#خاطره_شهید ♥️🎙
هر چه میگذشت وابستگے ام به او زیادتر میشد :)
باورم نمیشد جوانے با این سن کم این قدر خودساخته و اهل مراقبه باشد!🍃
اوایل ورودم به بسیج بود ، ما را به اردو برده بود...
آب آشامیدنے نداشتیم!💦
یک لیوان از رودخانه پر کرد و گفت :"سه تا بسم الله بگو و بخور!"😁
این قدر حرفش را قبول داشتم ، بسم الله گفتم و آب را خوردم.
خندید و گفت : "چرا انقدر ساده ای و حرف من رو باور میکنے؟"
گفتم : "شما هر چی بگے من قبول میکنم!😃♥️"
نه تنها من بلکه تمام بچه های بسیج اینطور بودند...🕊
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی دوست و شاگرد شهید
#خاطره_شهید
من سر یه قضیه اے تصمیم گرفته بودم دیگه با مصطفے حرف نزنم...
چند بار با این که من کوچیک تر بودم، مصطفے بهم سلام کرد، ولی من جوابش رو ندادم!
ولے کم کم و به مرور رابطمون دوباره با هم خوب شد🍃
رفته بودیم اعتکاف، توی مسجدامیرالمومنین، سر قضیه صفویه با هم بحث کردیم
و مصطفے با این بهونه باب آشتی رو باز کرد و از همون جا دوباره رابطه مون با هم خوب شد...♥
و من باز برگشتم به کار فرهنگی و همیشه مصطفے برای من مشوق بود🖐🏻
سه تا خاصیت مهم مصطفے از نظر من این ها بود:
یکی این که اصلا غیبت نمیکرد...
دوم این که دست و دل باز بود✨ و سوم این که دو به هم زن نبود💯
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی دوست شهید
🌹@martyrscomp قرارگاه شهدا
#خاطره_شهید
اولین شهیدی که به او علاقه مند شد ، شهید همت بود...🍃
از وقتے هم کتاب خاطرات همسر شهید همت را خوانده بود ، علاقه اش به این شهید چند برابر شده بود✨
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#شهید_محمدابراهیم_همت 🕊
مصطفے صـدرزاده:
#خاطره_شهید
یکے از دعاهاے همیشگی مصطفے شهادت بود و همیشه دعای قنوتش بود ...
ولی اواخر دیگه نمی گفت مامان دعا کن شهید بشم!
یه روز زنگ زد گفت: مامان دعا کن اون چه که موثرتره اتفاق بیفته، اگر شهادت مؤثرتره اتفاق بیفته! :)
گفتم: "عزیزم معلومه اگر بمونے بیشتر میتونی خدمت کن! ولی اگه شهید بشی...💔"
گفت: "کسے که شهید میشه دستش باز هست و بیشتر میتونه دستگیری کنه🖐🏻🍃"
مصطفے حتے شهادت رو برای خودش نخواست، بخاطر اینکه بتونه دستگیری کنه!
و تازه متوجه شدم منظورش از مؤثرتر بودن یعنی چی...
وقتے پیام میدن که ماهواره رو جمع کردن از خونه و یا حجابشون کامل تر شده✨
و یا اینکه فعالیت فرهنگے درجهت ارزش های اسلامی میشه...
به آرزوی مصطفے یقین پیدا کردم🖇
دوست داشت اون چیزی که موثرتر بود برایش رقم بخورد...♥️
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی مادرشهید
#خاطره_شهید
آن روز ما کارهای ایام فاطمیه را انجام میدادیم ؛
میخواستیم یک درِ سنگین را بالای ماشین بگذاریم...
بلند کردن آن در، از توان خانمها خارج بود! آقایی را دیدم که مقابل در حوزه مقاومت ایستاده است🌿
دوستانم گفتند که او آقای صدرزاده فرمانده پایگاه نوجوانان است و میشود از او کمک گرفت.
صدایش کردم و گفتم: "ممکن است این در را داخل ماشین بگذارید؟"
این کار را کرد و این اولین باری بود که همدیگر را دیدیم...♥️
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی همسرشهید
◾️#خاطره_شهید ♥️🎤
مصطفے براے خودش اصطلاح خاصی داشت:
"ویژه خوری نکنیم"🖐🏻💯
غذا یا هر چیزی که براے ما میفرستادند ، باید اول به نیرو ها می دادند...
بعد به مسئول لجستیک و در نهایت به فرمانده🍃✨
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی #شهید_مرتضی_عطایی ♡
◾️#توصیه_شهید 📝
◾️#خاطره_شهید🎙✨
بعد از شهادت داداش مصطفے از مادرشهید پرسیدن:
"حالا كه بچه ات شهید شده میخواے چیكار کنے؟"
ایشونم دست گذاشتن روے شونه ی نوه شون و گفتن:
"یہمصطفےدیگہتربیتمےڪنم🖐🏻♥️🖇"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#خاطره_شهید ♥️🎙
یادگیری قرآن براش خیلے مهم بود!
تا جایی که دنبال یکی از بهترین اساتیدِ زمان شهر رفت و با زحمت فراوان برای آموزش قرآن به نوجوانها ایشون رو به مسجد آورد!🍃
گاهے میشد زمانی که استاد براش کاری پیش میومد، سیدابراهیم پیش نوجوانها مینشست و از عمد قرآن رو اشتباه میخوند،
تا بچهها اشتباهش رو بگیرن و امیدوار بشن به ادامه یادگیری قرآن😁✨
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی دوست شهید
#خاطره_شهید 🌷
بعد از آن اردوی راهیان نور،
ارتباط با شهید کاظمی برایش شکل گرفت.
مثلاً نصف شب بر سر مزار شهید کاظمی میرفت و فاتحه میخواند،
یاد حاجاحمد بود و به حرفهایش گوش میداد.
وقتی کسی روزانه به حرف شهید گوش میدهد و به آن عمل میکند،
منش او هم به آن سمت میرود...
آن وقت، هنگامی که میبیند
حاجاحمد میگوید:
اگر میخواهید شهید شوید،
باید مثل شهدا باشید؛
باید شهید زنده باشید،
باید مثل شهدا کار کنید...
روی مسیر او تأثیر میگذارد...
🥀🖤
#شهید_محسن_حججی 🕊
#رفیق_شهید 🌹
#خاطره_شهید🎤
#دلتنگی_شهدایی ❤️
🔹یادگیری #قرآن برایش خیلی اهمیت داشت.
🔹تا جایی که، دنبال یکی از بهترین اساتیدِ زمان شهر رفت و با زحمت فراوان برای آموزش قرآن به نوجوانها ایشون رو به مسجد آورد.
گاها میشد زمانی که استاد براش کاری پیش میومد، #سیدابراهیم پیش نوجوانها مینشست و از عمد قرآن رو اشتباه میخوند تا بچهها اشتباهش رو بگیرن و امیدوار بشن به ادامه یادگیری قرآن...
✍🏻 راوی : دوست شھید
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#خاطره_شهید🎤💔
مصطفی خیلی مبادی آداب بود .👏
نسبت به بزرگترها مخصوصا پدربزرگ و مادربزرگ ها....
اگر در روز ده بار می رفت خدمت پدر بزرگ یا مادر بزرگ ،مقید بود دستشون ببوسه و قربون صدقشون بشه
و همیشه می گفت خداوند سایه این بزرگان از ما نگیره که مایه ی خیر و برکت هستند .🌹👏
مصطفی از کودکی با پدربزرگش صمیمی بود ،
هروقت کوچکترین فرصتی پیش میومد، خدمت بی بی و بابا می رسید 🌹
و فاطمه را ، از کودکی یاد داده بود مثل خودش احترام بذاره به بزرگترها....
راوی مادر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
#خاطره_شهید 🎤
هر وقت از #امنیت و #آرامش در #ایران حرف می زدیم، می گفت: "دو نعمت هست؛ تا زمانی که از دستشان نداده ایم قدرشان را نمی دانیم یکی #سلامتی و دیگری #امنیت؛
آنجا (سوریه) به جرم شیعه بودن بچه ها را در برابر چشم پدر و مادر سلاخی می کنند، زنها و دخترهای شیعه را به بردگی می برند، پیرزن و پیرمردها را می کشند.
وقتی برایشان غذا تهیه می کردیم می گفتند ما فقط امنیت می خواهیم ."
و این چیزی بود که آرام و قرار را از #مصطفی گرفته بود و نمی توانست نسبت به شیعیان و مردم مظلوم_ حتی خارج از مرزهای ایران _ بی تفاوت باشد.
در واقع همین وسعت دید #مصطفی را به چنین جایگاهی رساند.
راوی✍🏻 مادر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️