eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
42.1هزار عکس
18.3هزار ویدیو
373 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
«محبوبه دانش‌ آشتیانی» که بود؟
 مردها به محبوبه گفته بودند: «شما برو اینجا نمان.» محبوبه به آنها جواب داده بود: «اگر کار درستی است که زن و مرد ندارد. اگر کار غلطی است که شما هم نباید بروید.» مردها به محبوبه گفته بودند: «شما برو اینجا نمان.» محبوبه به آنها جواب داده بود: «اگر کار درستی است که زن و مرد ندارد. اگر کار غلطی است که شما هم نباید بروید.» جمله‌های بالا روایت بخشی از آخرین لحظه‌های زندگی نامه شهید «محبوبه دانش‌آشتیانی» است. شهید محبوبه دانش‌آشتیانی امسال از سوی سازمان بسیج مستضعفین به عنوان شهید شاخص سال در قشر بسیج دانش‌آموزی معرفی شده است. او یکی از شهدای دوران انقلاب اسلامی است. هرچند شهید دانش‌آشتیانی عمر کوتاهی داشت اما از عمر پربرکتی برخوردار بود، چرا که با شهادتش درخت انقلاب را آبیاری کرد و موجب قوام و پیروزی جمهوری اسلامی ایران شد. محبوبه دانش‌آشتیانی روز دوم بهمن ماه سال 1340 در تهران متولد شد و با آغاز حرکت‌های انقلابی مردم علیه حکومت شاهنشاهی پهلوی به جمع انقلابیون پیوست. تا اینکه در روز 17 شهریورماه سال1357 در میدان شهدا(ژاله سابق) در حالی که دانش‌آموز17 ساله بود به شهادت رسید. دانش‌آشتیانی همیشه در مسائل درسی ممتاز بود و با آنکه 17سال بیشتر نداشت، معارف اسلامی را خوب می‌شناخت. قرآن،نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه را بسیار مطالعه می کرد و با تفاسیر هم آشنا بود.نظم،مهربانی،صداقت،راستگویی، وفای به عهد، وقت‌شناسی، استقلال فکری و پیگیری مستمر کارهاو ذهن بسیار خلاق از جمله ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی او بود. شرکت مستمر درراهپیمایی ها،پخش اعلامیه ،دیوار نویسی، مطالعه قرآن، نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه، آثار دکتر شریعتی، شهید مطهری و رساله امام خمینی (ره) بخشی از این موارد بخش دیگر زندگی او را شامل می‌شد. نکته قابل توجه در خصوص شهید دانش‌آشتیانی این است که چند سال بعد نیز نامزد او (شهید حسن اجاره‌دار) و پدر بزرگوارش (شهید غلام رضا دانش) در حادثه هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند و با خون خود انقلاب اسلامی را بیمه کردند. فهیمه دانش آشتیانی خواهر شهید درباره خواهرش می‌گوید:محبوبه خیلی دختر خاصی بود. همیشه فکر می‌کنم چقدر خوب رفت و خوش به حالش که بسیاری از چیزها را ندید. اینها با رفتنشان راه را باز کردند. اگر آنها نمی‌رفتند، پایه‌های انقلاب محکم نمی‌شد. واقعا چه چیز بالاتر از اینکه انسان بداند دارد در راهی جانش را فدا می‌کند که شاید وضعیت بهتری برای آنهایی که پشت سرش می‌مانند ، ایجاد کند. روزی همه به طرف خیابان کوکاکولا می‌رفتند. مردها به محبوبه گفته بودند: «شما برو اینجا نمان.» محبوبه به آنها جواب داده بود:«اگر کار درستی است که زن و مرد ندارد. اگر کار غلطی است که شما هم نباید بروید.» در اوج راهپیمایی یکی از ماموران شاه، او را با گلوله هدف می‌گیرد و به شهادت می‌رساند. 🕊
