eitaa logo
「شَهیدِگُمنام」🇵🇸
3.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
363 ویدیو
1 فایل
پِلاک را از گَردنت دَرآوردی گُفت: از کُجا تو را بِشناسَند..؟! گُفتی: آنکه باید بِشناسد،میشِناسَد... :)🌿 🎈۱۳۹۸/۲/۵ 🌱| 3.8k→3.9k کانالمون در تلگرام... :)💖 Telegram.me/martyr_314 پل ارتباطی ما با شما... :)🌱 @
مشاهده در ایتا
دانلود
سرانجام دولتمردان باولایت و باصداقت به شهادت‌ ختم شد 🌱|@martyr_314
شب خوش🌱
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿
سلام :)🌱
سوگواری برای امام حسین(ع) یعنی تربیت انسان هایی که در برابر ظلم سکوت نمی‌کنند! 🌱|@martyr_314
شب خوش🌱
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿
سلام :)🌱
کاش میشد وسط دست رساندن به ضریح مثل حجاجِ منا در حرمت می مردیم… 🌱|@martyr_314
شب خوش🌱
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿
سلام :)🌱
آنچه که در طول زندگی انسان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است داشتن اخلاص است، لذا توجه داشته باشید که هرکار انجام می دهید با اخلاص باشد. 🌱|@martyr_314
اربعین زنگ زد و گفت: ﴿حاج سعید دعا کن شهید نشم!﴾ ازهمان جلسه‌ی اول فهمیده بودم ڪه منطق حمید سربازی ڪردن برای امام زمان(؏ج) است و دوست دارد تا جایی ڪه می‌تواند و از دستش برمی‌آید برای امامش ڪار انجام دهد و نمی‌خواهد با زودرفتن همه‌چیز را تمام ڪند. اما به شوخی گفتم: «همه می‌خوان شهید بشن، تو نمی‌خوای؟» گفت: «اینجا خیلی کار می‌شه انجام داد. دعا کن شهید نشم!» 🌱|@martyr_314
شب خوش🌱
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿
سلام :)🌱
نمازتون سرد نشه رُفقا...🙂🌿
نگذاریدضدانقلاب‌ها حقیقت‌انقلاب‌را واژگونه‌نشان‌بدهد...! ❤️ 🌱|@martyr_314
-زمین‌برا؎داشتنتان‌حقیربود آسمان‌به‌شمابیشترمےآمدتازمین...!
می‌گفت: به کوچه‌های مدینه نمی‌روم جز با لباس جهاد؛ من آنجایی که پهلوی حضرت زهرا(س) را شکستند وارد نمی‌شوم، جز با لباس جهاد و انتقام گفتم: چطور می‌خواهی با لباس جهاد بروی؟! گفت: وقتی آقا امام زمان(عج) آمد و رفتم می‌بینی :) 🌱|@martyr_314
شب خوش🌱
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿
سلام :)🌱
🙃🍃 قرار بود خطبه عقد ما را جاری کند. قبل از شروع مراسم، علی آقا رو به من کرد و گفت: شنیده ام که عروس هر چه در مراسم عقد از خدا بخواهد خدا اجابت می کند. نگاهش کردم و گفتم چه آرزویی داری؟ درحالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت: اگر علاقه ای به من داری دعا کنید و از خدا برای من بخواهید. از این کلام او تنم لرزید. چنین جمله ای برای یک عروس در چنین مراسمی بی‌نهایت سخت بود. سعی کردم طفره بروم اما علی مرا قسم داد و به ناچار قبول کردم. هنگام جاری شدن خطبه عقد از خداوند بزرگ هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از اشک نگاهم را به علی دوختم؛ آثار خوشحالی در چهره‌اش آشکار بود. مراسم ازدواج ما در حضور شهید آیت‌الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد. نمی‌دانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت‌الله مدنی همه به فیض شهادت نائل شدند. 🌱|@martyr_314