#شهیدانہ
زدیم بغل. وقت نماز بود. گفتم: «حاجے قبول باشه.»
گفت: «خدا قبول کنه انشاءاللّه.»
نگاهم کرد. گفت: «ابراهـــیم!»
نگاهش کردم.
ــ نمازے خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم.
ــ حاجآقا شما همه نمازهاتون قبوله.😊
قصهاش فرق میکرد. رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا رئیس جمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجے هم بلند شد. اذان و اقامهاش را گفت. صدایش پیچید توی سالن. بعد هم ایستاد به نماز.😇
همه نگاهش میکردند. مےگفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده.
پایان نماز پیشانیاش را گذاشت روی مهر.
به خداے خودش گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یه روزے توی کاخ کرملین برای نابودے اسلام نقشه میکشیدند، حالا منِ قاســـم سلیمانے اومدم اینجا نماز خوندم.»
راوے : ابراهیم شهریاری
منبع: سلیمانے عزیز، انتشارات حماسه
یاران
🌱|@martyr_314
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
دختــرمون ۹ روزش بود ڪہ علۍ از منطقہ اومد.
براے عقیقـہ ، گوسفنــد خرید و شروع ڪردیم بہ تدارڪات مقــدمات مهمــونۍ.
برنامہ ریزےها شد، مهمــونها هم دعـوت شدند.
یہ مرتبہ زنگ زدن گفتند:
مأموریتۍ پیش اومده و باید بیاے اهــواز!
وقتۍ بہ من گفت خیلۍ نـاراحت شدمو ڪلۍ گــریہ ڪردم.
بهش گفتم: ما فــردا مهمـون داریم، برنامہ ریزے ڪردیم.
وقتۍ حــال من رو اینطـور دید بہ دوستــاش زنگ زد و رفتنش رو ڪنسل ڪرد.
گفتہ بود: بۍانصــافیہ اگہ همسـرمو تنهـا بزارم، این همہ سختۍ رو تحمــل ڪرده حالا یہ بار از من خواستہ بمــونم.
اگہ بیام اهــواز با روح جوانمردے سازگــار نیست...!
#شـهـیـدسیــدعلــیحسینـی
🌱|@martyr_314
[رو سیاهمـ ڪہبا ۲۵ سال
سنـ نتوانستمـ تو رابطہ
عبد و معبودے اونجورے
ڪہ باید و شاید وظیفہ
عبد روبہ نحوهـ شایستہـ
انجامـ بدمـ. . .🥀]
#شهیدمیرزامهدےصابرے
🌱|@martyr_314