🕊 🌹 📚 *دشت گل‌های سرخ* صدایش در درگاهی خانه پیچید: «سلام مامان!» - سلام به روی ماهت محبوبه جان چه خبر؟! - سلامتی. امروز داستان راستان رو تموم کردیم. بچه‌ها عاشق این داستان‌ها شدن؛ مامان باورت میشه؟!» باورم می‌شد. چون تو برایشان تعریف می‌کردی. از وقتی غصه‌ات شده بود بچه‌های محروم جنوب شهر، کتابخانه آنجا شده بود گلستان، از بوی صدای محبوبت. سکوت کردم. - عزیزم باید یواش یواش به فکر مراسمت هم باشی، حسن آقا خیلی مرد خوبیه. - می‌دونم مامان چشم. 💠💠💠 جمعه صبح، صبحانه نخورده، پیراهن آبی گشادش را پوشید و مقنعه و چادرش را سر کرد و صدا زد: «مامان من می‌رم با دوستام تظاهرات» سرم را بلند کردم و گفتم: «یه چیز بخور خب» با عجله گفت: «نه مامان میل ندارم!» آمد نزدیک، آرام صورتم را بوسید. - مامان - جانم - اگر شهید شدم غصه نخوریا! دلم هرّی ریخت پایین. سکوت کردم. نگاهش چیز عجیبی داشت. با همان شادابی همیشگی، مثل پرنده‌ها از درب خانه بیرون پرید. هنوز در ذهنم خواب چند روز پیش را مرور می‌کردم دشتی پر از گل‌های سرخ و آتشین! زیبایی آن گل‌ها مرا همچنان مبهوت کرده بود! 💠💠💠 صدایم را به زور از حنجره‌ام می‌شنیدم. نمی‌دانم تا آن موقع چطور راه می‌رفتم! گفتند تن پاکت را تحویل نمی‌دهند! ولی من نمی‌توانستم. باید کاری می‌کردم. پیچیدم سمت غسال‌خانه. آنقدر به زن غسال التماس کردم تا دلش به رحم آمد. - بیا ببین همینه بچه‌ات؟! دلم ریش شد. نمی‌توانستم آنچه را دیدم باور کنم! پیراهن آبی محبوبه من با یک گل سرخ درست روی قلبش. تازه خوابم برایم تعبیر شد! دشت پر از گل سرخ! در اطرافم گل‌های سرخ زیادی پرپر بودند. چه دشتی! مثال دشت کربلا... 🌹🌹🌹 🕊
🕊 🌹 دانش‌آشتیانی همیشه در مسائل درسی ممتاز بود و با آنکه ۱۷ سال بیشتر نداشت، معارف اسلامی را به خوبی می‌شناخت. قرآن، نهج‌البلاغه و صحیفه‌سجادیه را بسیار مطالعه می‌کرد و با تفاسیر هم آشنا بود. نظم، مهربانی، صداقت، راستگویی، وفای به عهد، وقت‌شناسی، استقلال فکری و پیگیری مستمر کارها و ذهن بسیار خلاق از جمله ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی او بود. شرکت مستمر در راهپیمایی‌ها، پخش اعلامیه، دیوارنویسی، مطالعه آثار ارزشمندی چون آثار دکتر شریعتی، شهید مطهری و رساله امام خمینی(ره) بخش دیگری از زندگی او را شامل می‌شد. نکته قابل توجه در خصوص شهید دانش‌آشتیانی این است که چند سال بعد نیز نامزد او شهید حسن اجاره‌دار و پدر بزرگوارش شهید غلامرضا دانش نماینده مردم آشتیان در مجلس شورای اسلامی در حادثه هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند و با خون خود انقلاب اسلامی را بیمه کردند. 🌹🌹🌹 🕊
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
