eitaa logo
「شَهیدِگُمنام」🇵🇸
4.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
392 ویدیو
1 فایل
پِلاک را از گَردنت دَرآوردی گُفت: از کُجا تو را بِشناسَند..؟! گُفتی: آنکه باید بِشناسد،میشِناسَد... :)🌿 🎈۱۳۹۸/۲/۵ 🌱| 4k→4.1k کانالمون در تلگرام... :)💖 Telegram.me/martyr_314 پل ارتباطی ما با شما... :)🌱 @
مشاهده در ایتا
دانلود
شب خوش🌱
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿
سلام :)🌱
دیروز در پشت دیواره‌های بصره بودیم امروز در پشت دیوارهای بیت‌المقدس‌ایم... نابودی اسرائیل بسیار نزدیڪ است! 🌱|@martyr_314
"بگو:احساسِ‌تنھایی‌‌نڪن،مرابخوان!" {سوره‌بقره_آیه186} 🌱|@martyr_314
خرمشهر بوديم... آشپز و كمک آشپز تازه وارد بودند و با شوخی بچه‌ها ناآشنا... آشپز،سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب‌ها رو چيد جلویِ بچه‌ها رفت نون بياره كه عليرضا بلند شد و گفت: بچه‌ها! يادتون نره! آشپز اومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلویِ هر نفر و رفت بچه‌ها تند نون‌هارو گذاشتند زير پيراهنشون كمک آشپز اومد نگاه سفره كرد تعجب كرد! تند و تند برایِ هر نفر دوتا كوكو گذاشت و رفت بچه‌ها با سرعت كوكوهارو گذاشتند لایِ نون‌هایی كه زير پيراهنشون بود آشپز و كمک آشپز اومدن بالا سر بچه‌ها زل زدند به سفره بچه‌ها شروع كردند به گفتن شعار هميشگی: ما گشنمونه ياالله! كه حاجی داخل سنگر شد و گفت: چه خبره؟ آشپز دويد روبروی حاجی و گفت: حاجی! اين‌ها ديگه كيند! كجا بودند! ديوونه‌اند يا موجی؟ فرمانده با خنده پرسيد چی شده؟ آشپز گفت تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقایی‌هایِ گشنه هرچی بود بلعيدند! آشپز داشت بلبل زبونی ميكرد كه بچه‌ها نون‌ها و كوكوهارو يواشكی گذاشتند تو سفره حاجی گفت اين بيچاره‌ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند! آشپز نگاه سفره كرد كمی چشماشو باز و بسته كرد با تعجب سرش رو تكونی داد و گفت: جل الخالق؟ اين‌ها ديونه‌اند يا اجنه؟ و بعد رفت تو آشپزخونه... هنوز نرفته بود كه صدایِ خنده‌یِ بچه‌ها سنگرو لرزوند... 🌱|@martyr_314
تنها راه رهایی از ترس پریدن داوطلبانه است🕊
بدانید امروز جسد خون آلوده‌‌مان را كه به خاک می‌سپارید فدایِ راه‌مان شده است و گرچه جسمم راحت آرمیده است روح من از شما گریه و شیون نمی‌خواهد انتظارم چنین است كه سلاح به زمین افتاده‌‌ام را بردارید و همیشه از ولایت فقیه و كشور انقلاب اسلامی،علیه باطل دفاع كنید 🌱|@martyr_314
کسی کہ آقا را قبول ندارد مدیون است که نان من را بخورد! بر سرِ درِ خانه نوشته بود: هر که دارد بر ولایت بد گمان حق ندارد پا گذارد در این مکان.. 🌱|@martyr_314
می‌خواستند تسبیحش را بگیرند؛نداد گفت: کسی در میدان نبرد تفنگش را به دیگری نمی‌دهد بعد از خداحافظی یک نفر از طرفش برای همه انگشتر آورد... 💔 🌱|@martyr_314
"دخترانہ‌های‌ِآرام:)🌱"