11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
🖇
با افتخار، اهل کاشانم. تا یادم میآید ایام عید، برای عیددیدنی، خانهی هرکدام از بستگان پدری یا مادری که میرفتم، عکس یک یا چند شهید، کنار سفرههای هفتسین، یا طاقچههای اتاق مهمانخانهشان، توجهم را به خود جلب میکرد.
با اینکه چهرههایشان در خاطرم میماند، اما بچه بودم و به سادگی از کنارشان میگذشتم.
تا اینکه از همان سال ۱۳۸۹، که فعالیت سیروز سیشهید را با یک گوشی دکمهای معمولی شروع کردم، یک روز از ماه مبارک را گذاشتم به نیت این شهدا. شهدای همشهری و حتیالمقدور شهدای فامیل! خداوکیلی هیچوقت اهل پارتیبازی و فامیلبازی نبودهام؛ اما این شهدا حق به گردنم داشتهاند!
حالا امروز نوبت «زهرا خانم مجدی» نازنین، مادر بزرگوار «شهید محمدرضا علیزاده» است که سفرهی دلتنگیهایش را باز و از عزیز دردانهاش با عشق، برایمان تعریف کند.
🌸🦋
نام و نام خانوادگی شهید: محمدرضا علیزاده
تولد: ۱۳۴۱/۹/۱۱، کاشان.
شهادت: ۱۳۶۰/۸/۸، محور آبادان_ماهشهر.
گلزار شهید: کاشان، دارالسلام گلابچی.
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_محمدرضا_علیزاده
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_اصفهان
#شهدای_کاشان
#روز_هجدهم
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🦋
📚 مادر! چشم بپوشان
ته کاسهی حنا را دست کشیدم. امتحانات مدرسهاش تمام شده بود و فردا میخواست اعزام شود. انگار دامادی بود که با عجله پیش عروسش میرفت. در دلم قربان صدقهاش رفتم.
- خب دیگه بسه! حسابی حنابندونت کردم. راضی شدی؟ تا وقتی از جبهه برگردی پاک شده.
- مامان! من دیگه برنمیگردم. همینطور با دست و پای حنا بسته شهید میشم. از همین الان چشم ازم بپوشون!
نگاهش را از چشمهایم برداشت.
...همین چند شب پیش آمده بود کنارم. در نگاهش حرفی داشت:
- مامان!
- جانم؟ بگو محمدرضا!
-من یک خوابی دیدهام! برای آقاجون تعریف کردم و برام تعبیرش کرد. میخوام ببینم شما تعبیرتون چیه؟!
همینطور که به وجد آمده بود، از خوابش گفت. صدای نفسهایش...
- مامان! تعبیر شما چیه؟!
- یعنی تو هم بهزودی جبهه میری و شهید میشی.
- بهبه! آقاجون هم همین تعبیر رو گفت.
و حالا، صدای نفسهایم...
- من سپردمت به خدا. هرطور اون بخواد.
خدایا خودت شاهد باش، برای تو چشم پوشاندم!
✍🏻سوده سلامت ۱۴۰۲/۱۱/۱۷
👩🏻💻طراح: مطهرهسادات میرکاظمی
🎙با صدای: الهام گرجی
🎞تدوین: زهرا فرحپور
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_محمدرضا_علیزاده
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_اصفهان
#شهدای_کاشان
#روز_هجدهم
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid