eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
42.1هزار عکس
18.3هزار ویدیو
373 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
زندگینامه شهیدحامدجرفی   در سال ١٣٣1 در هویزه در خانواده‌ای متدین و کشاورز متولد گردید. تحصیلات اب
--------------- حامد اولین شهید سیاسی دولت جمهوری اسلامی ایران است بخشدار شهر هویزه چند روز قبل از عملیات نصر که به کربلای هویزه معروف شد در سخت ترین شرایط و در لحظاتی که شاید هر کس به گونه ای در فکر ترک منطقه بود در پشت میز کارش در بخشداری هویزه به شهادت رسید .   ماجرای مسلمان شد دکتر جان کوپر انگلیسی توسط شهید جرفی   دکتر جان کوپر استاد دانشکده پزشکی دانشگاه جندی شاپور اهواز بود و روانشناسی تدریس می‌کرد و با اینکه مسلمان نبود رفتار حامد به اندازه‌ای بر روی این استاد غیرمسلمان تاثیر گذاشته که در نهایت منجر به تشرف دکتر جان کوپر به اسلام شد و حتی برای آشنایی بیشتر با اسلام و احکام اسلام با شهید حامد جرفی همخانه شد تا آداب اسلام را بهتر بشناسد. دکتر کوپر بعدها اسلام شناس برجسته‌ای شد و یک مرکز اسلامی نیز در لندن تاسیس کرد. دکتر جان گوپر وقتی کتاب نهج البلاغه که توسط حامد به زبان انگلیسی ترجمه شده بود را مطالعه کرد مجذوب مطالب ان شد وازاین کتاب خوشش امد بطوری که می گفت حضرت علی روانشناس بزرگی است . عبدالله ( جان کوپر )پس از مسلمان شدن به رفت وآمد با علماء و روحانیون خوزستان می پردازد و رابطه ای نزدیک با ایت الله کرمی  برقرار می کند . این همنشینی وصمیمیت ؛ تاثیر عمیقی بر عبدالله می گذارد ؛ به گونه ای که وی برای فراگیری دروس حوزوی به شهر مقدس قم عزیمت نمود و پس از آن به انگلستان بازمیگردد ؛ در این  کشور یک مرکز اسلامی دایر می کند ودر سطح وسیعی به تبلیغ دین اسلام ومذهب تشیع می پردازد. -------------- 5فعالیتهای پس از انقلاب: وی پس از انقلاب مدتی به عنوان مترجم امام فعالیت کرد، مخصوصا در مصاحبه‌های رسانه‌ها و روزنامه‌های فرانسوی، از جمله روزنامه مشهور لموند وبعد ابتدا به عنوان دبیر دینی، قرآن و زبان انگلیسی در دبیرستان ابن‌سینای زادگاهش،هویزه، مشغول شد و به لحاظ شایستگی و مقبولیتی که در بین مردم داشت به سمت بخشدار هویزه منصوب شد. با شروع جنگ تحمیلی شهید "حامد جرفی" وارد مرحله‌ی جدیدی از زندگی خود شد و برای دفاع از میهن اسلامیش کمر همت بست و دوشادوش فرماندهان نظامی منطقه وارد کارزار شد و با بسیج عشایر دلاور و جوانان غیور شهر هویزه، اولین هسته‌های مقاومت را در مقابل دشمن تا دندان مسلح تشکیل و بدور از هرگونه هیاهو به نبرد با دشمن پرداخت، دفتر کارش در بخشداری سنگری شد تا از این محل، امور مربوط به دفاع از انقلاب اسلامی را در مقابل دشمن متجاوز پیگیری نماید . پس از پيروزي انقلاب در بعد سياسي بخشداري هويزه را بعهده گرفت با داشتن مسئوليت از جنگ تحميلي هم غافل نبود و در حين انجام وظيفه مورد اثابت خمپاره دشمن بعثي قرار گرفت و پس از دوماه اغماء شربت شهادت را نوشيد و تشيع جنازه وي با حضور آيت الله خامنه أي با شكوه فراوان صورت گرفت. -------------- شهید جرفی کتاب " کافی" و بعضی از کتب "شهید مطهری" را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است.  
سالروز شهادت «حامد جرفی» از نخستین دولت‌مردان شهید  «حامد جرفی» از نخستین دولتمردان شهید جمهوری اسلامی است که در جنگ تحمیلی بخشدار هویزه بود و در روز 17 دی ماه سال 59 به شهادت رسید. به گزارش ایسنا،حامد جرفی در سال 1332 در هویزه متولد شد و تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در سوسنگرد گذراند. مردم شهر هویزه او را خوب می‌شناختند. بعد از آنکه دیپلم گرفت، در رشته ادبیات انگلیسی و فرانسه در دانشکده زبان‌های خارجه اهواز پذیرفته شد. (در آن زمان رشته‌های ادبیات انگلیسی و فرانسه باهم تدریس می‌شد). دکتر احمد جرفی، برادر حامد در خاطرات خود از برادرش می‌گوید: شاگرد انقلابی و ممتاز کلاس بود و مدام اعلامیه‌های امام (ره) را پخش می‌کرد و همیشه با علمای مجاهد اهواز در ارتباط بود و به مکتب قرآن می‌رفت. در آن سال‌ها حامد جرفی از جمله نیروهای مبارز دانشگاه بود. در «منطقه لشکر» اهواز خانه‌ای گرفته بود و در آنجا اعلامیه‌های امام را تکثیر می‌کرد. دوستان بسیاری هم داشت که یکی از آنها استاد دانشکده پزشکی، دکتر «جان کوپر» بود که رابطه دوستانه‌ای با حامد داشت؛ هر چند مسلمان نبود. کوپر استاد روانشناسی بود و از ترجمه نهج‌البلاغه حامد خیلی خوشش آمده بود و می‌گفت که حضرت علی (ع) روانشناس بزرگی است. رفتار حامد به اندازه‌ای بر روی این استاد غیرمسلمان تاثیر گذاشته بود که در نهایت مسلمان شد و حتی با شهید جرفی همخانه شد تا آداب اسلام را بهتر بشناسد. دکتر کوپر بعدها اسلام شناس برجسته‌ای شد و یک مرکز اسلامی نیز در لندن تاسیس کرد. حامد مدتی را در شرکت‌های اقماری صنعت نفت مشغول به کار شد و در شرکت خارجی «پارسونز» در ایران چند نفر دیگر را مسلمان کرد. حامد پس از مدتی به حوزه علمیه رفت و مشغول به تحصیل علوم انسانی شد و اصول کافی و کتاب‌های شهید مطهری را ترجمه کرد و گاهی هم شعارهای انقلابی با مضامین قرآنی می‌ساخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان مترجم امام فعالیت می‌کرد، مخصوصا در مصاحبه‌های رسانه‌های فرانسوی با امام از جمله روزنامه مشهور «لوموند». حامد به چهار زبان عربی، انگلیسی، فرانسه و فارسی مسلط بود. در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب، رژیم ستمشاهی برای حامد حکم اعدام صحرایی صادر کرده بود. به این معنی که مزدوران شاه هرجا که او را دیدند می‌توانند او را بکشند، به همین دلیل همیشه با لباس مبدل رفت و آمد می‌کرد و خانه ما همیشه تحت نظر بود و یکبار هم من را که در آن زمان دانشجوی پزشکی بودم، گرفتند. حامد در مسجد اباعبدالله الحسین (ع) فعالیت می‌کرد و در زیرزمین خانه مکانی را حفر کرده بود و کتابها و اعلامیه‌ها را در آنجا پنهان می‌کرد. دوران سربازی را در مسجدسلیمان گذراند و تدریس هم کرد. انقلاب که پیروز شد در دبیرستان دکتر فاطمی اهواز به تدریس ادامه داد و عضو فعال انجمن اسلامی بود. مردم هویزه طوماری نوشتند و او را خواستند، او نیز کار در شرکت نفت را رها کرد و بخشدار هویزه شد. هم بخشدار بود و هم در دبیرستان «ابن سینا»ی هویزه به عنوان معلم دینی، قرآن و انگلیسی تدریس می‌کرد. قبل از جنگ ازدواج کرد و استاندار وقت و مسئولان استان در مراسم عروسی‌اش که بسیار ساده‌ بود، شرکت کردند. با هجوم دشمن به خوزستان، اوضاع بحرانی شد و هویزه که تا مرز فاصله‌ای ندارد، آماج حمله