eitaa logo
﷽شهیدابراهیم هادی ﷽
875 دنبال‌کننده
731 عکس
616 ویدیو
43 فایل
🕋°| ﷽ |°🕋 شفاعت رسول خدا(ص) شامل عزاداران امام حسین(ع) میشود.
مشاهده در ایتا
دانلود
سه روز از عاشورا گذشته. شاهرخ خیلی جدی تصمیم گرفته بود. کار در کاباره را رها کرد. عصر بود که آمد خانه. بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد! مادر با تعجب پرسید: مشهد! جدی می گی! گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشهد. مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ را دعا کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم. فردا صبح رسیدیم مشهد. مستقیم رفتیم حرم. شاهرخ سریع رفت جلو، با آن هیکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ضریح! بعد هم آمد عقب و یک پیرمرد را که نمی توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوی ضریح. عصرهمان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی شوم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته . رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم.خدایا منو ببخش! یا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم اشک از چشمان من هم جاری شد. شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد.دو روز بعد برگشتیم تهران شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته را رها کرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ "کانال شهید ابراهیم هادی ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
سه روز از عاشورا گذشته. شاهرخ خیلی جدی تصمیم گرفته بود. کار در کاباره را رها کرد. عصر بود که آمد خانه. بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد! مادر با تعجب پرسید: مشهد! جدی می گی! گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشهد. مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ را دعا کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم. فردا صبح رسیدیم مشهد. مستقیم رفتیم حرم. شاهرخ سریع رفت جلو، با آن هیکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ضریح! بعد هم آمد عقب و یک پیرمرد را که نمی توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوی ضریح. عصرهمان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی شوم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته . رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم.خدایا منو ببخش! یا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم اشک از چشمان من هم جاری شد. شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد.دو روز بعد برگشتیم تهران شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته را رها کرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ "کانال شهید ابراهیم هادی ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
🌷 قرآن، قرآن را فراموش نکنید. بدانید که بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالتان قرآن است. اسلام را در تمام شئونات حفظ کنید. رهبری و ولایت فقیهی که در این زمان از اهم واجبات است یاری کنید. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
محمدرضا هم مداح بود و هم فرمانده; سفارش کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: یازهــــرا(سلام الله علیها) اونقدر رابطه اش با حضرت زهرا قوی بود که مثل بی بی شهید شد خمپاره خورد به سنگرش، بچه ها رفتند بالا سرش دیدند ترکش خورده به پهلوی چپ و بازوی راستش... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
🌱 خودتان را برای ظهور امام زمان (روحی لک الفدا) و جنگ با کفار ؛ بخصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز بسیار نزدیک است.💚 فرازی از وصیتنامه شهیدبی‌سر 🍃🍃🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
🌱از همسایه‌ها که همکارش بودند شنیده بودم به همین زودی می‌شود فرمانده‌ی نیروی زمینی سپاه. چند بار ازش پرسیدم طفره رفت و حرف را عوض کرد. شبی که حکمش را از تلویزیون خواندند، بهش گفتم: چرا نگفتی؟ گفت: مگه فرقی می‌کنه؟ مهم اینه که بتونم خدمت کنم. اینجا و اونجا نداره. این مقام‌ها مثل یه ورق کاغذ زیر پا می‌مونه. اگه یه روزی برکنارم کنن انگار یه ورق کاغذ رو از زیر پام کشیدند. هیچ احساسی ندارم. فقط باید بتونم بهتر خدمت کنم، همین. 🌷 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 🎙 به او اگر بنویسم، این را خواهم نوشت: مَرا ، بِبَر... 🎙 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
همیشه می‌گفت: آدم نباید توی هیئت گیر کنه و فکر کنه همه‌ چیز فقط به روضه رفتنه. مهم اینه که رفتار و اعمال‌مون مثل امام حسین و حضرت عباس باشه، و گرنه توی اسم امام حسین گیر می‌کنیم و رشد نمی‌کنیم! ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
مادری بود بنام ننه‌علی آلونکی ساخته بود در بهشت‌زهرا بر قبر فرزند شهیدش شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند سنگ قبر پسرش بالش‌ش بود و همونجا هم چشم از دنیا می‌بندد و کنار فرزندش خاک میشود این داستان یک شهید است خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم... یاد کنیم همه ی مادران و همسران شهدا را با ذکر صلوات بر محمد وآل محمد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
