eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
42.1هزار عکس
18.3هزار ویدیو
373 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید . 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ 🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم 🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا 🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 با افتخار، اهل کاشانم. تا یادم می‌آید ایام عید، برای عیددیدنی، خانه‌ی هرکدام از بستگان پدری یا مادری که می‌رفتم، عکس یک یا چند شهید، کنار سفره‌های هفت‌سین، یا طاقچه‌های اتاق مهمان‌خانه‌شان، توجهم را به خود جلب می‌کرد. با اینکه چهره‌هایشان در خاطرم می‌ماند، اما بچه بودم و به سادگی از کنارشان می‌گذشتم. تا اینکه از همان سال ۱۳۸۹، که فعالیت سی‌روز سی‌شهید را با یک گوشی دکمه‌ای معمولی شروع کردم، یک روز از ماه مبارک را گذاشتم به نیت این شهدا. شهدای هم‌شهری و حتی‌المقدور شهدای فامیل! خداوکیلی هیچ‌وقت اهل پارتی‌بازی و فامیل‌بازی نبوده‌ام؛ اما این شهدا حق به گردنم داشته‌اند! حالا امروز نوبت «زهرا خانم مجدی» نازنین، مادر بزرگوار «شهید محمدرضا علیزاده‌» است که سفره‌ی دلتنگی‌هایش را باز و از عزیز دردانه‌اش با عشق، برای‌مان تعریف کند.
🌸🦋 نام و نام خانوادگی شهید: محمدرضا علیزاده تولد: ۱۳۴۱/۹/۱۱، کاشان. شهادت: ۱۳۶۰/۸/۸، محور آبادان_ماهشهر. گلزار شهید: کاشان، دارالسلام گلابچی. 🕯 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🦋 📚 مادر! چشم بپوشان ته کاسه‌ی حنا را دست کشیدم. امتحانات مدرسه‌اش تمام شده بود و فردا می‌خواست اعزام شود. انگار دامادی بود که با عجله پیش عروسش می‌رفت. در دلم قربان صدقه‌اش رفتم. - خب دیگه بسه! حسابی حنابندونت کردم. راضی شدی؟ تا وقتی از جبهه برگردی پاک شده. - مامان! من دیگه برنمی‌گردم. همینطور با دست و پای حنا بسته شهید می‌شم. از همین الان چشم ازم بپوشون! نگاهش را از چشم‌هایم برداشت. ...همین چند شب پیش آمده بود کنارم. در نگاهش حرفی داشت: - مامان! - جانم؟ بگو محمدرضا! -من یک خوابی دیده‌‌ام! برای آقاجون تعریف کردم و برام تعبیرش کرد. می‌خوام ببینم شما تعبیرتون چیه؟! همینطور که به وجد آمده بود، از خوابش گفت. صدای نفس‌هایش... - مامان! تعبیر شما چیه؟! - یعنی تو هم به‌زودی جبهه می‌ری و شهید می‌شی. - به‌به! آقاجون هم همین تعبیر رو گفت. و حالا، صدای نفس‌هایم... - من سپردمت به خدا. هرطور اون بخواد. خدایا خودت شاهد باش، برای تو چشم پوشاندم! ✍🏻سوده سلامت ۱۴۰۲/۱۱/۱۷ 👩🏻‍💻طراح: مطهره‌سادات میرکاظمی 🎙با صدای: الهام گرجی 🎞تدوین: زهرا فرح‌پور 🕯 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌸🦋 محمدرضا علیزاده، در آذرماه سال ۱۳۴۱ در شهرستان کاشان پا به عرصه گیتی گذاشت. از همان کودکی در دامان پرمهر و محبت پدر و مادری مؤمن و خداجو و عاشق اهل‌بیت علیهم‌السلام بزرگ شد تا عشق به امام حسین علیه‌السلام و اولاد طاهرینش در وجودش نهادینه شود. او که دوران کودکی‌اش، با جلسات مذهبی و انس و الفت با اهل‌بیت علیهم‌السلام خصوصا امام حسین علیه‌السلام می‌گذشت، پس از طی دوران ابتدایی و راهنمایی برای ادامه‌ی تحصیل به دبیرستان امام خمینی(ره) رفت. دوران دبیرستانش، با اوج شکل‌گیری انقلاب همراه شد؛ لذا او که حکایت ستم پادشاهان و بالاخص رژیم ستمشاهی پهلوی را بارها شنیده بود، با انقلابیون همراه شد و با پخش اعلامیه‌های امام و شرکت فعّال در تظاهرات، نقش خویش را ایفا نمود و از ناحیه کمر مورد ضرب و شتم مزدوران شاه قرار گرفت. بسیار کوشا، سازش‌پذیر و قانع بود و چیزی برای خودش نمی‌خواست. به ورزش فوتبال علاقه داشت. آنقدر که سال آخر دبیرستان، به علت کمبود امکانات ورزشی شهرش، به قم رفت و در دبیرستان حکیم نظامی تحصیل کرد. پس از اخذ دیپلم، مشغول آموزش نظامی شد. در کنار درس، بنایی و کاشی‌کاری یاد گرفت ‌و به مزد کمی که در قبال آن عایدش می‌شد قانع بود‌. با پیروزی انقلاب و آغاز هشت سال دفاع مقدس، محمدرضا عزم خود را جزم کرد تا دِین خویش را به اسلام و انقلاب ادا کند؛ بنابراین در سال ۱۳۶۰ به عضویت پایگاه بسیج درآمد و دوره‌های آموزشی را با موفقیت سپری نمود. شوق وصال و شهادت، غوغایی عجیب در او به‌وجود آورده بود؛ آنقدر که انگار می‌دانست در اولین اعزام، به شهادت خواهد رسید. لذا در آخرین خداحافظی به مادرش گفته بود: «مادرم! من رفتم؛ دیگر شما در انتظار دیدن من نباشید!» سرانجام، او در محور آبادان_ماهشهر به شهادت رسید و در دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد... شادی روحش صلوات.🌸 🕯 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid