eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
42.1هزار عکس
18.3هزار ویدیو
373 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
مَاالمُجاهِدَ الشهید فی سَبیلُ اللهُ بُاَعظَمَ اَجرَا مقام و پاداش کسی که می تواند گناه کند ، ولی پاکدامنی می ورزد کمتر از نیست . 📚 نهج البلاغه ، حکمت 474
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 توصیه ای دارم به همه افرادی که در هر پست و مقام و به هر شكلي فعاليت دارند ، اینکه به فعاليتهاي خود ادامه دهيد اما مواظب باشيد كارهاي شما حساب شده و با اصول و معيارهاي اسلامي و جمهوري اسلامي مطابقت كند و خداي ناكرده بر اثر اشتباهات حزبي و حساب نشده و ناآگاهانه موجبات بدبيني را فراهم نكنيد . 🌹 🕊 🌹 🌹 💐🌼
🌼🌺💐🌴💐🌺🌼 مشکل این است که را با تطبیق نمی کنیم ، مانند کسی که به مراجعه می‌کند اما به وی نمی کند. هم و است و هم دستورات دارد . سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی 🌺 🍀💐
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 علی اکبر قربان شیرودی ، که با شروع جنگ تحمیلی در 31 شهریور1359 به منطقه کرمانشاه رهسپار شده بود در جریان یکی از مأموریت های خود با سرپیچی از فرمان بنی صدر مبنی بر تخلیه پادگان و انهدام انبار مهمات منطقه ، به همراه دو خلبان همفکر خود و با دو هلیکوپتری که در اختیار داشتند ، در طول 12 ساعت پرواز بی نهایت حساس و خطرناک که وی به عنوان تنها موشک انداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد ، توانست مهمات دشمن را درهم کوبیده و خسارات سنگینی بر دشمن وارد آورد . شجاعت و ابتکار عمل این نه تنها در سراسر کشور، بلکه در تمام خبرگزاری های مهم جهان منعکس شد. بنی صدر برای حفظ ظاهر دو هفته بعد به او ارتقاء درجه داد، اما وی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواسته اش را دیدار با حضرت امام و بیان کارشکنی های بنی صدر و بی تفاوتی برخی از فرماندهان اعلام کرد . در همان ایام به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیارسوم خلبان به درجه سروانی ارتقاء یافت ، اما طی نامه ای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در 9 مهر 1359 چنین نوشت : اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می باشم و تا کنون برای احیاء اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگ ها شرکت نموده ام ، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته ام و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفته ام . لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده اند ، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که بوده ام برگردانید . 💐 💐 🕊🌹🕊
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم . اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر . کم مانده بود سکته کنم سر شکسته بود و داشت می آمد . با خودم گفتم : الان است که یک برخورد با من بکند . چون خودم را بی می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم . او یک از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو و بعد از سالن رفت بیرون . این برخورد از تا توگوشی برایم سخت تر بود . در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه بزن همانطور که گفت : مگه چی شده؟ گفتم : من زدم رو شکستم ، تو حتی نکردی ببینی کار کی بوده همان طور که را پاک می کرد ، گفت : این جا کردستانه ، از این باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست . چنان مرا خودش کرد که بعدها اگر می گفت ، می مردم . 🕊🌷
🌴🕊🥀🌹🥀🕊🌴 خاطره ای از نقل می کند یکبار با دخترم زینب رفته بودیم که میوه بخریم ، من داخل ماشین نشسته و منتظر دخترم بودم . هم زمان دختر خانمی که پوشش مناسبی نداشت، با شک و تردید من را نگاه می کرد و به همراهش می گفت : او است؟ همراهش می گفت: مگر ممکن است که چنین شخصیتی بدون و بیاید و انکار می کرد . تا آن که نزدیک آمدند و به شیشه ماشین زدند و از من پرسیدند که شما هستید؟ گفتم بله . با تعجب از من خواستند که چیزی به آنها به عنوان یادگاری بدهم . من هم تسبیح دستم را به آنها هدیه کردم . اما دیدم دارند سر آن با هم مجادله می کنند . انگشترم را هم به آنها بخشیدم . 🌴 🥀🕊
💐🌺🌼🌷🌼🌺💐 از می خواهم مبادا بعد ازیک عمر زحمت مرگ ما در بستر بیماری باشد و در میدان نباشد، مرگ در راه ارزشهاست . سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقش 🌼 🌺💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا