eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
13.8هزار دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
36.5هزار ویدیو
317 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
مردي اعرابی از امیرالمومنین علیه السلام پرسید؛ سگی را دیدم با گوسفندي جستن کرد و از آنها حملی به هم رسید، آیا این حمل به کدامیک ملحق است؟ آن حضرت علیه السلام فرمود: او را در کیفیت خوراکش آزمایش کن، اگر گوشتخوار بود سگ است و اگر علف خوار بود گوسفند. اعرابی: او را دید هام گاهی گوشت خورده و گاهی علف. علی علیه السلام او را در آب آشامیدن آزمایش کن، اگر با دهان آب می خورد گوسفند است و اگر با زبان آب می خورد سگ است. اعرابی: هر دو جور آب می خورد. علی علیه السلام او را در راه رفتن آزمایش کن، اگر دنبال گله می رود سگ است و اگر وسط یا جلو گله می رود گوسفند است.اعرابی: گاهی چنین است و گاهی چنان. علی علیه السلام او را در کیفیت نشستن ملاحظه کن، اگر بر شکم می خوابد گوسفند است و اگر بر دم می نشیند سگ است. اعرابی: گاهی به این ترتیب می نشیند و زمانی به آن ترتیب. علی علیه السلام او را ذبح کن اگر در شکمش شکنبه دیدي گوسفند است و اگر روده وامعاء دیدي سگ است. اعرابی از شنیدن این نکات دقیق و متحیر و مبهوت شد. 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🔴 بصیرت جوان روایتی است از حضرت امام صادق(ع) که می فرماید: روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد. تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند، یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل(ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن. حضرت عزرائیل فرمود: یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم. 📚برگرفته از سخنان استاد عالی ‌ 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
📚 روزی روزگاری پسرك فقیری زندگی می كرد كه برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می‌كرد.از این خانه به آن خانه می‌رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد كه تنها یك سكه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود كه شدیداً احساس گرسنگی می‌كرد. تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا كند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبائی در را باز كرد. پسرك با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا، فقط یك لیوان آب درخواست كرد. دختر كه متوجه گرسنگی شدید پسرك شده بود بجای آب برایش یك لیوان بزرگ شیر آورد. پسر با طمانینه و آهستگی شیر را سر كشید و گفت : چقدر باید به شما بپردازم؟. دختر پاسخ داد: چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته كه نیكی ما به ازایی ندارد*. پسرك گفت: پس من از صمیم قلب از شما سپاسگزاری می‌كنم. سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشكان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز، متخصصین نسبت به درمان او اقدام كنند. دكتر هوارد كلی، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامی‌كه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حركت كرد. لباس پزشكی اش را بر تن كرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد. در اولین نگاه اورا شناخت. سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام كند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یك تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی ازآن دكتر كلی گردید. آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دكتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آن‌را درون پاكتی گذاشت و برای زن ارسال نمود. زن از باز كردن پاكت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود كه باید تمام عمر را بدهكار باشد. سرانجام تصمیم گرفت و پاكت را باز كرد. چیزی توجه اش را جلب كرد. چند كلمه ای روی قبض نوشته شده بود. آهسته انرا خواند: بهای این صورتحساب قبلاً با یك لیوان شیر پرداخت شده است. ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَهِ فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَا وَهُم مِّن فَزَعٖ یَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ ﴾ [النمل: 90]. «کسانی که کارهای پسندیده انجام می‌دهند، پاداش بهتر و بالاتری از آن خواهند داشت و آنان از هراس آن روز در امانند». 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🌹داستان آموزنده🌹. اسكندر مقدونی به عنوان یک فرد بسیار جاه طلب و جهان گشا به روایت تاریخ شناخته میشد كه سی وسه سال عمر کرد. آرزوی او در روز مرگش، این بود كه به قصد دیدن مادرش فقط یك روز دیگر زنده بماند. او میخواست در طول بیست وچهار ساعت، فاصله ی میان خود و مادرش را از بین ببرد و مادرش را ببیند. علی الخصوص اینكه به مادرش قول داده بود، پس از تصرف تمام دنیا نزد بازگردد و همه جهان را به او هدیه كند. بنابراین، اسكندر از پزشكان، تقاضای بیست وچهار ساعت زمان برای زنده ماندن داشت. پزشكان به وی گفتند كه تا پایان عمر او فقط چند دقیقه مانده است و آن ها نمی توانند برایش كاری کنند. اسكندر گفت:« من حاضرم در ازای بیست وچهار ساعت زمان، نیمی از تمام پادشاهی ام را یعنی نیمی از دنیا را بدهم. پزشکلن به او گفتند:« حتی درصورت بخشیدن کل دنیا به ما، بازهم قادر به انجام هیچ كاری برای زنده ماندنت نیستیم، چون غیرممكن است. اسكندر در آن لحظه، فهمید که تلاش ها و سختی كشیدن هایش بیهوده است و با وجود داشتن كل دنیا نتوانست برای زندگی و دیدار مادرش بیست وچهار ساعت زمان بخرد و در همین زمان متوجه شد كه بیهوده سی وسه سال عمرش را تلف کرده است. 🌹 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
چهار توصیه شیخ نخودکی... توصیه من آن است که در درجه اول به نماز اهمیت فراوان دهید و آن را در اول وقت به جای آورید ،دیگر آنکه کوشش در داشتن حضور قلب در حال نماز کنید که اگر مشکلی است با ممارست حاصل می‌شود. سوم آن که بعد از هر یک از پنج نماز یومیه تسبیحات حضرت زهرا را فراموش نکنید و پس از آن سوره حمد و آیت الکرسی و آیه کریمه شهدالله و آیه قل اللهم مالک الملک... را تلاوت کنید. آنگاه سوره توحید و صلوات را هر یک سه مرتبه به جای آورده ، پس از آن آیه « و من یتق الله ...» که در سوره مبارکه طلاق است ، قرائت کرده ، به نیت فتح باب سماوی به طرف بالا بدمید . چهارم آن که پس از نماز صبح ۷۰ مرتبه ذکر مبارک »یا فتاح » بگویید صاحب کرامت ص ۳۶ 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرزنش گنهکاران حرام است! 👤استاد شیخ حسین انصاریان 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🔴 استانداری که بار شهروند را به خانه رساند سلمان فارسی از صحابه ایرانی و مشهور پیامبر اکرم (ص) بود، او انسانی خردمند و طراح اصلی کندن خندق، در جنگ خندق بود که در اواخر عمر خود نیز استاندار مدائن شد. روزی مردی از اهل شام که بار کاه با خود حمل می‌کرد، به مدائن رسید، نگاه خسته‌اش را به این طرف و آن طرف چرخاند شاید کسی را بیابد و به او کمک کند، وقتی سلمان را دید، او را نشناخت و گفت: های! این بار را بردار! سلمان دسته کاه را بلند کرد، بر سر گذاشت و به سمت خانه آن مرد به راه افتاد. در بین راه، مردم، سلمان را دیدند که بار کاه را بر روی سر گذاشته و برای آن مرد حمل می‌کند.کسی از میان مردم با تعجب و سرزنش به آن مرد گفت: هیچ می‌دانی این فرد که بار تو را بر دوش می‌کشد سلمان است؟! رنگ از روی مرد پرید، بی‌درنگ رفت تا بار را از سلمان بگیرد و در همان حال شروع به عذر خواهی کرد و گفت: ای مهربان، به خدا من تو را نشناختم، چرا چنین کاری کردی؟ و بار را در دست گرفت، اما سلمان بار را از بالای سر پایین نگذاشت و گفت: تا بار را به خانه‌ات نرسانم، آن را بر زمین نخواهم گذاشت. چو نیکی نمایدت گیتی خدای تو با هرکسی نیز نیکی نمای 📚با اقتباس و ویراست از قصص الاخلاق 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🌳درخت مشكلات نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد. آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف شام به خانه‌اش دعوت کند.موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند. قبل از ورود، نجار چند دقیقه در سکوت، جلو درختی در باغچه ایستاد. بعد با دو دستش، شاخه‌های درخت را گرفت. چهره‌اش بی‌درنگ تغییر کرد. خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند، برای فرزندانش قصه گفت، و بعد پس از صرف شامی ساده و مختصر با دوستش به ایوان رفتند تا با هم گپی بزنند از خاطرات گذشته بگویند و چای بنوشند. از آنجا می‌توانستند درخت را ببینند. دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاویش را بگیرد و دلیل رفتار نجار را پرسید.نجار گفت: این درخت مشکلات من است. آری موقع کار، مشکلات فراوانی پیش می‌آید، اما این مشکلات مال من است و ربطی به همسر و فرزندانم ندارد. وقتی به خانه می‌رسم، مشکلاتم را به شاخه‌های آن درخت می‌آویزم و بعد با لبخند وارد خانه‌ام می‌شوم. روز بعد، وقتی می‌خواهم سر کار بروم، دوباره آنها را از روی شاخه بر می‌دارم. جالب این است که وقتی صبح به سراغ درخت می‌روم تا مشکلاتم را بردارم، خیلی از مشکلات، دیگر آنجا نیستند و بقیه هم خیلی سبک‌تر شده‌اند. 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
