شهید قهرمان بروجعلی شکری بخاطر اینکه رمز بیسیم رو قورت میده و نخواسته کد و رمز بیسیم رو لو بده و به دشمن تحویل بده، به این وضع وحشتناک شکنجه شد، اول گوش و بینی و بعد هم چشم های این قهرمان میهن پرست رو درآوردند و در مراحل بعدی هم لبهای بالایی این شهید رو میبرند ... و در آخر هم بعثی های ملعون که نتونسته اند رمز رو بدست بیارن، تصمیم میگیرن شکم این شهید رو بشکافند تا شاید رمزی که روی کاغذ نوشته شده بود و شهید قهرمان قورت داده بود رو از توی شکمش پیدا کنند.
ما ایرانیها از این جوانان میهن پرست که به این شکل جان شیرین خود را برای وطن داده هیچ آگاهی نداریم. اما از ائمه کفر که برای قدرت و شکم خود و برای خوردن و چپاول دارایی ها و ثروتهای ما ایرانیان زدند و خودشون رو سقط و پاره کردند از ریزترین جزئیات آنها خبر داریم که چند ضربه شمشیر خوردند و چگونه به درک واصل شدند.
شرم و وجدان و شرف و غیرت و دلیری و مردانگی از ویژگیهای جاودانه مردم ایران زمین بوده است و خواهد بود. در ستایش سربازان ایرانی پروکوپیوس مورخ رومی در نَسک (کتاب) "جنگهای ایران و روم" چنین مینویسد؛
پروکوپیوس مورخ رومی در نامه ای *محرمانه که بعدها به چاپ رسید* به امپراتور روم مینویسد:
گرچه به سود ما ـ رومیان ـ نیست و باعث تزلزل روحیه می شود، اما باید بپذیریم در خون پارسیان (سربازان ایرانی) یک ماده اختصاصی وجود دارد که باعث می شود در میدان جنگ ترس نداشته باشند، بی باک و مغرور باشند و تسلیم نشوند. اگر هم احیانا اسیر شوند، برخلاف سربازان سایر ملل در برابر فاتح زانو نزنند و عجز و لابه نکنند. با زور نمی شود اسیر ایرانی را به بیگاری وادار کرد و یا با شکنجه غرور و شخصیتش را شکست. من نمی دانم ایران چه آبی دارد که بذر «نهایت میهن دوستی» را در جان مردمش پرورش می دهد و ....".
با این که این مورخ کوشیده است تا ضعف رومیان را ظاهر نسازد، در چندین مورد از انضباط و ایستادگی سربازان ایران ستایش کرده و نوشته است؛ سرباز ایرانی بدون تصمیم فرمانده خود، محال است دست به عقب نشینی و فرار بزند. وی درباره تاکتیک واحدهای ارتش ایران نوشته است که ایرانیان تلاش میکنند که میدان جنگ را گسترده کنند. آنان پیادگان را در دستههای کوچک در سنگرها مستقر میکنند و سواران نیز در دستههای کوچک و متعدد میکوشند که سرباز طرف دیگر را به کمینگاه پیادگان بکشانند و در دست آنان رها سازند. رومیان از این تاکیتیک بیزارند و اصولا از میدان جنگ که گستردگی زیاد داشته باشد، واهمه دارند و....
پروکوپیوس تاریخ جنگها را به سبک توسیدیدس نوشته است تا هرودوت، این مورخ قسمتهایی از یادداشتهای روزانه و خاطرات شخصی که آنها را بدون رعایت ملاحظات تهیه کرده، در کتاب دیگرش تحت عنوان «تاریخ محرمانه» نقل کرده است. نوشتههای این مورخ به زبان یونانی است.
مولف در این کتاب درباره چند پادشاه ساسانی سخن به میان آورده و بزرگواری و کرامت اخلاقی و قدرت و نیرومندی بعضی از این پادشاهان را به نحو بسیار گویائی باز میگوید و ایرانیان را غیر مستقیم میستاید.
در این کتاب شجاعت و شهامت و مردانگی فوق العاده ایرانیان دوره ساسانی به طور بارزی به چشم میخورد و هراس رومیها از ایرانیان در سرتاسر کتاب مشهود است.
شهید بروجعلی شکری بیسیم چی گروه ضربت جندالله یکی از نیروهای اطلاعات عملیات در جنگ با عراق بود که بعد از اسارت به وضع فجیعی شکنجه شده و به شهادت رسید.

این شهید بزرگوار به خاطر اینکه رمز بیسیم رو قورت داده بود و نخواسته بود که کد و رمز بیسیم رو لو بدهد به وضع ناگواری شکنجه شد.
