فرازی از وصیت نامه سردار شهید عزیز قاسم پور : شهادت به آسانی بدست نمی آید ؛ مگر با آگاهی ، عقیده و جهاد.
🌱|@martyr_314
خاطره ای از سردار شهید عزیز قاسمیان
عنوان خاطره : نشانه شهادت
شب ششم فروردین ماه سال شصت و هفت در منطقةعملياتي شاخ شميران عراق، چند نفر از بچه هاي عمليات گفتند؛
- حاج آقا! چراغ سنگر عزيز روشنه! الانه که همه رو به رگبار بگیرن.
من هم سریع به سمت سنگر ايشان حركت كردم ، نزديك كه شدم، ديدم چراغ سنگرش خاموش است. با خودم گفتم؛ بهتره برگردم و چيزي بهش نگم. هنوز چند قدمي برنگشته بودم كه پشت سرم را نگاه كردم ، ديدم دوباره سنگرش روشن است، مجددا به سمت سنگرش برگشتم، نزدیک که شدم، ديدم چراغ خاموش شد، اين بار تصميم گرفتم بروم و به او تذكر بدهم. داخل سنگر شدم و گفتم ؛
- عزيز، تو در اين موقعيت چراغتو روشن و خاموش
مي کنی !؟
با تعجب گفت:
-« چي؟ چراغ كجاس!؟»
دلم ریخت، لبخندی زدم و بدون هیچ سخنی برگشتم به سيدابوالقاسم موسوي فرمانده وقت گردان حمزه سيّد الشّهداء(س) گفتم؛
-عزیز فردا میره. ..روز بعد.[1]
1-راوی؛حاج آقاسيد فتح اله موسوي، همرزم شهید،منطقه عملیاتی بيت المقدس چهار(شاخ شميران عراق)، سال67/
🌱|@martyr_314
[مݩ ڪانَ یُریٖدُ العِزَّة فَلِلّٰهِ العِزَّةُ جَمیٖعاً]
آنڪس کھ عزٺ میخواهد، باید نزد خدا آن را بیابد (: !
۱۰ فاطࢪ !🌿•.〗
🌱|@martyr_314
『🌿🔗🌻✨'°♡
اۍ فࢪزندِ آدم !
آنان کھ با من قھر ڪرده اند، اگر میدانسٺند چقدر دلم برایشان تنگ شده است؛ بند بندِ وجودشاݩ از شوق بھ من مۍگسسٺ . .
و دل و قلبشان از خوشے آٻ میشد ! (:
〖از محبوب🌱!〗
🌱|@martyr_314
.
.
اسم این ماهـ🌙
فقطـ💌
یک¹ رمضان بود→
همینــ🍃
چــون تو در آن آمـدے...
شد رمضانالکریمـ🎈
.
. #امام_حسنےام
🌱|@martyr_314
🌸🍃
او همان است
که هروقت از او میخوانم،
از دل عرشِخدا،
فاطمه گوید"جـانم"...
#کریم_آل_طه
🌱|@martyr_314
⭐️🌷
بر دوستان رفته
چه افسوس میخوریم؟
با خود اگر قرار اقامت ندادهایم ...
#حاج_قاسم❤️
🌱|@martyr_314
🌼🌱
امام حسن مجتبی(ع) :
کسی که در دلش
هوایی جز رضایت خدا نگذرد
من ضمانت میکنم
که خداوند دعایش را
مستجاب میکند.
#کریم_آل_طه
📚بحار الأنوار، ج٢۵،ص٣۵١
🌱|@martyr_314
🌿
•••
امشب #دعاےمجیر
همبھشوق|تُـــ♡|•
فریـــــادمیزند..⇩
تعالَیتَیاڪریم..(:
#امامحسنجانم♥️✨
•
🌱|@martyr_314
☘💫
#شهیدانه
فرمانده بود
اما برای گرفتن غذا
مثل بقیه رزمندهها
توی صف میایستاد،
سرصف غذا هم جلوییها
به احترامش کنار میرفتند،
می خواستند او زودتر غذایش را بگیرد، او هم عصبانی میشد،
رها میکرد و میرفت،
نوبتش هم که میرسید،
آشپزها غذای بهتر برایش میریختند
او هم متوجه میشد
و میداد به پشت سرش.
#شهید_محمود_کاوه🌱
#شبیه_شهدا_رفتار_کنیم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات🌹
🌱|@martyr_314
بازار حـُســـــین
در هم مےخـرد
پیـر و جــوان را
حــبیب و وهــب را ..
🌱|@martyr_314