صبح که می شود
باز کبوتر دلمان پر می ڪشد
به بام یاد تو شهید🌷
به یادمان باش...
گرداب دنیا دارد غرقمان می کند🍂
صحبتون شهدایی🌷🌷🌷
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/martyrs1231
42.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مستند "فصل پرواز"
«روایت زندگی نامه شهید ابراهیم هادی»
او پهلوانی بود و هست که نامش همیشه آرامش دهنده دل هاست.به راستی چقدر زیبا بعضی ها نمود آرامش الهی و عرشی در زمین هستند...🌹
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/martyrs1231
💠اینجوری کمک کن...
ابراهیم هروقت میخواست به فقیری کمک کند، پول را به ما میداد تا به آن شخص بدهیم. اینطوری هم ما را به کمک کردن تشویق میکرد و هم خودش گرفتار ریا نمیشد.
#شهید_ابراهیم_هادی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/martyrs1231
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••♥️••
آرزوهـاےزیادےدردلمدارمولی
دیدنکربُبلایتازهمہواجبتراست!
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله🌿
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/martyrs1231
🌱بخوان دعای فرج دعا اثر دارد💕
🌱دعاکبوتر عشق است و بالوپر دارد💕
خدایا به حق عمه سادات حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرج مولامون رو برسون 🤲
💞#آرامشالهی💞
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲💚🤲
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از ﺳﺮﺑﺎز ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه✨
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﻣﻴﺪان آﻣﺎده اﺳﺖ✨
از ﺳﺮﺑﺎز ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه✨
ﺑﺴﻢ اﻟﻠﻪ اﻳﺮان آﻣﺎده اﺳﺖ✨
اللهم عجل لولیک الفرج🙏🌹
انتشار حداکثری با شما ✅
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹عشق یعنی رهبرم سید علی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆میخوای ثواب یک کار خوب تا قیامت برات نوشته بشه... از دیدن این کلیپ چند ثانیه ای غفلت نکن....
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿#تلنگر،بدون شرح!!!....
🌿سال ۱۵۰۰ هیچ کدوم ما نیستیم!!!...
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231🌺
دانلود+دعای+هفتم+صحیفه+سجادیه+فانی.mp3
3.11M
﴿ دعایهفتمصحیفهسجادیه ﴾
۩اللّٰهُمَّعَجِّلْلِوليِّکالفَرَج ۩
بہ نیت #شھیدابراهیمهادے✨
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231🌺
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
🌱 وقتی ابراهیم وارد محله جدیدشان می شود همه او را به خاطر ریش بلند مسخره می کنند. اما ابراهیم با برخورد و اخلاق خوبی که داشت یک یک آن ها را جذب کرد و بعد آن ها را راهی جبهه کرد.
الآن آن هایی که مسخره اش می کردند از بزرگان جنگ ما هستند ...
🌸 وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا
🌸 به بندگانم بگو: «سخنى بگویند که بهترین (سخن) باشد.» چرا که شیطان (به وسیله سخنان ناروا) میان آنها فتنه و فساد مى کند. زیرا (همیشه) شیطان دشمن آشکارى براى انسان بوده است.
📚(اسراء/۵۳)
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231🌺
✍ #وصیتنامه_شهید_علی_صبوری
🌷 #بار_خدایا این چه انقلابی است که از نوجوانان 14 ساله، قاسمها و علیاکبرها و از پیر مردان 60 ساله #حبیب_ابن_مظاهرها ساخته است. خدایا این چه امتی است که همهشان #اسطورههای_مقاومت و جملگیشان طالب شهادت اند
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231
30.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕نیت خوش مادران در #طلب_فرزند و در #سرنوشت و آینده فرزندانشان
✅فوق العاده زیبا حتما ببینید و نیت کنید
✨یا صاحب الزمان فرزندانمان را نذر یاری قیام شما می کنیم . به لطف و کرمتان قبول بنما از ما ..کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺 https://eitaa.com/martyrs1231
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
💞 #عاشقـــانه_دو_مدافـــع💞 📚 #قسمت_سی_و_پنجم _خوب دیگہ ، با اجازتوݧ ما عروسموݧ رو ببریم... علے هم
سلام علیکم یکی از دوستان این رمان عاشقانه فرستاده برام اما الان یه اتفاقی افتاده براشون نمیتونه بفرسته برام ان شا الله بعد خودم نگاهی میکنم از کانال پیدا میکنم اگه نشد ببخشید دوستان🙏
دراین کانال داستان زندگی شهدا قرار گذاشته میشود البته به صورت معرفی کوتاه در صورت علاقه مند شدن به آشنایی کامل با زندگیشان میتوانید کتاب آن را تهیه کنید .
امید است با خواندن مطالب بهرمند شوید🙏🙏🙏
دلتنگ نباش
پارت اول
پنچره هایمعطر ضریح را محکم گرفته بودو اشک می ریخت۰
از بین چهارصد نفر اسمش در امده بود۰
دانشگاشان ۲۰ نفر بیشتر ظرفیت نداشت، برای همین قرعه کشی کرده بودند ۰ حالا رو به روی ضریح ایستاده بود، تازه باور کرد که امام رضا علیه السلام دعوتش کرده است۰
اسفند ماه بود وبرف شدیدیباریده بود۰به دلیل سرمای شدید وفصل خانه تکانی مشهدی ها حرم خیلی خلوت بود۰خود را به ضریح چسبانده بودو پشت سر هم تشکر می کرد(امام رضا،ممنونتم که باز اجازه دادی بیام۰برای دانشگامم به شما توسل کردم۰اقاجان ممنونم ،یه جای خوب،همون رشته ای که دوست داشتم قبول شدم۰)
یک سالی می شد که مشهد نیا مده بودم۰کلی حرف داشت برای گفتن۰درمیان حرف هاودعاهایش یک دفعه به یاد خواستگارانش افتاد۰
زینبترس داشت از ازدواج واینده ای که برایش ناشناخته بود۰
اشک هایش را پاک کرد۰ (امام رضا،من تابه حال ازدواج فکر نکردم،اما حالا امدم از خودت بخوام کسی رو سر راهم قرار بدی که باهاش عاقبت به خیر بشم۰
کسی که خدا را دوست داشته باشه۰خودت یه جوری درستش کن که نفهمم چطوری جور شد۰
یک هفته ای که مشهد بودندباز هم به زیارت رفت اما هیچ کدام مانند آن اولی نشد۰
این اولین سفر دانشجویی اش بود۰بعد از یک هفته که برگشت،کلی تعریف کردنی برای خوانواده اش داشت،.از شدت برفی که باریده بود،از خلوت بودن حرم ،از اینکه به راحتی توانسته بود زیارت کند۰امّاهرگز دربارهی دعایی که در جوارضریح اقا کرده بود،به کسی حرف نزد.،رازی بور بین خودش وامام رضا علیه السلام. همان طور که صحبت می کرد،گوشی مادرش را برداشت تا شماره شارژی را که گرفته بودوارد کند.
صفحه کلید گوشی را که باز کرد،با شماره ی خاله فاطی دلش هری ریخت۰به تاریخ وساعت تماس نگاه کرد۰خاله درست همان روزوساعتی زنگ زده بودکه زینب با امام رضا علیه السلام دردو دل کرده بود.
شستش خبردار شد خاله برای چی زنگ زده۰ لابد قضیه همان خواستگاری است که پارسال معرفی کرده بود.به صفحه گوشی خیره ماند،با خودش گفت:نکنه این همون کیسه که امام رضا علیه السلام برام درنظر گرفته؟!۰)
تایپ :مدیر کانال
کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231
دلتنگ نباش
پارت دوم
مهر ماه ۱۳۹۰بود که روح الله وارد دانشگاه امام حسین علیه السلام شد۰کوله بزرگ چهل لیتری ابی مشکی اش را روی دوشش جابه جا کرد۰از چهار نفر دیگر که امده بودند،اماده تر می رسید۰با اینکه پدرش از سرداران سپاه بود، به سختی در گزینش سپاه پذیرفته شده بود۰هم خودش دوست نداشت از موقعیت پدرش استفاده کند وهم می دانست پدرش این کار را نمی کند۰به همین دلیل مانند افراد معمولی ثبت نام کرده و بعد کلی برو بیا،بالاخره پذیرفته شده بود۰
خبر قبولی اش را که شنید، از دانشگاه هنر سمنان انصراف دادوبه دانشگاه امام حسین علیه السلام امد۰درختان سر به فلک کشیده وهوای خنک دانشگاه وسوسه اش کردنفس عمیقی بکشد۰زیر لب گفت:(خدایا شکرت۰)
این اولین بار نبود که دانشگاه را می دید،اماحالاکه خودش یکی از دانشجویان آنجاشده بود،رنگ وبوی دانشگاه برایش فرق می کرد۰ قرار بود تا چند روز اینده،تقسیم بندی شوند وگردان هرکس مشخص شود۰
هر روز با تست های ورزشی واموزشی مختلف می گذشت۰با اینکه قبل از ورود به دانشگاه کلی تست داده بودند، اما تست های ورزشی وسلامت ورود به دانشگاه متفاوت بودو باید ان را هم می گذراندند۰به راحتی از پس تمام تست ها برامد۰چند روز از ورودشان به دانشگاه می گذشت که یک نفر دیگر هم به جمع شان اضافه شد۰مسئول پذیرش مشغول سوال کردن از او بودن که روح الله متوجه شد مهران،دانشجوی تازه وارد دو سال از خودش کوچک تر است به دلش نشست، چون خودش چند روز زودتر وارد دانشگاه شده بود،مهران را راهنمایی کرد۰اینکه،باید چه کار کندوکجابرود۰
چند روز طول کشیدتا نیروی ها سازماندهی شوند و گردان هریک مشخص شود۰در این چند روز،روح الله علی رغم انکه دیر با افراد می جوشید،با مهران رفیق شده بود۰مهران هم همین طور۰هردو دوست داشتن باهم در یک گردان باشند،اما روح الله افتاد گردان شهید کاوهو مهران شهید باکری۰ساختمان گردان شان کنار هم بود،اما تقسیم بندی بین شان جدایی انداخت۰
گردان شهید کاوه ساختمان بلند ی بود با کلی اتاق که هر یک از انها،سه،چهار تا تخت دو طبقه بود۰روح الله افتاده بود طبقه ی سوم، اتاق ۳۱۶.
ترم اول ترم سختی بود۰دانشجویان باید دوماه کامل دردانشگاه می ماندندومی بایست قبل از اذان صبح که بیدارباش بود، تاساعت خاموشی بالباس کامل نظامی باشند
⌨تایپ کننده:مدیر کانال
کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231