📚خسارت بزرگ مردی تصمیم داشت به سفر تجارت برود خدمت امام صادق(علیه السّلام) که رسید درخواست استخاره ای کرد، استخاره بد آمد، آن مرد نادیده گرفت و به سفر رفت اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد امام از آن استخاره در تعجب بود پس از مسافرت خدمت امام رسید و عرض کرد: یابن رسول الله ! یادتان هست چندی قبل به خدمت شمارسیدم، برایم استخاره کردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارت بود به سفر رفتم و سود فراوانی کردم و به من خوش گذشت. امام صادق(علیه السّلام) تبسمی کرد و به او فرمود: (در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشایت را خواندی شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدارشدی که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟ عرض کرد آری . حضرت فرمود: اگر خداوند دنیا و آنچه را که در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی شد. ۱ قال امیر المومنین علیه السلام: لَا یَخْرُجِ الرَّجُلُ فِی سَفَرٍ یَخَافُ مِنْهُ عَلَى دِینِهِ وَ صَلَاتِهِ انسان نباید به سفری برود که ترس آن دارد به دین یا نمازش لطمه وارد شود.۲ 📚۱-جهاد با نفس، جلد ۱ صفحه ۶۶ 📚۲-وسائل الشیعه جلد ۱۱ صفحه ۳۴۴ 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🔴 هفت سال حبس بسم الله الرحمن الرحیم مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی، پدر آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی، دامت برکاته، در مشهد مقدّس، برای آن که به محضر امام زمان (عج) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند. ایشان می فرمود: «در یکی از جمعه های آخر، ناگهان، شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم. خانه کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن، نور عجیبی می تابید. در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولی عصر امام زمان (عج)، در یکی از اتاق های آن خانه، تشریف دارند و در آن اتاق، جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند. وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت، به من فرمودند: «چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم.» بعد فرمود: «این، بانویی است که در دوره بی حجابی (دوران رضا خان پهلوی)، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند!»[1] پی نوشت [1] شيفتگان حضرت مهدى(عج)، ج 3، ص 158. و نيز ر. ك: عنايات حضرت مهدى(عج) ...، صص 361- 370. منبع : میر مهر جلوه های محبت امام زمان(علیه السلام)، ص: 43 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🔴زنى كه پيوسته شب زنده دار و روزه دار بود فاطمه دختر ارجمند امام حسين ع از "امّ اسحاق دختر طلحة بن عبيدالله تميمى" زاده شد،(1) و در دامان مبارك حسين پرورش يافت، و از علم و دانش و عبادت و معنويّت در افق بلند و درخشانى قرار داشت، او به ازدواج پسر عموى خود "حسن مثّنى" درآمد، و در نهضت عاشوراى سال 61 هجرى، در كربلا هم حضور فعّال داشت. وقتى امام حسين ع مى خواست دختر والاگهر خود را به "حسن مثّنى" كه خواستگار جدّى دختر عموى خود بود، درآورد، در توصيف دختر عابد و بزرگوار خود فرمود: من دخترى را به ازدواج تو درمى آورم كه، شبيه ترين افراد به مادرم فاطمه س دختر رسول خدا مى باشد، پيوسته شب زنده دار و روزه دار است، و چون فرشته اى است.(2) درباره شيوه مناجات و ارتباط فراوان فاطمه با خداوند نوشته اند: اين بانو در ريسمانى گره هايى زده بود، و به جاى تسبيح با آن ذكر و تسبيح پروردگار عالم را انجام مى داد.(3) جهت ديگرى كه عظمت مقام و ارزش معنوى اين بانوى بزرگ را بيان مى دارد، موضوع وصيّت حسين ع و سپردن مكتوب احكام و مسائل دينى از سوى آن حضرت به فاطمه3 است. "ابوجارود" مى گويد: امام باقر ع فرموده است: چون هنگام شهادت جدّم حسين به على ع رسيد، دختر بزرگ خود فاطمه را نزد خويش فراخواند و مكتوب درهم پيچيده اى را كه حاوى وصيّت او بود به فاطمه سپرد، چون پدرم على بن الحسين ع بيمارى شديد معده داشت و بيم از دست رفتن او وجود داشت، بعد فاطمه آن كتاب را از على بن الحسين ع تحويل داد، و سپس اين كتاب بدست ما رسيده است. پاورقى (1) رياحين الشريعه، ج 3، ص 359، اعلام النساء المؤمنات، ص 499. (2) مقتل الحسين مقرم، ص 406، الفصول المهمه، ص 154. (3) طبقات الكبرى، ج 8، ص 474، مقتل الحسين مقرم، ص 407، زنان دانشمند و راوى حديث، ص 278. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