eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
13.8هزار دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
36.5هزار ویدیو
317 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارون کاردايفو: (دانشمند فرانسوی) علی (عليه‌السلام) مولود حوادث نبود، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود؛ اعمال او مخلوق فکر و عاطفه و مخيله‌ی خود اوست؛ پهلوانی بود در عين دليری دلسوز و رقيق القلب، و شهسواری بود که هنگام رزم‌آزمايی، زاهد از دنيا گذشته بود. به مال و منصب دنيا اعتنايی نداشت، و در حقيقت جان خود را فدا نمود. روحی بسيار عميق داشت که ريشه‌ی آن ناپيدا بود و در همه‌جا، خوف الهی او را فرا گرفته بود. دست‌بالای‌دست‌حیدر‌نیست 😎 @Masafe_akhar
هرکس کار نیکی بیاورد... ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت... 📖 آیه ۱۶۰، سوره انعام @Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتي مي‌گوييد به نام خدا، نشانه آن اين است که خدا با شما باشد. اگر نيست و حضورش در کارتان آشکار نيست، پس هنوز به واقع نگفته‌ايد به اسم خدا. اگر خدا با انسان باشد، نشانه‌ ها دارد. نشانه حضور خدا چيست؟ نور است، شفا و برکت است، قدرت و توفيق است بخشش و محبت است، حمايتي عظيم و پشتيباني شديد، چاپلوسی نکردن، بی منت بخشیدن...❤️🌺 روزتون ناب با لطف خدای مهربان💚 @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
Ali Ghelich - Iliya.mp3
10.77M
از غم عبور باید کرد 🔥 به نام نامی او مهدی ظهور خواهد کرد... 🎼بشنوید شاهکار غدیر امسال باصدای @Masafe_akhar
روزی هارون الرشید بهلول را خواست و او را به سمت نماینده ی تام الاختیار خود به بازار بغداد فرستاد و به او گفت: اگر دیدی کسی به دیگری ظلم و تعدی میکند و یا کاسبی در امر خرید و فروش اجحاف میکند همان جا عدالت را اجرا کن و خطا کار را به کیفر برسان. بهلول ناچار قبول کرد و یک دست لباس مخصوص مُحتسبان پوشید و به بازار رفت ... 🔸اول پیرمرد هیزم فروشی دید که هیزمهایش را برای فروش جلویش گذاشته که ناگهان جوانی سر رسید و یک تکه از هیزمها را قاپید و بسرعت دور شد. بهلول خواست داد بزند که بگیریدش که جوان با سر به زمین افتاد و تراشه ای از چوب به بدنش فرو رفت و خون بیرون جهید. بهلول با خود گفت: حقت بود. 🔸راه افتاد که برود، بقالی دید که ماست وزن میکند و با نوک انگشت کفه ترازو را فشار میدهد تا ماست کمتری بفروشد. بهلول خواست بگوید چه میکنی؟ که ناگهان الاغی سررسید و سر به تغار ماست بقال کرد و بقال خواست الاغ را دور کند تنه الاغ تغار ماست را برگرداند و ماست بریخت و تغار شکست. 🔸بهلول جلوتر رفت و دکان پارچه فروشی را نگاه کرد که مرد بزاز مشغول زرع کردن پارچه بود و حین زرع کردن با انگشت نیم گز را فشار میدهد و با این کار مقداری از پارچه را به نفع خود نگه میدارد. جلو رفت تا مچ بزاز را بگیرد و مجازاتش کند ولی با کمال تعجب دید موشی پرید داخل دخل بزاز و یک سکه به دهان گرفت بدون اینکه پارچه فروش متوجه شود به ته دکان رفت. بهلول دیگر جلوتر نرفت و از همان دم برگشت و پیش هارون رفت و گفت: محتسب در بازار است و هیچ احتیاجی به من و دیگری نیست خداوند متعال همیشه حاضر و ناظر کارامون است حواسمون باشه ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar