﷽
#امام_عسکری_ولادت
روشن شده آیینه ی جان ، با صلوات
لبخند زده گل به جهان ، با صلوات
در جشن طلوع نور ، می باید گفت
تبریک به صاحب الزمان با صلوات
#میثم_مومنی_نژاد
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@marsieh_madh
حسینیه (اشعار آیینی و مراثی اهل بیت)
#السلام_علیک_یااباعبدالله صبح ما میشود آغاز ، به اذن تو حسین... السلام ای ، تو دلیل غم سر بسته ی د
صلیاللهعلیکیااباعبدالله ❤️
خوشعاقبت کسی که شود ثبت، نام او
در خیل عاشقانِ "حـسـین بن فاطـمه"
#آربی_ریحانه
#طوفان_الاقصی
@marsieh_madh
ریحانة الرضا صلواتاللهعلیهما
تو دخترِ کریمهی موسیبنجعفری
بانوی کبریائی و از عالمی ، سری
تو آمدی و قم حرم اهل بیت شد
ایران شده رکاب و تو هم مثل گوهری
اخت الرضا و صاحبهی عرش اعظمی
دریایِ بیکرانِ کرامات و ، محشری
ما پای سفرهی تو نمک خوردهایم، چون
جز نانِ تو حرام بُوَد نانِ دیگری
ریحانة الرضائی و خورشیدِ شهر قم
تفسیری از تمامیِ آیاتِ کوثری
فرمودهاند اینکه ثواب زیارتت
با زائران فاطمه دارد برابری
یعنی که ای تجلی انوارِ فاطمی
آئینه دارِ حضرت زهرای اطهری
از فاطمه نوشتم و ابیات گریه کرد
وقتش شده غزل برود جایِ دیگری
بانو هزار شکر که در شهر قم ، نبست
راهِ تو را میانهی کوچه، ستمگری
روزِ دوشنبه بود گمانم ، نوشتهاند...
که در مقابلِ پسر افتاد مادری
#علی_گلچین_پور
چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲
@marsieh_madh
#حضرت_معصومه_س_شهادت
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سالها میشود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور و برم ریختهاند
چقدر دستهی گل روی سرم ریختهاند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند، خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت
...من کجا، شام کجا، زینب بی یار کجا؟
من کجا، بام کجا، کوچه و بازار کجا؟
بنویسید که عشّاق همه مال هماند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هماند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سالها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود، خدایا شکرت
هر چه هم بود، بدن بود، خدایا شکرت
یار هم آن قَدَری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
او کجا، نیزه کجا، گودی گودال کجا؟
او کجا، نعل کجا، پیکر پامال کجا؟
* *
بنویسید سری بر سر نی جا میکرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
@marsieh_madh
#حضرت_معصومه_س_شهادت
ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ
ﺍﺯﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ
جان بی تو به لب آمده، ﺍﯼ ﭘﺎﺭﻩی ﺟﺎﻧﻢ
دلگیرم ازین شهر و روا نیست بمانم
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺍﮔﺮ ﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ
ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺭﺿﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ...
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺳﻔﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ، ﺑﻪ ﻗﻢ ﻫﻢ ﻧﻈﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﻤﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ
ﯾﮏ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻣﺤﺮﻡ بهخدا ﻫﺴﺖ ﺳﭙﺎﻫﻢ!
ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩّﻩﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﺳﺖ
ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﺮﺳﺪ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺗﺎ ﻃﻮﺱ، ﻏﻢ ﻣﺎﺳﺖ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻣﺎﺳﺖ
ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﭘﺪﺭﻡ، ﻗﻢ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺳﺖ...
حاشا ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﺩﻟﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻡ
ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﺎﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﯿﺮﻡ
ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺠﺮﻩﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﺑﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪﯼ ﺑﺮﮒ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ...
ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪﯼ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻗﻢ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻤﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻣﻌﺼﻮﻣﻪﯼ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست
اینجا زدن فاطمهها حرف کمی نیست
ﺑﯿﻦ ﻧﻈﺮ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﻦ ﺍﺛﺮ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ
ﻣﺎﺑﯿﻦ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ
از مردم نامرد دراینجا اثری نیست
در شهر قم از ضربهی سیلی خبری نیست...