به گزارش روزپلاس، اول گوش و بینی و بعد هم چشم های این شهید را درآوردند و در مراحل بعدی هم لبهای بالایی این شهید روبریدند و در آخر هم بعثی های ملعون که نتوانستند رمز را به دست بیاورند تصمیم گرفتند شکم این شهید را بشکافند تا شاید رمزی که روی کاغذ نوشته شده بود و این عزیز قورت داده بود را از توی شکمش پیدا کنند.
شهید «اروجعلی شکری» شهید شاخص نیروی انتظامی استان همدان است که در بهمن ماه سال ۶۱ در جریان درگیری گروهک های کومله به شدیدترین نوع ممکن به شهادت می رسد.
شهید اروجعلی شکری در بهار سال ۴۲ در لالجین دیده به جهان گشود و به علت همزمانی تولدش با ماه مبارک رمضان، نام او اروجعلی گذاشته شد. او که در خانواده ای کشاورز به دنیا آمده بود پس از پایان تحصیلات دوران ابتدایی، ترک تحصیل کرده و برای کمک به معیشت خانواده در کارگاه کوچک سفالگری خود، مشغول به کار شد تا اندکی بار طاقت فرسای هزینه زندگی را بر دوش بگیرد.
به گفته اطرافیان، شهید شکری، فردی بسیار مهربان، باگذشت و سختکوش بود که همواره به فکر کمک رساندن به اطرافیان و آشنایان بود. او از همان کودکی پایبند مسجد و حسینیه بود و عشق به سید و سالار شهیدان در همه رفتار و گفتار این شهید بزرگوار دیده می شد.
وی در تابستان سال ۶۱ به طور داوطلبانه به سربازی رفته و در پادگان آموزشی سقز مشغول فراگیری فنون نظامی می شود و پس از پایان دوره آموزشی به خدمت هنگ ژاندارمری سقز در پاسگاه اعزام شده و مسئولیت مخابرات و بیسیم چی را برعهده می گیرد.
در روزهای پایانی بهمن ماه ۱۳۶۱ در جریان درگیری گروهک ضدانقلاب(گروهک کومله) با پاسگاه یازی بلاغی شهرستان سقز شهید شکری در حالیکه حامل کدهای بی سیم بوده، مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و برای اینکه پیام و رمز به دست مزدوران نیفتد آنها را می بلعد، دشمن که از به دست آوردن کد ها ناامید می شود برای تخلیه اطلاعاتی او را به شدت مورد شکنجه قرار می دهد به طوریکه چشمانش را بیرون میآوردند و پوست بدنش را زنده زنده جدا می کنند و در حالیکه هنوز جان در بدن داشته او را مثله کرده تا بتوانند کدهای مخابراتی را به دست بیاورند اما توفیقی به دست نمی آورند و عاقبت این شهید بزرگوار دعوت حق را لبیک می گوید.
پیکر شهید شکری به علت جراحات بسیار به سختی مورد شناسایی قرار می گیرد تا اینکه شبی در خواب پدرخود رفته و از او می خواهد که وی را به همراه ببرد که در نهایت پیکر شهید از ساییدگی کف های پا و زخم روی دست شناخته می شود.
کتاب «عهدی از جنس عشق» زندگینامه و خاطرات شهید اروجعلی شکری، شهید شاخص نیروی انتظامی همدان است که توسط دفتر تحقیقات کاربردی فرماندهی انتظامی استان همدان به چاپ رسیده است.
روحش شاد
خاطرات
شهید اروجعلی شکری بیسیم چی دوران جنگ بود که در محور عملیاتی سقز دیواندره در حالی که حامل پیام رمز بود مورد اصابت گلوله مزدوران ضدانقلاب قرار میگیرد و برای جلوگیری از فاش شدن رمز آن را میبلعد... مزدوزان ضد انقلاب برای به دست اوردن رمز او را مورد شکنجه قرار میدهند و حتی چشمانش را از حدقه خارج میکنند... ولی اروجعلی رمز را فاش نمیکند... سرانجام ضدانقلابیون که از گفتن رمز توسط او مایوس میشوند بدنش را پاره پاره میکنند تا بتوانند تکه کاغذ حاوی رمز را بیابند...
علت شهادت
علت شهادت : شکنجه و ضربات منافقین
عامل شهادت : شکنجه منافقین
شرح علت شهادت : شهید اروجعلی شکری بیسیم چی دوران جنگ بود که در محور عملیاتی سقز دیواندره در حالی که حامل پیام رمز بود مورد اصابت گلوله مزدوران ضدانقلاب قرار میگیرد و برای جلوگیری از فاش شدن رمز آن را میبلعد... مزدوزان ضد انقلاب برای به دست اوردن رمز او را مورد شکنجه قرار میدهند و حتی چشمانش را از حدقه خارج میکنند... ولی اروجعلی رمز را فاش نمیکند... سرانجام ضدانقلابیون که از گفتن رمز توسط او مایوس میشوند بدنش را پاره پاره میکنند تا بتوانند تکه کاغذ حاوی رمز را بیابند...