توی کوچه بود
همش به آسمون نگاه میکرد
سرش رو پایین میانداخت..
بهش گفتم داش ابرام چیزی شده؟
گفت: تا این موقع یکی از بندگان خدا
به ما مراجعه میکرد و مشکلش رو
حل میکردیم..
میترسم کاری کرده باشم که
خدا توفیق خدمت رو
ازم گرفته باشه..
#شهیدابراهیمهادی
🌱|@martyr_314
اکنون که جهان و جهانیان مُردهاند
آیا وقت آن نرسیده است
که مسیحایِ موعود رسد؟
ویُحیِالارضَبَعدَمَوتها..
#شهیدسیدمرتضیآوینی
🌱|@martyr_314
برادران و خواهرانِ من
اگر در راه امام زمان(عج)نباشیم
بهتر است هلاک شویم!
و اگر در راه امام زمانمان استوار بمانیم
بهتر است آرزویِ شهادت کنیم
زیرا شهادت زندگی ابدی است...
از شما بزرگواران خواهشی دارم
بعد از نمازهایِ یومیه دعایِ فرج فراموش نشود
و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید
زیرا امام منتظر دعایِ خیر شماست
#شهیدسجادزبرجدی
🌱|@martyr_314
خدایا ما رو لحظه شناس(تکلیف شناس)کن
از اینکه دیر به کربلا برسیم میترسیم...💔
🌱|@martyr_314
#طنز_جبهه
اولین عملیاتی بود که شرکت میکردم
بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت
به سوی مواضع دشمن
در دل شب عراقیها بپرند تو ستون و سرتان را باسیم مخصوص از جا بکنند
دچار وهم و ترس شده بودم ساکت و بیصدا در یک ستون طولانی که مثل مار در دشتی
میخزید جلو میرفتیم
جایی نسشتیم،یک موقع دیدم یک نفر
کنار دستم نشسته و نفس نفس میزنه
کم مانده بود از ترس سکته کنم
فهمیدم که همان عراقی سر بران است
تا دست طرف رفت بالا معطل نکردم
با قنداق سلاحم محکم کوبیدم تویِ
پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم
لحظاتی بعد عملیات شروع شد
روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروههانِمان گفت: دیشب اتفاق عجیبی افتاده معلوم نیس کدام شیر پاک خوردهای به پهلویِ فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسم اللّه دندههایش خرد و روانه بیمارستان شده😳
از ترس صدایش را درنیاوردم😬😅
🌱|@martyr_314