هر نفس را در هوایت می کشم
.
عطر تـــو بوییدنی است...
📎 شهـــ🌷ـــدا ،دلمان تنگ است برای نفس کشیدن در سرزمین ملائک .....
#شعبان
نام : منصور جلالی
فرزند : اسماعیل
متولد : 1335/10/25 در شاهرود
تحصیلات : دیپلم
تاهل : مجرد
یگان: سپاه شاهرود-لشکر17-گردان کربلا
مدت حضور : 26 ماه و 9روز
مسئولیت : فرمانده گردان
نوع عضویت : پاسدار
نوع شغل : نظامی
تاریخ شهادت : 1363/12/25
محل شهادت : جنوب شرق دجله
عملیات : بدر
محل دفن : شاهرود گلزار شهدا
زندگی نامه
زندگی نامه
شهید منصور جلالی در بیست و پنجم دی ماه سال هزار و سیصد و سی و پنج در شهرستان شاهرود به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد . دوران سربازی او که در پادگان چهل دختر شاهرود سپری می شد ؛ مصادف بود با اوج گیری فعالیت های انقلاب.
شهید جلالی با فرمان حضرت امام (ره) از پادگان فرار کرد. از آن پس یکی از افرادی بود که اعلامیه ها و نوار های سخنرانی حضرت امام (ره) را به شهر ها و روستاهای اطراف می برد .
با پیروزی انقلاب و تاسیس سپاه پاسداران بین شغل معلمی و عضویت در سپاه ، فعالیت در این نهاد را انتخاب کرد . با شروع جنگ تحمیلی حضور در جبهه را بر خود واجب دانست .
زمانی که از جبهه بر می گشت در سطح شهر با تعدادی از برادران به انجام کارهای فر هنگی و ورزشی می پرداخت. در جذب و سازماندهی و اعزام نیرو به جبهه نقش زیادی داشت .
در خرداد ماه سال شصت و دو زندگی مشترک خود را آغاز کرد . ثمره این ازدواج یک فرزند پسر می باشد . یک ماه بعد از ازدواج عازم جبهه شد . پس از چهار سال و دو ماه حضور فعالانه در مناطق جنگی در بیست و پنجم اسفند هزار و سیصد و شصت و سه در عملیات بدر با سمت فرمانده گردان کربلا ، در شرق دجله بر اثر اصابت گلوله تانک به شهادت رسید . پیکر پاکش ده سال مفقود بود و پس از تفحص تشییع و در گلزار شهدای شاهرود به خاک سپرده شد .
منصور جلالي، فرزند اسماعيل و فاطمه، در ششم دي ماه سال 1335 در شاهرود به دنيا آمد. 1
دومين فرزند خانواده بود 2 و پدرش از طريق صافكاري ماشين نياز خانواده را برطرف مي ساخت.
در موقع بارداري خيلي به مسجد و » : فاطمه جلالي، مادرش، مي گويد 3«. مجالس به خصوص عزاداري اباعبدالله(ع) عقيده داشتم و مي رفتم تكاليفش را خوب انجام مي داد و از هوش و ذكاوت » : همچنين مي گويد 4«. بالائي برخوردار بود و نمازش بسيار خوب بود تحصيلات را تا ششم نظام قديم در مدرسه شاهپور گذراند و در سال 1356 از دبيرستان شريعتي (فعلي) ديپلم گرفت. 5
در قبل از انقلاب فعاليت هاي سياسي وي همراه با پخش اعلاميه هاي امام و سخنراني ها و مطالعات سياسي و رساله ام ام بود و تواماً با انقلاب مطالعات وي وسعت بيشتري گرفت تا اينكه دسترسي به كتاب هاي شهيد مطهري و دستغيب برايش امكان پذير شد و در اوقات فراغت كتاب هاي
شهيد مطهري و دستغيب، اصول كافي و نهج البلاغه را مطالعه مي نمود 6 و به پدر در امر صافكاري ياري مي رساند. 7
منصور به مسايل ديني و مذهبي اهميت بسيار مي داد و هميشه قرآن تلاوت مي نمود. 8
در اوايل انقلاب پس از اخذ ديپلم در رشته تربيت بدني در دانشكده تربيت بدني سمنان قبول شد ولي به خدمت سربازي رفت.
در آنجا از او خواسته بودند كه در مقابل تظاهر كنندگان بايستد، ولي او اين كار را نكرد و انتقالي گرفت و در يك واحد مكانيكي در آن پادگان به خدمت مشغول شد.
در همان زمان در تظاهرات و راهپيمايي ها شركت مي نمود و اعلامي ه هاي امام خميني را در پوتين هاي خود مي گذاشت و توزيع مي كرد. پس از فرمان امام كه فرمود از پادگان ها فرار كنيد با همان لباس سربازي فرار كرد و شبانه به خانه مادربزرگش رفت و فردا لباس معمولي برايش آوردند. 9
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سپاه پاسداران ثبت نام نمود. هيچ گاه لباس سپاه را نمي پوشيد و » : سكينه جلالي، خواهرش، مي گويد
مي گفت: من شايستگي ندارم كه چنين لباس ارزنده اي را به تن نمايم .
مي گفت: اين لباس سرباز امام زمان است و من اين لياقت را ندارم فقط روز 10«. عقد پوشيد و همان يك بار پس از غائله گنبد با شروع غائه كردستان باز به صورت افتخاري به كردستان رفته و در آنجا كف دست چپش تير خورد و انگشت وسط دستش هميشه تا خورده بود تا زمان شهادت.
با شروع جنگ تحميلي بين ايران و عراق، از طريق نهاد مقدس سپاه در 24 سالگي 11 با هدف دفاع از نظام جمهوري اسلامي 12 و لبيك به نداي رهبر كبير انقلاب به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام گرديد 13 و به مدت 4/5 سال در جبهه فعاليت كرد. 14
در 27 سالگي با خانم حميده جرجاني ازدواج نمود و زندگي مشترك آن ها يك سال و نه ماه بيشتر طول نكشيد كه حدود يك سال و سه ماه آن را جبهه بودند و حدود 6 ماه به صورت مقطعي در كنار خانواده بودند كه بيشترين حضورش در اين مدت 35 روز بيشتر نبود و يك بار هم به خاطر مجروحيت به اجبار 2 ماه نزد خانواده بودند. 15
يك پسر به نام محسن از آن بزرگوار به يادگار مانده است. 16 ايشان در جبهه نيروي عادي، جانشين واحد بسيج، معاون گردان و فرمانده گردان 17 و در پشت جبهه فرمانده بسيج بود و به جذب يروهاي بسيجي براي جبهه ها مي پردخت. 18
به مسئله ي بيت المال خيلي اهميت مي داد، » : سكينه جلالي مي گويد ايشان اوركت سپاه را به محض اينكه به منزل مي رسيد بيرون مي آورد و لباس شخصي خودش را مي پوشيد و مي گفت: اين لباس بايد در زمان انجام وظيفه 19«. پوشيده شود و در حالت عادي مال بي تالمال است و صحيح نيست وي سه بار در جبهه مجروح گشت و پس از انتقال به بيمارستان و بهبودي نسبي دوباره به جبهه بازگشت. 20
در عمليات » : رمضانعلي استاد حسيني، دوست و همرزمش، مي گويد والفجر 4 ايشان با حالت زخمي بچه ها را به عقب مي آورد، گفتم: خيلي بد شد كه داريم عقب نشيني مي كنيم. ايشان گفتند: ما مأمور به تكليف بوديم و هستيم، حالا نتيجه هر چه مي خواهد باشد . و اين نشان دهنده روح 21«. بزرگ آن بزرگوار بود سرانجام در بيست و پنجم اسفند ماه سال 1363 در عمليات بدر بر اثر
اصابت تركش به پيشاني به شهادت رسيد. 22
پيكر مطهر منصور جلالي بعد از سال ها كشف و در مهرماه سال 1370
پس از تشييع، در گلزار شهداي شاهرود به خاك سپرده شد.