دشمن قرار گرفت و بخشدار هویزه که فرمانده هم شده بود، در بسیج عشایر فعالیت می‌کرد و در تشکیل گروه‌های عشایری برای مقابله با دشمن نقش مهمی داشت. آموزش‌های رزمی و چریکی می‌داد و خودش هم با یک «توپ 106 » به سمت دشمن شلیک می‌کرد. ما در آن زمان پشت بام‌خانه می‌خوابیدیم و گاهی عراقی‌ها و نفوذی‌ها را می‌دیدیم که شبانه وارد هویزه می‌شوند. حامد هم توسط دشمن شناسایی شده بود و رادیو عراق مرتب نام او را اعلام می‌کرد. حامد همیشه می‌گفت: "حکومت حضرت مهدی (عج) از انقلاب ما می‌گذرد و انقلاب ما نیاز به خون دارد." او عاشق شهادت بود. قبل از جنگ به سختی بیمار شده بود و تب شدیدی داشت و به یاد دارم که به سختی گریه می‌کرد. از او پرسیدم چرا گریه می‌کنی؟ گفت که دوست ندارم در بستر بمیرم و از خدا می‌خواهم که فرقم مانند خضرت علی (ع) شکافته شود و به شهادت برسم. درگیری‌های متعددی با ضدانقلاب و نیروهای دشمن داشت. در یکی از درگیری‌ها به همراه شهید سیدحسین علم‌الهدی در «چهارراه آبادان» در اهواز به سختی با ضدانقلاب که قصد ترور آنها را داشتند به صورت تن به تن و مسلحانه درگیر شدند و شدت و سرعت عمل این دو شهید موجب فرار ضدانقلاب شد. عراقی‌ها نیز او را شناخته بودند و می‌دانستند که مرکز فرماندهی در هویزه، بخشداری این شهر است. دشمن نیز بخشداری را به توپ بست و حامد همانگونه که آرزو داشت، فرقش شکافت و مدتی را به حالت کما فرو رفت.
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
سالروز شهادت «حامد جرفی» از نخستین دولت‌مردان شهید  «حامد جرفی» از نخستین دولتمردان شهید جمهوری ا
او را به تهران اعزام کردند و پس از دو ماه، در روز 17 دی‌ماه سال 59 و همزمان با جهاد سیدحسین علم الهدی، بال پرواز گشود و پیکرش را در قطعه 24 بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپردند. مقام معظم رهبری نیز که در آن زمان نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند در نماز جمعه آن هفته از شهید حامد جرفی و شهید سیدحسین علم‌الهدی یاد کردند."
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
او را به تهران اعزام کردند و پس از دو ماه، در روز 17 دی‌ماه سال 59 و همزمان با جهاد سیدحسین علم الهد
شهید "حامد جرفی" در سال ١٣٣٢ در هویزه در خانواده‌ای متدین و کشاورز متولد گردید. تحصیلات ابتدائی و دبیرستانی خود را در منطقه‌ی دشت آزادگان (سوسنگرد) گذراند، پس از اتمام تحصیلات دبیرستان، در کنکور سراسری شرکت نمود و در رشته زبان انگلیسی پذیرفته شد، سپس با اخذ مدرک لیسانس از دانشگاه شهید چمران اهواز به کسوت شریف معلمی در آمد. او دانشجویی ممتاز و در بعد فرهنگی و علمی، خود معلمی وارسته بود و از فنون نظامی بهره داشت. در تدریس امور تربیتی و مذهبی از توانایی بالایی برخوردار بود. وجود او در دانشگاه سبب شد که چند تن از برادران مسیحی به دین مبین اسلام مشرف شوند. شهید جرفی کتاب " کافی" و بعضی از کتب "شهید مطهری" را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. وی علاوه بر زبان انگلیسی به زبانهای فارسی، عربی و فرانسوی تسلط کامل داشت، قبل از پیروزی انقلاب، مبارزه مخفیانه خود را با پخش کتب و اعلامیه‌های امام خمینی(ره) آغاز کرد و تمام توجه خود را به جوانان معطوف می‌داشت، بارها توسط ساواک دستگیر و مورد شکنجه قرار گرفت که بعد از آزادی، به مبارزات خود شدت می‌بخشید. وی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، ابتدا به عنوان دبیر دینی، قرآن و زبان انگلیسی در دبیرستان ابن‌سینای زادگاهش،هویزه، مشغول شد و به لحاظ شایستگی و مقبولیتی که در بین مردم داشت به سمت بخشدار هویزه منصوب شد. با شروع جنگ تحمیلی شهید "حامد جرفی" وارد مرحله‌ی جدیدی از زندگی خود شد و برای دفاع از میهن اسلامیش کمر همت بست و دوشادوش فرماندهان نظامی منطقه وارد کارزار شد و با بسیج عشایر دلاور و جوانان غیور شهر هویزه، اولین هسته‌های مقاومت را در مقابل دشمن تا دندان مسلح تشکیل و بدور از هرگونه هیاهو به نبرد با دشمن پرداخت، دفتر کارش در بخشداری سنگری شد تا از این محل، امور مربوط به دفاع از انقلاب اسلامی را در مقابل دشمن متجاوز پیگیری نماید و این چنین بود که در ظهری خونین نامش در زمره آسمانی مسلکان خونین چهره قرار گرفت و بر گلدسته‌های بلند ایمان و شرف اذان عشق را ندا داد. در حین انجام وظیفه مورد اصابت خمپاره دشمن قرارگرفت که جهت درمان به تهران منتقل شد، بعد از مدت 2  ماه که در حالت اغماء بسر می‌برد، در تاریخ ١٧ دی ماه سال ٥٩ همزمان با حماسه آفرینی شهید "علم الهدی" و یارانش در کربلای هویزه، او نیز به آسمان سبز شهادت پرگشود. گوشه‌ای از سخنان شهید خطاب به مادرش: " من مرگ سرخ را انتخاب کرده‌ام، مادر، برای من دعا کن که شهید شوم  و از یاران مولایم علی (ع) و در رکاب مجاهدان بمیرم".     
به یاد شهید معلم حامد جرفی که ۱۷ دی ۵۹ در شب شهادت امام رضا(ع) آسمانی شد شهید جرفی در سال ۱۳۵۸ به عنوان دبیر دینی، قرآن و زبان انگلیسی در دبیرستان ابن‌سینا در زادگاهش هویزه مشغول به کار شد و با توجه به اینکه در دوران دانشجویی مبارزات چشمگیری با نظام پهلوی داشت و تجربه‌های زیادی به دست آورده بود، در همین سال به عنوان بخشدار هویزه منصوب شد. به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، حامد جرفی متولد سال ۱۳۳۱ در شهر هویزه است؛ وی پس از پایان مقطع ابتدایی، دوران راهنمایی و دبیرستان را با تمامی مشکلات در سال ۱۳۴۹ در سوسنگرد به پایان رساند و با شرکت در کنکور سراسری در رشته زبان انگلیسی قبول و وارد دانشگاه شهید چمران (جندی‌شاپور) شد. وی در همان زمان پدر مهربان خود را از دست داد و به خاطر تأمین معیشت خود و خانواده مجبور شد هفته‌ای ۶ ساعت در شهر دزفول به تدریس بپردازد و به این ترتیب موفق به کسب مدرک کارشناسی زبان شد. شهید جرفی در سال ۱۳۵۸ به عنوان دبیر دینی، قرآن و زبان انگلیسی در دبیرستان ابن‌سینا در زادگاهش هویزه مشغول به کار شد و با توجه به اینکه در دوران دانشجویی مبارزات چشمگیری با نظام پهلوی داشت و تجربه‌های زیادی به دست آورده بود، در همین سال به عنوان بخشدار هویزه منصوب شد. دفتر کارش در بخشداری، سنگری برای دفاع از شهر در مقابل دشمن متجاوز شد و تا آخرین لحظه با تمام وجود پیگیر حل مشکلات و رفع گرفتاری‌های مردم و مدافعان بود. وی با اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر به شدت مجروح شد و به تهران اعزام شد و بیش از دو ماه در حالت اغما بود که در تاریخ ۱۷ دی‌ماه ۱۳۵۹ در شب شهادت امام رضا(ع) به شهادت رسید. انتهای پیام/
وصیت نامه من مرگ سرخ را انتخاب کرده ام. مادر برای من دعا کن که شهید شوم و از یاران مولایم علی (ع) و در رکاب مجاهدین بمیرم.