قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
«کانال کمیل» این روزها میزبان کاروان های راهیان نور است

اهواز - یادمان شهدای کانال کمیل و حنظله واقع در منطقه عملیاتی فکه این روزها میزبان زائران راهیان نور از سراسر کشور است.
به گزارش خبرنگار مهر، با اوج گرفتن حضور کاروانهای راهیان نور در مناطق عملیاتی این روزها، یادمان شهدای کانال کمیل و حنظله واقع منطقه عملیاتی فکه میزبان زائران راهیان نور از سراسر کشور است.
در سال ۱۳۵۹ توسط دشمن و به دست مهندسان فرانسوی کانال به طول ۹۰ کیلومتر و عرض ۵ متر و ارتفاع ۴ متر کاملاً حرفهای و مهندسی شده حفر شد. این کانال در منطقه حمرین معروف به کانال حمرین و در منطقه شرهانی معروف به کانال شرهانی و کمیل و در خاک عراق معروف به کانال بجلیه است.
این کانال منحصر به فرد و دارای چند سه راهی و چهار راهی است که برای موانع و پیشروی رزمندگان اسلام حفر شده بود که در آن ۳۰۰ نفر از رزمندگان گردان حنظله در یکی از کانالها محاصره شدند و اکثراً با آتش مستقیم دشمن یا تشنگی مفرط به شهادت رسیدند.
رزمندگان دفاع مقدس در اوج مظلومیت، با لبان تشنه و بدنهای خسته ایستادند تا ثابت کنند با دستان خالی و نفرات کم هم میتوان جلوی پیشروی دشمن دندان مسلح را گرفت و تا پای جان جنگید، تا فردا روزی، بهانه به دست تاریخ و تاریخ نویسان داده نشود.
یادمان شهدای کانال کمیل و حنظه گویای همه چیز هست، تابلویی که بر روی آن نوشته شده «امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب را جیرهبندی کردهایم، عطش همه را هلاکت کرده است، همه را جز شهدایی که حالا کنار هم در انتهای کانال کمیل خوابیدهاند.»
وجب به وجب کانال کمیل با زائران حرف میزند. راوی در گوشهای از کانال ایستاده و روایتگری میکند و میگوید این کانال جایی است که بچهها محاصره و با لبانی خشک شهید شدند. رو به کانال حنظه میکند پرچمهای قرمز رنگی را نشان میدهد کمی بغض میکند میگوید اینها نشان دهنده تفحص شهدا است و هر پرچم نشان دهنده یک شهید است.
شهدای کانال کمیل و حنظله با مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن درسی به ما دادند که اگر کمی توجه کنیم امروز میتوان به خوبی از آن استفاده کرد؛ آنها نشان دادند که در محاصره هم میتوان کارهای بزرگ انجام داد تا در تاریخ ماند و تسلیم نشد.
🕊قرارگاه شهدا🕊
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🥀🥀
«کانال کمیل» شبیه ترین نقطه به کربلا
اهواز - یادمان «کانال کمیل» که این روزها مملو از جمعیت زائران مناطق عملیاتی است، شبیهترین نقطه به کربلا است.
به گزارش خبرنگار مهر، یادمان شهدای کانال کمیل و حنظله واقع در منطقه عملیاتی فکه این روزها میزبان زائران راهیان نور از سراسر کشور است.
با اوج گرفتن حضور کاروانهای راهیان نور در مناطق عملیاتی این روزها، یادمان شهدای کانال کمیل و حنظله واقع منطقه عملیاتی فکه میزبان زائران راهیان نور از سراسر کشور است.
در سال ۱۳۵۹ توسط دشمن و به دست مهندسان فرانسوی کانال به طول ۹۰ کیلومتر و عرض ۵ متر و ارتفاع ۴ متر کاملاً حرفهای و مهندسی شده حفر شد. این کانال در منطقه حمرین معروف به کانال حمرین و در منطقه شرهانی معروف به کانال شرهانی و کمیل و در خاک عراق معروف به کانال بجلیه است.
این کانال منحصر به فرد و دارای چند سه راهی و چهار راهی است که برای موانع و پیشروی رزمندگان اسلام حفر شده بود که در آن ۳۰۰ نفر از رزمندگان گردان حنظله در یکی از کانالها محاصره شدند و اکثراً با آتش مستقیم دشمن یا تشنگی مفرط به شهادت رسیدند.
🕊قرارگاه شهدا🕊
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🥀🥀
کانال کمیل؛ معبری بهسوی آسمان
کانال کمیل امروز یکی از زیارتگاههای کاروانهای راهیان نور است؛ همانجایی که اگرچه در آن یک گردان به شهادت رسیدند؛ اما همچنان «گردان کمیل هنوز زنده است»؛ این را میتوان از عشق و ارادتی که مردم به علمدار این گردان یعنی شهید «ابراهیم هادی» دارند، فهمید.
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: «سلام ما را به امام برسانید و بگویید که همانطور که فرموده بودید، حسینیوار مقاومت کردیم و ماندیم و تا آخر جنگیدیم»؛ این جمله را یکی از رزمندگان گردان کمیل در لحظات آخر محاصره و هنگامی که تقریباً همه همرزمان او به شهادت رسیده بودند، پشت بیسیم به شهید «محمدابراهیم همت» گفته بود و بعدها هم یکی از دستنوشتههای شهدای کانال کمیل پیدا شد که در آن نوشته بود: «امروز روز پنجم است که در محاصرهایم، آب را جیرهبندی کردهایم، عطش همه را هلاک کرده است، همه را به جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیدهاند. دیگر شهدا تشنه نیستند، فدای لب تشنهات ای پسر فاطمه».
کانال کمیل امروز یکی از زیارتگاههای کاروانهای راهیان نور است؛ همانجایی که اگرچه در آن یک گردان به شهادت رسیدند؛ اما همچنان «گردان کمیل هنوز زنده است»؛ این را میتوان از عشق و ارادتی که مردم به علمدار این گردان یعنی شهید «ابراهیم هادی» دارند، فهمید.
زائران راهیاننور اینروزها میهمان ابراهیم و همرزمانش در کانال کمیل هستند و این میهمانی عجب میهمانی است! میهمانی از جنس نور، مهمانی از جنس سبکبال شدن و پرکشیدن به آسمان. این نکته زمانی برای من ثابت میشود که قدمهایم را همراه با دیگر زائران راهیاننور به خاکهای کانال کمیل میسپارم و کفش و جوراب از پای برمیکنم و بهسوی معبری که به آسمان راه دارد، رهسپار میشوم.
🕊قرارگاه شهدا🕊
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🥀🥀
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸

حجتالاسلام والمسلمین «حسینی» که از شهر مقدس قم در کانال کمیل خادمالشهداء شده است، در ابتدای ورودی یادمان، همانجایی که بر سر در آن نوشته است: «معبری به سوی آسمان» ایستاده و از زائران استقبال میکند. از او درباره شور و حال زائران راهیان نور میپرسم و وی میگوید: استقبال جوانان از راهیاننور در چندسال گذشته نشاندهنده این است که هنوز روح عاشورایی انقلاب اسلامی زنده است و روز به روز هم پرفروغتر خواهد شد.
این خادمالشهداء، کانال کمیل را قلب منطقه فکه میداند و با اشاره به حال و هوای زائران پس از زیارت این یادمان، ادامه میدهد: حال و هوای زائران بعد از زیارت یادمان شهدای کانال کمیل دیدنی بوده و این لطف خداوند متعال است و همانطور که قرآن کریم گفته است «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» اگر شهید زنده نبود، این تأثیرگذاری هم وجود نداشت؛ لذا وقتی امروز ما میبینیم که جوانان و نوجوانان ما وقتی وارد این مناطق میشوند، با این خاکها انس و الفت پیدا میکنند و این موضوع نشان از صلابتی است که شهدا در دل آنها ایحاد میکنند.
مسیر را ادامه میدهم تا به کانال کمیل میرسم، در آنجا زائران زیادی نشستهاند و راویان برای آنها از شیرمردانی که در این کانال به شهادت رسیدهاند، روایتگری میکنند؛ بنابراین درحالی که دیگر لحظات اذان ظهر فرا میرسد، با یکی از این راویان گفتوگو میکنم تا از ماجرای اتفاقاتی که در این سرزمین مقدس برای علیاکبرهای خمینی رخ داده است، روایت کند.
این راوی دوران دفاع مقدس میگوید: یادمان شهدای گردان کمیل، محل انجام عملیات «والفجر مقدماتی» است. گردان کمیل بهعنوان یکی از گردانهای لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) مأموریت داشت تا از کانال کمیل عبور کند و به دشمن بزند. ساعت ۶ بعدازظهر گردان کمیل نیروهای خود را حرکت میدهد؛ درحالی که نیروهای گردان همراه با تجهیزاتی که همراه داشتند، نزدیک به ۱۴ کیلومتر را در خاکهای رمل طی کرده و خسته بودند؛ اما با این وجود یک گروهان در تپه دوقلو یک گروهان دیگر در منطقهای در نزدیکی کانال کمیل مستقر میشوند و یک گروهان هم مأموریت پیدا میکند تا از کانال عبور کند و به دل دشمن بزند تا عملیات آغاز شود.

این راوی دوران دفاع مقدس ادامه میدهد: متأسفانه عملیات لو رفته و دشمن از اینکه رزمندگان ما میخواهند عملیات کنند، اطلاع داشت؛ اما با این وجود، رزمندگان در مرحله اول عملیات موفق شدند تا به اهداف از پیش تعیینشده دست یابند؛ ولی در مرحله دوم آنها تحت تهاجم دشمنی که آمادگی داشت، قرار گرفتند و رزمندگان یکی از گروهانهای گردان کمیل در این کانال به شهادت رسیدند.
وی با اشاره به چگونگی ساخت «کانال کمیل»، تصریح کرد: این کانال، در ابتدا «کانال کمیل» نام نداشت و بعداً به این عنوان شناخته شد. در واقع این کانال نزدیک به ۹۰ کیلومتر طول، پنج تا شش متر عرض و سه تا چهار متر ارتفاع داشت که توسط شوروی برای ارتش بعث عراق ساخته و کف آن با سیمخاردارهای حلقوی و مین مسلح شد.
این راوی دوران دفاع مقدس ادامه داد: بعد از اینکه گردان کمیل نمیتواند به گردانهای دیگر برسد و فرماندهان متوجه میشوند که عملیات در حال شکست خوردن است، دستور عقبنشینی نیروها را صادر میکنند؛ اما رزمندگانی که در کانال بودند، در محاصره دشمن قرار میگیرند و پنج روز مقاومت میکنند.
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
 حجتالاسلام والمسلمین «حسینی» که از شهر مقدس قم در کانال کمیل خادمالشهداء شده است، در ابتدای ورو
وی بیان داشت: در دستنوشتهای که از یک شهید در این منطقه تفحص شده، نوشته است: «امروز روز پنجم است که در محاصرهایم، آب را جیرهبندی کردهایم، عطش همه را هلاک کرده است، همه را به جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیدهاند. دیگر شهدا تشنه نیستند، فدای لب تشنهاتای پسر فاطمه». همچنین یکی از بیسیمچیها هم با شهید «محمدابراهیم همت» تماس میگیرد و میگوید که فرمانده عراقی وارد کانال شده و یکییکی به رزمندگان دارد تیر خلاص میزند «سلام ما را به امام برسانید و بگویید که همانطور که فرموده بودید، حسینیوار مقاومت کردیم و ماندیم و تا آخر جنگیدیم». حضرت امام خمینی هم بعد از آن، وقتی خبر شهادت این رزمندگان را به ایشان میدهند، میگوید که من دست بسیجیان را بوسه میزنم و بر این بوسه افتخار میکنم.

این راوی دوران دفاع مقدس به شهید ابراهیم هادی اشاره میکند و میگوید: شهید «ابراهیم هادی» یکی از نیروهایی بود که در این کانال حضور داشت، وی در وصیتنامه خود نوشته است که میخواهد مانند مادرش حضرت زهرا (س) مفقودالاثر شود. شاهدان میگویند که او به رزمندگان میگوید که من میخواهم مفقودالاثر شوم و پیکرم پیدا نشود؛ بنابراین ۱۷ تا ۲۰ نفر پلاکهای خود را به شهید ابراهیم هادی میدهند و او این پلاکها را به جایی میاندازد که چنانچه استخوانی هم از آنها پیدا شد، متوجه نشوند که برای چه کسی است.
روایتگری از کانال کمیل و رزمندگان مظلوم آن بسیار سخت است و اگرچه راویان این ماجرا را روایت میکنند؛ اما هیچ کس نمیتواند درک کند که در این کانال، بر رزمندگان گردان کمیل چه گذشته است؛ رزمندگانی که پنج روز مقابل دشمن بعثی مقاومت کردند و با لب تشنه به شهادت رسیدند.
گزارش از سید محمدجواد میرخانی
🕊قرارگاه شهدا🕊
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🥀🥀
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸

ماجرای غم انگیز محاصره گردان کمیل و حنظله
علی نصرالله می گوید: از یکی از مسئولین اطلاعات پرسیدم "یعنی چی گردانها محاصره شدن آخه عراق که جلو نیومده اونها هم که توی کانال سوم (کمیل) و دوم (حنظله) هستن".
اون فرمانده هم جواب داد "کانال سومی که ما تو شناسایی دیده بودیم با این کانال فرق داره، و این کانال و چند کانال فرعی دیگه رو عراق ظرف همین دو سه روز درست کرده. این کانال درست به موازات خط مرزی بود ولی کوچکتر و پر از موانع. گردانهای خط شکن برای اینکه زیر آتیش نباشن رفتن داخل کانال. با روشن شدن هوا تانکهای عراقی هم جلو اومدن و دو طرف کانال رو بستن... عراق هم همینطور داره رو سر اونها آتیش میریزه. میدونی عراق شانزده نوع مانع سر راه بچه ها چیده بود... میدونی عمق موانع نزدیک چهار کیلومتر بوده... میدونی منافقین تمام اطلاعات این عملیات رو به عراقی ها داده بودن..."
خیلی حالم گرفته شد... با بغض گفتم "حالا باید چیکار کنیم؟" گفت "اگه بچه ها بتونن مقاومت کنن یه مرحله دیگه از عملیات رو انجام می دیم و اونها رو میاریم عقب"
در همین حین بیسیم چی مقر گفت "از گردان های محاصره شده خبر اومده"
همه ساکت شدن... بیسیم چی گفت "میگه برادر یاری با برادر افشردی (شهید حسن باقری) دست داد" این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان حنظله به شهادت رسید...
عصر همان روز هم خبر رسید حاج حسینی (شهید علیرضا بنکدار) و محمود ثابت نیا، معاون و فرمانده گردان کمیل هم به شهادت رسیدند. توی قرارگاه بچه ها ناراحت بودند و حال عجیبی در آنجا حاکم بود...
بیستم بهمن ماه، بچه ها آماده حمله مجدد به منطقه فکه شدند. صبح، یکی از رفقا را دیدم که از قرارگاه می آمد پرسیدم "چه خبر؟"
گفت "الان بیسیم چی گردان کمیل تماس گرفته بود و با حاج همت صحبت کرد و گفت: شارژ بیسیم داره تموم میشه، خیلی از بچه ها شهید شدن، برای ما دعا کنید، به امام هم سلام برسونید و بگید ما تا آخرین لحظه مقاومت می کنیم"
با دلی شکسته و ناراحت گفتم "وظیفه ما چیه؟ باید چیکار کنیم؟
گفت "توکل به خدا، برو آماده شو که امشب مرحله بعدی عملیات آغاز میشه"
غروب بود که بچه های توپخانه ارتش با دقت تمام خاکریزهای دشمن رو زیر آتش گرفتند و گردان ها بار دیگر حرکت خودشان را شروع کردند و تا نزدیکی کانال کمیل و حنظله پیش رفتند. تعداد کمی از بچه های محاصره شده توانستند در تاریکی شب از کانال عبور کنند و خودشان را به ما برسانند ولی این حمله هم ناموفق بود و به خط خودمان برگشتیم. در این حمله و با آتش خوب بچه ها بسیاری از ادوات زرهی دشمن منهدم شد.
صبح روز بیست و یکم بهمن هنوز صدای تیراندازی و شلیک های پراکنده از داخل کانال شنیده میشد، بخاطر همین مشخص بود که بچه های داخل کانال هنوز مقاومت می کنند، ولی نمیشد فهمید که پس از چهار روز با چه امکاناتی مشغول مقاومت هستند.
غروب امروز پایان عملیات اعلام شد و بقیه نیروها به عقب بازگشتند. یکی از بچه هایی که دیشب از کانال خارج شده بود را دیدم می گفت "نمیدونی چه وضعی داشتیم، آب و غذا که نبود مهمات هم که کم، اطراف کانال هم پر از انواع مین، ما هم هرچند دقیقه تیری شلیک میکردیم تا بدونن ما هنوز هستیم، عراقی ها هم مرتب با بلندگو اعلام می کردن تسلیم شوید"
لحظات غروب خورشید بسیار غمبار بود. روی بلندی رفتم و با دوربین نگاه میکردم. انفجارهای پراکنده هنوز در اطراف کانال دیده میشد. دوست صمیمی من ابراهیم آنجاست و من هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. آن شب را کمی استراحت کردم و فردا دوباره به خط بازگشتم.
عراقی ها به روز بیست و دوم بهمن خیلی حساس بودند لذا حجم آتش آنها بسیار زیاد شده بود به طوری که خاکریزهای اول ما هم از نیرو خالی شده بود و همه رفته بودند عقب. باخودم گفتم شاید عراق می خواهد پیشروی کند اما بعیده چون موانعی که به وجود آورده جلوی پیشروی خودش رو هم میگیره.
عصر بود که حجم آتش کم شد. با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم. آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال سوم فقط دود بلند میشد و مرتب صدای انفجار می آمد. سریع رفتم پیش بچه های اطلاعات عملیات و گفتم " عراق داره کار کانال رو یه سره می کنه" اونها هم آمدند و با دوربین مشاهده کردند. فقط آتش و دود بود که دیده میشد اما من هنوز امید داشتم. باخودم گفتم ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، اما وقتی به یاد حرف هایش قبل از شروع عملیات افتادم دلم لرزید.
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
 ماجرای غم انگیز محاصره گردان کمیل و حنظله علی نصرالله می گوید: از یکی از مسئولین اطلاعات پرسی
حرف هایش قبل از شروع عملیات افتادم دلم لرزید.
درباره چگونگی شهادت ابراهیم نیز یکی از همرزمانش نقل میکند:
« به بچههای گردان گفتم عراق دارد کار کانال کمیل را تمام میکند چون فقط آتش و دود بود که دیده میشد. اما هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم شرایط بدتر از این را سپری کرده اما وقتی یاد حرفاهایش افتادم دلم لرزید. نزدیک غروب بود احساس کردم چیزی از دور در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم کاملا مشخص بود سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند، در راه مرتب زمین میخوردند و بلند میشدند. میان سرخی غروب بالاخره آنها به خاکریز ما رسیدند. پرسیدیم از کجا میآیید؟ گفتند: از بچههای گردان کمیل هستیم. با اضطراب پرسیدم:پس بقیه چی شدند؟ حال حرف زدن نداشتند، کمی مکث کردند و ادامه دادند:ما این دو روز زیر جنازهها مخفی شده بودیم، اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود. یکی از این سه نفر دوباره نفسی تازه کرد و ادامه داد: عجب آدمی بود! یک طرف آر. پی. جی میزد، یک طرف با تیربار شلیک میکرد. عجب قدرتی داشت. یکی از آنها ادامه داد: همه شهدا را انتهای کانال کنار هم چیده بود. آذوقه و آب رو تقسیم میکرد، به مجروحان رسیدگی میکرد. اصلا این پسرخستگی نداشت.گفتم: از کی دارید حرف میزنید مگر فرماندههتان شهید نشده بود؟ گفت:جوانی بود که نمیشناختمش. موهایش کوتاه بود، شلوار «کردی» پایش بود، دیگری گفت: روز اول هم یه چفیه عربی دور گردنش بود.چه صدای قشنگی داشت. برای ما مداحی هم میکرد و روحیه میداد. داشت روح از بدنم خارج میشد. سرم داغ شده بود.
آب دهانم را فرو دادم چون که اینها مشخصات ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم با چشمانی گرد شده از تعجب گفتم: آقا ابرام رو میگی درسته؟ الان کجاست؟ گفت:آره انگار یکی دوتا از بچههای قدیمی آقا ابراهیم صداش میکردند. یکی دیگر گفت:تا آخرین لحظه که عراق آتش میریخت زنده بود، به ما گفت: عراق نیروهایش را عقب برده است حتما میخواهد آتش سنگین بریزد، شما هم اگر حال دارید تا این اطراف خلوت است عقب بروید. دیگری گفت: من دیدم که او را زدند. با همان انفجارهای اول افتاد روی زمین. بیاختیار بدنم سست شد. دیگر نمیتوانستم خودم را کنترل کنم. سرم را روی خاک گذاشتم و تمام خاطراتی که با ابراهیم داشتم در ذهنم مرور شد. از گود زورخانه تا گیلان غرب و ...بوی شدید باروت و صدای انفجار با هم آمیخته شده بود !رفتم لب خاکریز میخواستم به سمت کانال حرکت کنم یکی از بچهها گفت با رفتن تو ابراهیم بر نمیگردد . همه بچهها حال و روز من را داشتند. وقتی وارد دوکوهه شدیم صدای حاج صادق آهنگران در حال پخش بود:«ای از سفر برگشتگان کو شهیدانتان کو شهیدانتان؟ » صدای گریه بچهها بیشتر شد. خبر شهادت و مفقود شدن ابراهیم خیلی سریع بین بچهها پخش شد. یکی از رزمندهها که با پسرش در جبهه بود گفت:همه داغدار ابراهیم هستیم. به خدا اگر پسرم شهید شده بود آنقدر ناراحت نمیشدم.هیچ کس نمیداند ابراهیم چه آدم بزرگی بود. او همیشه از خدا میخواست گمنام بماند.»
همچنین یکی از اعضای خانواده شهید ابراهیم هادی درباره چگونگی گفتن خبر شهادت به مادرشان را این چنین توضیح میدهد:
«پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید که چرا ابراهیم مرخصی نمیآید با بهانههای مختلف بحث را عوض میکردیم و میگفتیم: الآن عملیات است ، فعلاً نمیتواند به تهران بیاید. خلاصه هر روز چیزی میگفتیم.تا اینکه یکبار دیدم مادر آمده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته است و اشک میریزد.
آمدم جلو و گفتم: مادر چی شده؟، گفت:من بوی ابراهیم رو حس میکنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا و..وقتی گریهاش کمتر شد گفت:من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده است. ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی به او گفتم: بیا برایت به خواستگاری برویم میگفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمیگردم. نمیخواهم چشم گریانی گوشه خانه منتظر من باشد.چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه میکرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم از دایی بخواهیم به مادر حقیقت رو را بگوید. آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی. سی. یو بیمارستان بستری شد.»
منبع: خبرگزاری ایسنا، کتاب سلام بر ابراهیم زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار شهید ابراهیم هادی
🕊قرارگاه شهدا🕊
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🥀🥀