~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
⚘«یک روز شهید بسیار ناراحت بود. به طوری که اشک میریخت. به ایشان گفتم: «چرا ناراحت هستید؟ گفت: امروز فرزند یکی از #شهدا را دیدم. هنوز قیافه ای او در جلوی چشمم است. مسئولیت این بچه های شهدا با کیست؟ ما نباید بگذاریم که این فرزندان احساس ناراحتی بکنند.»
⚘زمانی که به مرخصی میآمد. از روبه رو شدن با خانواده های شهدا خودداری میکرد. میگفت: «خجالت می کشم، اگر از من دربارهی شهیدانشان سوال کنند.» به خانوادههایی که همسرشان در #جبهه بود سر میزد. تا اگر کاری داشتند انجام دهد و یا مشکل مالی دارند برطرف کند. میگفت: «ما مسئولیت داریم که از شما رسیدگی کنیم.»
⚘چون او همیشه در گردان خط شکن حضور داشت، ابتدا با نیروها اتمام حجت میکرد. میگفت: «برگشت ما در این عملیات کم است. اگر کسی دوست ندارد که با ما باشد، میتواند به گردان دیگری برود.» ولی او چنان اخلاق پسندیده ای داشت که همه در همان گردان او میماندند و بسیاری از آن ها #شهید می شدند.
#شهید_سیداحمد_عابدی♥️🕊
.
.
🌱|@martyr_314
~🕊
#شهیدانه
⚘يكى از بچه هاى تخريب مجروح شده بود. وقتى بچه هاى حمل مجروح او را میبردند، در وسط راه گفته بود: «نگه داريد! چرا مرا دور مىكنيد؟» بچه ها گفته بودند: «برادر جان تو را از چه چيزى دور مىكنيم؟» در جواب گفته بود: «آقا دارد مىآيد و شما داريد مرا دور مىكنيد! چرا اين كار را مى كنيد؟»
⚘تا اينكه در جايى يك دفعه خودش را بلند كرده و مثل اينكه دستش را توى گردن كسى بيندازد، دست را به حالت بغل كردن كسى حركت داده بود و بعد از روى برانكارد روى زمين افتاده بود. همين كه او را بلند كرده بودند، ديده بودند كه شهيد شده است!…💔
✍🏻به روایت: رزمنده سيدابوالقاسم حسينى
.
.
🌱|@martyr_314
~🕊
🌿فرازی از وصیت نامه💌
ای مسلمین جهاݧ ما از شھادټ نمےترسیم!
چۅن در قامۅس شھادټ
واژه وحشٺ معنے ندارد ...!
ولے مےترسیم بعد از ما
ایمـاݧ را سࢪ ببرند ...!
#شهید_سیدعلی_هاشمی♥️🕊
.
.
🌱|@martyr_314