخت است
#حسن_لطفی
@marsieh_madh
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
ای بزرگ همه ، نوزاد اباعبدالله
وارث غیرت اجداد اباعبدالله
حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله
با تو حاجت به همه داده اباعبدالله
پَر ِ قنداقه ی تو بال و پر نوکر هاست
چون عمو روضه ی تو چاره ی ما مضطر هاست
شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست
هر چه خواهید بگیرید شب معجزه هاست
یارمان باب ِ حوائج شده حاجات رواست
کرمش شامل عالم شده از بس آقاست
این طبیبی که کُنَد درد ، دوا نشنیده
غالبا بیشتر از خواهشمان بخشیده
کیستی ای همه صاحب نفسان نوکر تو
ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو
رو زده آبروی عالم امکان سر ِ تو
شیر سرخ عربستان شده آب آور تو
ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت
اکبر و قاسم و عباس بلاگردانت
شد گرفتار تو هر بنده گرفتار نگشت
در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت
دست و دلباز ! چرا عمر تو بسیار نگشت
وای بر حال ِ زمین، دور تو یک بار نگشت
در تو دیدم کرم ِ ارثی این سلسله را
ترسم این است شفاعت بکنی حرمله را
چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب
چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب
عرشیان مویه کنان ، گشته فلک خانه خراب
کم تلظی بنما ، ای نوه ی مادر آب
تو غم انگیز ترین روضه ی عاشورایی
سند محکم مظلومیت بابایی
وای از کینه ی دیرینه ی بدر و خیبر
شده جنجال دوباره سر نام حیدر
بیشتر از همه دیدند ستم از لشکر
این علی بن حسین بن علی های پدر
علی و خنده و محراب ِ دو دستان پدر
آمده یاد همه ، فزت ُ و رب ِ حیدر
فاطمه ناله زد و عرش در آمد دادش
پدری تیر کشید از گلوی نوزادش
آمده پشت در و مادر و فضه یادش
یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش
پدری خسته و شرم و قد ِ همچون دالش
مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش
گل نشکفته و پرپر شده ، ای وای رباب
ذکر یک عرش سراسر شده ای وای رباب
قدّ ارباب چو مادر شده ، ای وای رباب
خاک ، گهواره ی اصغر شده ای وای رباب
مانده کم جان دهد از دل نگرانی پدرش
چشم سر نیزه بُوَد آه ، به دنبال سرش
#محمد_حسین_رحیمیان
@marsieh_madh
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
شده آب آب حرم بی جواب
کمی روی دستان مادر بخواب
ببین مادرت از خجالت شد آب
چه کردی تو با حال و روز رباب
لبانت ترک خورده شرمنده ام
از این چشم آزرده شرمنده ام
لبت چون دل مادرت سوخته
از آن بیشتر حنجرت سوخته
ز هرم عطش پیکرت سوخته
گل اشک چشم ترت سوخته
تو با جان این خسته بازی مکن
تلظی مکن دل نوازی مکن
علیِ مرا خواهش شیر نیست
به چشمان تو ترسِ شمشیر نیست
اگر چه گریزی ز تقدیر نیست
گلوی تو اندازه ی تیر نیست
پدر را ز قول من ای جان بگو
بپوشان سپیدیِ زیر گلو
برو مرد مادر خدا یاورت
الهی بلایی نیاید سرت
خراشی نگیرد به بال و پرت
برو بعد تو وای بر مادرت
تو را می سپارم به دست پدر
تویی هستی من و هست پدر
ببین بی قرار توام بی قرار
بمان تا بهارم بیاید،بهار
ندارد تنت طاقت کارزار
گلوی تو را با سه شعبه چه کار
به زیر گلو مثل یک نیزه خورد
رد بوسه های مرا تیر برد
#حسن_کردی
@marsieh_madh
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
گلوی تو عوض آب ، خورده تیر عزیزم
چکیده از لب تو خون به جای شیر عزیزم
رسانده باد فقط بوی آب را به مشامت
که سهم تو به جز این نیست در کویر عزیزم
جوابِ خواهش من را چه زود داد سه شعبه
پس از سه روز تو خوابیده ایی چه دیر عزیزم
نگاه کن به روی خاک ، جای خون گلویت
روان شده عرق شرم در مسیر عزیزم
به احتیاط بمان روی نیزه تا که نیفتی
به هر طریق شده نیزه را بگیر عزیزم
به روی نیزه فقط با صدا مرا بشناسی
رباب می شود از این به بعد پیر عزیزم
#حامد_آقایی
@marsieh_madh
"دودمه حضرت علی اصغر علیه السلام"
مُهر محسن به روی برگهء اعزام من است
حرمله رام من است
پر قنداقهء من حولهء احرام من است
حرمله رام من است
#رضا_دین_پرور
#محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع
@marsieh_madh
شش ماهه ام اما امام تشنه هایم
سرباز آقای غریب کربلایم
نوشیده ام کوثر بجای شیر مادر
امّید زهرایم، یل شیر خدایم
دارم تلظی می کنم اما نه از آب
ای اهل عالم، تشنهء خون خدایم
من دستگیر عالمم مثل ابالفضل
این بند قنداقه نبسته دست و پایم
لالایی من را رقیه خواند و گفته
مثل علی اکبرش میدان بیایم
این گریه هایم آیهء "اِنّا فَتَحنا"ست
کی گفته خشکیده دهان و حلق و نایم
من حاجی و خیمه حریم امن، اما
آغوش بابای غریبم شد منایم
معراج را با خون خود سیراب کردم
بابا گرفت اسم خدا را در ازایم
آقایم و عرشی ام و بالانشینم
همپای بابا بر سر نیزه است جایم
#رضا_دین_پرور
#محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع
@marsieh_madh
روزگارم در پناه تکیه ات سر می شود
دست، بر خاک سیاهم می زنم زر می شود
بچهء شاگردِ پرچم دوز را، مردی شده!
خوش بحالش مثل نوکرهات، نوکر می شود
فرش خود را می فروشم خرج هیئت می کنم
برکت ولخرجی ام، صدها برابر می شود
هروله کردم، پس از آن گریه می چسبد فقط
خستگی سینه زن با گریه اش در می شود
عقل را ول کرده ام، خواب و خوراکم روضه است
مجلس دیوانه ها یک جور دیگر می شود
پهلوی هر روضه، چایِ قند، پهلو میخورم
اشک هایم آبِ جوش این سماور می شود
مزه دارد دستپخت آشپزهایت حسین!
بانی دیگ غذایت شخص مادر می شود
چوب و هیزم دیدم و یاد تنور افتاده ام
سوختم از غصهء آن سر که لاغر می شود
دخترم خورده زمین و پای او زخمی شده
از رقیه خواستم!... عشقش مکرر می شود
آب می نوشم ولی در استکانم آتش است
تشنگی کربلا با آب، بدتر می شود
پیش زهرا آب را بستند بر اهل حرم
این خبر دارد به داغی سخت، منجر میشود
گریه کرد و از میان خیمه پا بیرون گذاشت
گفت بابا؛ یاورت این دفعه اصغر میشود
نه حسن داری کنارت، نه علمداری حسین
گر بمانم در حرم، محسن مکدّر میشود
یک علیِّ اکبر تو شد هزار و یک علی
پس علیِّ اصغرت هم چند لشکر میشود
#رضا_دین_پرور
#محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع
@marsieh_madh