eitaa logo
「شَهیدِگُمنام」🇵🇸
4هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
392 ویدیو
1 فایل
پِلاک را از گَردنت دَرآوردی گُفت: از کُجا تو را بِشناسَند..؟! گُفتی: آنکه باید بِشناسد،میشِناسَد... :)🌿 🎈۱۳۹۸/۲/۵ 🌱| 4k→4.1k کانالمون در تلگرام... :)💖 Telegram.me/martyr_314 پل ارتباطی ما با شما... :)🌱 @
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿
سلام :)🌱
توی کوچه بود همش به آسمون نگاه میکرد سرش رو پایین می‌انداخت.. بهش گفتم داش ابرام چیزی شده؟ گفت: تا این موقع یکی از بندگان خدا به ما مراجعه میکرد و مشکلش رو حل میکردیم.. میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت رو ازم گرفته باشه.. 🌱|@martyr_314
قوی بمون،قصه‌ت هنوز تموم نشده :)🌱
اکنون که جهان و جهانیان مُرده‌اند آیا وقت آن نرسیده‌ است که مسیحایِ موعود رسد؟ ویُحیِ‌الارضَ‌بَعدَمَوتها.. ‌ 🌱|@martyr_314
نمازتون سرد نشه رُفقا...🙂🌿
˼ راهمان راهِ سرخِ شهادت :)❤️ ˹
برادران و خواهرانِ من اگر در راه امام زمان(عج)نباشیم بهتر است هلاک شویم! و اگر در راه امام زمان‌مان استوار بمانیم بهتر است آرزویِ شهادت کنیم زیرا شهادت زندگی ابدی است... از شما بزرگواران خواهشی دارم بعد از نمازهایِ یومیه دعایِ فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعایِ خیر شماست 🌱|@martyr_314
خدایا ما رو لحظه‌ شناس(تکلیف شناس)کن از اینکه دیر به کربلا برسیم می‌ترسیم...💔 🌱|@martyr_314
اولین عملیاتی بود که شرکت می‌کردم بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت به سوی مواضع دشمن در دل شب عراقی‌ها بپرند تو ستون و سرتان را باسیم مخصوص از جا بکنند دچار وهم و ترس شده بودم ساکت و بی‌صدا در یک ستون طولانی که مثل مار در دشتی می‌خزید جلو می‌رفتیم جایی نسشتیم،یک موقع دیدم یک نفر کنار دستم نشسته و نفس نفس می‌زنه کم مانده بود از ترس سکته کنم فهمیدم که همان عراقی سر بران است تا دست طرف رفت بالا معطل نکردم با قنداق سلاحم محکم کوبیدم تویِ پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم لحظاتی بعد عملیات شروع شد روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروه‌هانِ‌مان گفت: دیشب اتفاق عجیبی افتاده معلوم نیس کدام شیر پاک خورده‌ای به پهلویِ فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسم اللّه دنده‌هایش خرد و روانه بیمارستان شده😳 از ترس صدایش را درنیاوردم😬😅 🌱|@martyr_314
شب خوش🌱