✍ #مجید_تال
@marsieh_madh
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
چنان پوشیده در نور است آن تندیس زیبایی
که باشد یک به یک شایستهی القاب زهرایی
سِواد معجرش آموخت بر شب، پردهداری را
غبار مرکبش شد توتیای چشم بینایی
نخوانده نامه را، پاسخ بگوید دختر موسی
به حیرت مانده ابناء بشر از این توانایی
چو بیند حضرت کاظم جواب نامه را گوید:
پدر قربان او گردد از این اِشراف و دانایی
بپرس از حضرت موسی بن جعفر این کرامت را
مگر علم لدنّی گفته او را جای لالایی؟
شفاعت میکند از شیعیان در عرصهی محشر
تصوّر کن چقدر آن روز میگردد تماشایی
دمی که دید در غربت گرفتار است مولایش
عَلَم بر دوش شد در یاری مولا به تنهایی
کنیزِ شوکتِ شاهانهی او مادرِ گیتی
غلامِ همتِ مردانهی او بود آقایی
* *
مسیر راه از فیض شما شد جادهی رحمت
به هر جایی که رفتی سبز شد باغ شکیبایی
حضور با شکوهت آبروی اهل ایران شد
حیا و غیرت ما ثبت شد در چرخ مینایی
قسم بر زینب کبری که در این کشور مولا
ز فرزندان زهرا میشود با گل پذیرایی
تویی آن زن که بعد از حضرت صدیقه و زینب
خدا شایستهاش دیده برای حکمفرمایی
غبار قبرت از علم لَدُن پُر بوده تا رفته
فقاهت از سر کویت به سر حدِّ شکوفایی
به دریای علومت دیدهام جمع فقیهان را
چنان غواصها در حال اقیانوسپیمایی
بزرگانی چنان بهجت اگر صاحب نفس بودند
ز انفاس شما آموختند اعجاز عیسایی
به پیشت مجتهد با علم و عارف با عمل آید
حساب عاشقان پاک است از این وسواس مبنایی
دلم با آرزوی "اشفعی لی" میشود آرام
که من را جز تولا و تبری نیست دارایی
گنهکارم من و ای عصمت حق! پردهپوشی کن
پناه آوردهام در سایهات از بیم رسوایی...
✍حجتالاسلام #سیدروح_الله_موید
@marsieh_madh
#حضرت_معصومه_س_شهادت
ای سایه ی بالا سرِ خواهر، برادر!
ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر!
خواهر همان احساس مادر بر برادر
دارم برایت میشوم مادر، برادر!
ای سوره! چشمی بر منِ آیه بیانداز
یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز
یك بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز
بر خواهرانش سایه دارد هر برادر
چیزی به غیر از چشم تر دارم، ندارم
از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم
اصلاً نمیدانم پدر دارم-ندارم
دیدم كمالاتِ پدر را در برادر
از جانب زُلفت صبایی میفرستی؟
با التماس من دعایی میفرستی؟
دارالشِفای من! دوایی میفرستی؟
افتادهام در گوشهی بستر، برادر!
این جا مسیرِ كوچهها خوب است، خوب است
وقتی نگاهِ مردها خوب است، خوب است
حالا كه احوالِ رضا خوب است، خوب است
از بس فنا گردیدهام من در برادر
در كوچهها با حالِ بیمارم نبردند
وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند
این معجری را كه سرم دارم، نبردند
این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر!
ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند
جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند
هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند
افتاده روی تلِّ خاكستر، برادر
نه تو جسارت دیدهای، نه من جسارت
نه تو اسارت دیدهای، نه من اسارت
نه تو به غارت رفتهای، نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر
با نیزهای تا شاه را از حال بردند
یك یك تماماً رو سوی اموال بردند
هر آن چه را كه بود در گودال بردند
تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر!
✍ #علی_اكبر_لطیفیان
@marsieh_madh
#حضرت_معصومه_س_شهادت
سرتاسرِ قم را غمی در بر گرفته
آرامِشَش را آهِ شعلهور گرفته
از داغِ معصومه سلام الله، حتی
خاکِ کویر از ابر، چشمِ تَر گرفته
هفت آسمان با اهلِ خود مشغولِ گریهست
شاهِ خراسان روضه بر منبر گرفته
سخت است داغِ خواهری هجرانکشیده
جانِ برادر را دلی مضطر گرفته
خاموش شد خورشیدِ بیت النور امشب
حال و هوایِ صحنهٔ محشر گرفته
از دست داده حضرتِ بنتُ الهُدی را
بر دوشِ خود آیاتی از کوثر گرفته
سِرّ نجابت بود و رفت و دستِ تقدیر
از دخترانِ شیعه، تاجِ سر گرفته
در صحنِ آیینه به همراهِ ملائک
موسی بن جعفر روضهی دختر گرفته
از داغِ دختر، خوانده اما در حقیقت
قلبش برایِ غربتِ مادر گرفته
* *
آن مادری که بعدِ ضربه خوردن از "در"
سردردهایِ سخت در بستر گرفته
وضعِ وخیمِ زخمِ میخِ بیمروّت
لبخند را از صورتِ حیدر گرفته...!
✍ #مرضیه_عاطفی
@marsieh_madh
#شب_زیارتی_اباعبدالله
در خیـالِ مـن نـمی گنـجد دلـم را بشکنی
هر کسی آمد، شکست امّا تو هر کس نیستی
✍شاعر: سعید ایران نژاد
🌺 @marsieh_madh 🌺