💢دوره جوانی ابراهیم بود. در بازار کار میکرد. ابراهیم هفته ای یکبار ما را در چلوکبابی محل دعوت می‌کرد. چند هفته گذشت. یکبار گفت: امروز مصطفی پول غذا را حساب کرد. همه از او تشکر کردیم. هفته بعد گفت: امروز سعید پول غذا را حساب کرد و همینطور هفته های بعد... ابراهیم شهید شد. یکروز دور هم نشسته بودیم. بحث چلوکباب شد. مصطفی گفت: یادتان می آید که ابراهیم گفت مصطفی امروز پول غذا را می‌دهد؟ آن روز هم پول را ابراهیم داد. اما برای اینکه من خجالت نکشم... 💫سعید با تعجب گفت: من هم همینطور... و بقیه هم همین را گفتند. آن روز فهمیدیم در تمام مدتی که ما با ابراهیم چلوکباب می‌خوردیم تمام پول غذا را خودش میداد. چون ما از لحاظ مالی ضعیف بودیم؛ اما این کار را کرد که ما هم از غذای خوب لذت ببریم. چه آدمی بود این ابراهیم. 📔 برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم2 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
‌ هم دانشگاه می رفت هم کار می‌کرد توی يک شرکت تأسيساتی،اوايل کارش بود که گفت برای مأموريت بايد برم خرم آباد...خبر آوردند دست گير شده،با دو نفر ديگر اعلاميه پخش مي‌کردند. آن دوتا زن و بچه داشتند. احمد همه چيز را گردن گرفته بود تا آن ها را خلاص کند. 🌹 جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
سعی کنيد که يکی از افرادی باشيد که هميشه سعی در زمينه سازی برای ظهور صاحب الامر عجل‌الله فرجه دارند و بکوشيد اول خود و بعد جامعه را پاک سازی کنيد و دعا کنيد که اين انقلاب به انقلاب جهانی آقا امام زمان عليه السلام متصل شود. پس اگر ميخواهيد دعاهايتان مستجاب شود به جهاد اکبر که همان خودسازی درونی است بپردازيد. 🕊🌱 ‎‎‌‌‎‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
🌷 مادر صیاد شده بود واسطه. تلفن زده بود به فرمانده‌ی نیروی انتظامی خراسان که پسر خاله‌ی صیاد سرباز شماست؛ توی نهبندان. اگه میشه، جاش رو عوض کنین. داغداره؛ تازه برادرش رو از دست داده. صیاد فهمیده بود. ناراحت شده بود. مادرش دست‌بردار نبود؛ من را واسطه کرد. گفت: حرف من که بی تأثیر بود، تو یه کاری بکن. تو که دوستشی، رفیقشی. شاید به حرفت گوش داد. هنوز حرفم را نزده بودم که صیاد گفت: می‌دونم چی می‌خوای بگی. اما خودت بگو قوم و خویش من با بچه‌های مردم چه فرقی دارن؟ اون اگه بیاد، یکی دیگه رو می‌فرستن جاش. این درسته؟ خدا رو خوش می‌آد؟ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
🌷 سال ۸۷ برای آموزش به سیستان رفته بود. آن سال‌ها جنایت‌های عبدالمالک ریگی خیلی سر زبان‌ها بود. حتی یکی از همشهری‌های ما به نام شهید اسماعیل سریشی در آنجا به شهادت رسید. خودش می‌گفت که در نقطه‌ی صفر مرزی بودم و همانجا به بچه‌ها آموزش می‌دادم. با اینکه می‌دانستم در تیررس گروهک ریگی هستم اما هیچ ترسی به خودم راه ندادم، چرا که می‌دانستم خداوند نگه‌دار من است. من اگر در آنجا می‌ترسیدم، نمی‌توانستم نیروهایم را خوب آموزش بدهم. به نقل از کتاب ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صد رکعت نماز بخون، صدتا کار خوب انجام بده؛ ولی کسی نتونه باهات حرف بزنه اخلاق نداشته باشی،به هیچ دردی نمی‌خوره! مؤمن باید شاد باشه! اخلاق خوب داشته باشه!..🌿 - 🌹 شادی ارواح مطهر شهدا امام شهدا 🌹صلوات🌹 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود سلام فرمانده ۳ منتشر شد سلام فرمانده مهدی، سلام آقای خوبم 🌹 کانال شهید ابراهیم هادی 👇 @martyrs40
📸تصویرگری زیبای حسن روح‌الامین به مناسب میلاد حضرت عباس(ع) 🌹 کانال شهید ابراهیم هادی 👇 @martyrs40
خدایا! تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی: ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت... اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و در عین حال مزه اش را به تو می چشانم..! پس خدا! برای خلاصی از این هوس ها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست...! ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
اگر قبرستان جاییست که مردگان را در آن قرار می دهند ما قبرستان نشینان عادات و روزمرگی را آیا به معنای زندگی راهیست؟ اگر مقصد پرواز است لانه ویران بهتر. پرستویی که مقصد را در اوج می یابد از ویرانی لانه اش نمی هراسد. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
💌 اگر کار می‌خواهید، اگر زن خوب می‌خواهید، اگر خانه می‌خواهید، اگر سلامتی می‌خواهید باید بروید به درگاه خدا، وسیله‌اش اول نمازه؛ اول اینکه آدم تمیز، پاکیزه، مطهر به درگاه خداوند متعال وارد بشود.. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
🔵یک ملت زمانی به بلوغ می رسد که انتخاب کند ، حتی اگر غلط هم انتخاب کند باز هم بهتر از انتخاب نکردن است. در غیر این صورت آن ملت هیچگاه به بلوغ نمیرسد و همیشه در معرض سقوط است. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دقایقی دیگر پیکرهای مطهر ۳۴ شهید تازه تفحص شده از مرز شلمچه وارد کشور عزیزمان خواهند شد. 🌹 کانال شهید ابراهیم هادی 👇 @martyrs40
دستشُ محکم گرفتم گفتم: بحث و عوض نکن این سوختگیِ دستت چیه هادی؟! خندید؛ سرشو پایین انداخت و گفت: یه شب شیطون اومد سراغم منم اینطوری ازش پذیرایی کردم .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
31.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱استوری هوای دلم بی تو مثل شب های زمستون ❤️ اللهم عجل لولیک فرج 🇮🇷 کانال شهید ابراهیم هادی 🇮🇷 @martyrs40