شهید حسن اجاره‌دار، شهیده محبوبه دانش‌آشتیانی، شهید حجت‌الاسلام غلامرضا دانش‌آشتیانی 🌹🌹🌹
🕊 🌹 فهیمه دانش آشتیانی خواهر شهید درباره خواهرش می‌گوید🎤 محبوبه خیلی دختر خاصی بود. همیشه فکر می‌کنم چقدر خوب رفت و خوش به حالش که بسیاری از چیزها را ندید. اینها با رفتنشان راه را باز کردند. اگر آنها نمی‌رفتند، پایه‌های انقلاب محکم نمی‌شد. واقعا چه چیز بالاتر از اینکه انسان بداند دارد در راهی جانش را فدا می‌کند که شاید وضعیت بهتری برای آنهایی که پشت سرش می‌مانند، ایجاد کند. در روز شهادتش وقتی همه به طرف خیابان کوکاکولا می‌رفتند، مردها به محبوبه گفته بودند: «شما برو اینجا نمان.» محبوبه به آنها جواب داده بود: «اگر کار درستی است که زن و مرد ندارد. اگر هم کار غلطی است که شما هم نباید بروید.» در اوج راهپیمایی یکی از ماموران شاه، او را با گلوله هدف گرفته و به شهادت رساند. 🌹🌹🌹 🕊
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🕊 🌹 برادرش درباره او می‌گويد:🎤 «اگر بخواهم محبوبه را در چند كلمه معرفی كنم، كلمه اول كنجكاوی است. سريع قانع نمی‌شد. برای پيدا كردن حقيقت، سرسخت بود. به نظر من محبوبه سمبل جوان‌های آن دوره است.» از اين رو محبوبه برای يافتن پاسخ بيشتر سؤالات خود به قرآن، نهج‌البلاغه و كتب دينی و مذهبی مراجعه می‌كرد. آراستگی، نظم و مهربانی محبوبه فوق‌العاده بود. با دیگران بسيار خوش‌برخورد و مهربان بود. محبوبه پايين‌تر از خيابان سيروس، در يک كتابخانه مشغول به كار بود و برای بچه‌های جنوب شهر كتاب می‌برد. او همواره در تلاش بود تا بچه‌ها را با فرهنگ اسلامی و انقلابی آشنا كند. اين شهيد يک حركت نو و انقلابی را در ميان كودكان و نوجوانان آغاز كرده بود و همه‌ی همتش اين بود كه سربازان مخلص و وفاداری را برای انقلاب تربيت كند. 🌹🌹🌹 🕊
🕊 🌹  یكی از دوستانش نقل می کند🎤 آراستگی، نظم و مهربانی محبوبه فوق‌العاده بود. خیلی منظم بود. در اوج مبارزات، لباس‌هایش مرتب و آراسته بود. چادرش را در می‌آورد و به شكل بسیار منظمی تا می‌كرد. چهره بسیار ملیح و دلپذیری داشت. وقار و متانتش به شدت انسان را تحت‌تأثیر قرار می‌داد. صدا و لحنش هم گرمی خاصی داشت. وقتی هم كسی را می‌دید، در همان برخورد اول طوری رفتار می‌كرد كه انگار سال‌هاست او را می‌شناسد. 🌹🌹🌹 🕊
🕊 🌹 در آن هنگام محبوبه دومين سال از دوران دبيرستان را پشت سر می‌گذاشت. جوانی انقلابی و خودجوش كه در اكثر صحنه‌های مبارزه حاضر می‌شد و درايت هميشگی‌اش او را در مسيری قرار می‌داد كه به آرزوی هميشگی‌اش، يعنی وصال معبود برسد. دانش‌آموز سنگر علم و مبارزه نامش برای هميشه در سنگر ايمان اراده پولادين زنان مبارز ثبت ‌شد. محبوبه در جمع مردم تظاهركننده در ميدان ژاله (شهدا) در هفدهمين روز از شهريورماه سال ۱۳۵۷ در همان روزی كه جمعه‌ خونين، نام گرفت، گلبرگ‌های وجودش در ميدان ژاله با خضابی از خون رنگين شد و پيكر پاكش در بهشت زهرا سلام‌الله‌علیها آرام گرفت. 🌹🌹🌹 🕊