تا یازده سالگی را در قنات ملک درس خواند.
گل وقتی رشد میکند و ریشه میدواند باید گلدانش
بزرگتر شود. گلدان بافت و رابر اندازهاش نبود
و باید هجرت میکرد، باید میزد بیرون برای رشد.
یازده ساله بود که به کرمان آمد.
از یازده سالگی تا دیپلم در کرمان درس خواند...
هیچکس از نداریاش، از دغدغههایش، از فکر و
خیالهایی که قبل از خواب سراغش میآمد هنوز
خبر ندارد.
اینکه آیا انشایی نوشته که بگوید میخواهید در
آینده چه کاره شوید؟ و اگر نوشته چه نوشته...
بنایی را انتخاب کرد برای امرار معاش...
بنایی بهانه بود، تمرین ساختن میکرد.
ساختن خانهی دل و خانهی مردم.
تمرین میکرد که بفهمد ساختن چقدر از تخریب کردن
سختتر و لذت بخشتر است. تمرین میکرد که
بداند ساختن هزینه و رنج دارد
و صبر میوهاش شیرین است. بنایی ادامه داشت
تا اینکه فهمید ادارهی آب نیرو میخواهد.
#مرد_میدان
#شهید_حاج_قاسمسلیمانی
🌱|@martyr_314
در اداره آب پیمانکار شد.
هر کاری که آدم توی زندگیاش شروع میکند
یک تکه از پازل شخصیتی اوست.
شاید روزی که پیمانکار ادارهی آب کرمان شد
فکرش را هم نمیکرد خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاه دارد برای مردم کرمان سقایی میکند
و شاید حتی امروز کسی روحش هم خبر نداشته باشد
لولههای آب کوچهشان، خانه و محلهشان را
روزی دستهای او توی خاک گذاشته و هر گل و درختی که آبیاری میشود و هر وضویی که ساخته میشود
تا قیام قیامت حسنهای برایش نوشته خواهد شد.
#مرد_میدان
#شهید_حاج_قاسمسلیمانی
🌱|@martyr_314
ای خدای عزیز و ای خالقِ حکیم بیهمتا!
دستم خالیست و کوله پشتی سفرم خالی؛
من بدون برگ و توشهای به امید ضیافت عفو و کرم تو میآیم!
من توشهای برنگرفتهام؛ چون فقیر در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!
#شهید_قاسمسلیمانی
🌱|@martyr_314
شهید در خونهی ما زنده است!
لباسِ نظامی شهید را به چوب لباسی اتاق زدم
و وقتی حقوق میگیرم، میگذارم در جیبش!
بچهها که وسیلهای میخواهند میگویم از بابا پول بگیرید و بخرید!
#همسرشهید
#شهید_محمدبلباسی
🌱|@martyr_314