گرامی باد روز پاسدار ؛
بر آنان ڪہ از جنس شهیدان
و هم پیمان با حسین(ع)
و از نسل فصل سرخ استقامتند.
#پاسدار
🌱|@martyr_314
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
بعد از مــاه عسـل مستقیم رفتیم دزفــول. مجتمع مسڪونی نیروها؎ هوایی. خانها؎ بود بسیار شیڪ و مجــلل.
وسایل و جهیــزیه من هم متناسب با آن.
پــردهها؎ رنگارنگ، مبــل و صندلی شیڪ و ظروف چینی و ڪریستال.
بعد از چند ماه زندگی در دزفول، حرفهایی در گوشم میخواند. مگر نمیشود در ظرف غیر ڪریستال آب خورد. چه اشڪالی دارد ڪه رو؎ زمین بنشینیم. مگر حتما باید رو؎ مبــل باشد.
با اینڪه وسایل زندگیام را دوست داشتم، زنــدگی با عبــاس دوست داشتنیتر بود.
گفتم: مهم این است ڪه ما هر دو یڪدیگر را دوست داریم. حالا این عشــق میخواهد در روستـا باشد یا شهــر. برایم فرقی نمیڪند.
این طرف و آن طرف ڪه میرفتیم، وسایلمان را ڪادو میبردیم.
عبـاس از مادرم اجــازه گرفته بود.
مادرم گفته بود: من وظیفهام تهیه اینها بوده، هر ڪار؎ ڪه خواستید انجام دهید. اگر دلتان خواست آتشش بزنید.
از آن جهیــزیه اعیانی دیگر چیز؎ نمانده بود. هر مدرسها؎ ڪه میرفتم، پردها؎ هم همراه خودم میبردم و به ڪلاسها میزدم.
فقط مبل و صندلیاش مانده بود ڪه آن را هم دادیم به جهــاد سازندگی.
همسر#شهیدعباسبابائی
🌱|@martyr_314
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
در زمانی ڪه چروڪ بودن
لباسها و نامرتب بودن مـوها
نشـانه بیاعتنـایی به ظواهـر دنیا بود،
حمید خیلی خوشگــل و تمیـز بود.
پوتینهایش واڪس زده و
موهایش مرتب و شانه ڪرده بود.
به چشـمـم خـوشگـلترین
پاسـدار رو؎ زمین میآمد.
روح و جسمش تمیـز بود.
وقتی میخواست برود بیــرون،
میایستــاد جلــو؎ آینـه و
با مــوهایش ور میرفت.
به شوخی میگفتم:
ول ڪن حمـیــد!
خودت را زحمت نده،
پسنــدیده ام رفته.
همسر#شهیدحمیدباکری
🌱|@martyr_314
نزدیک ظهر روز یکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ بود
که شیخ هادی به همراه دیگر رزمندگان به
روستای مکشیفیه در بیست کیلومتری سامرا وارد شدند.
ساختمان کوچکی در آنجا وجود داشت که بیست نفر از نیروهای عراقی به همراه هادی به داخل آن رفتند.
هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که یک بولدوزر انتحاری
با بدنه ای پوشیده شده از ورق های آهن (ضد گلوله)
از سمت بیرون روستا به سمت سنگرهای نیروی مردمی
حرکت کرد.
لحظاتی بعد صدای انفجاری آمد که زمین را لرزاند!
صدها کیلو مواد منفجره، آسمان را سیاه کرد.
انفجار به قدری عظیم بود که پیکر شهدا قادر به شناسایی نبود.
در اصل پیکر هادی ذوالفقاری پرت شده بود و
بعد از ۴ روز بدن این شهید بی پلاک شناسایی شد.
#شهیدمحمدهادیذولفقاری
🌱|@martyr_314
همسر شهید بهشتی میگن:
در تمام عمر کار کرد و از هیچ نوع وجوهی استفاده نکرد. رئیس دیوان عالی کشور هم که بود، یک ریال حقوق نگرفت. همیشه میگفت: وقتی این همه مستضعف در کشور است، روا نیست از دادگستری حقوق بگیرم. باید بدانید زندگی ما باید با همین حقوق بازنشستگی من بگذرد. ایشان ماهی 5500 تومان حقوق میگرفت و با آن خانواده خود، پسرش، خانواده دامادش و سایر مخارج زندگی را اداره میکرد.
#شهیدبهشتے
🌱|@martyr_314
خداونـــد مقربترین بندگــان
خویــش را از میان عشــــاق
برمیگزیند تا گره کور دنیا را
به معجـزه عشــق بگشایند...
#شهیدآوینی
🌱|@martyr_314