.
♦️ناصر خسرو تا چهل سالگی شرب مدام میکرد...
در چهل سالگی بود که خواب حج می بیند و مرد دین میشه و به سفر حج میرود.
پنج بار به سفر حج رفت که نعادل ۱۵ سال از عمرش بود .
اما پس از سفر پنجم ، دیگر به حج نرفت !
اهل شهر به ناصر خسرو گفتن :
ای شیخ !چرا دیگر عزم حج نمی کنید ؟
گفت: در سفر آخرم در راه رفتن به حج در میانه راه یکی از هم قطاران غذایی نداشت و شرم داشت تا از کسی غذایی طلب کند.
دیدم به یکباره از شدت ضعف در حال موت است.
از خرمایی که داشتم به او دادم و حالش نیکو شد .
در آن لحظه به ناگاه حس کردم که کعبه را طواف مینمایم
@Masafe_akhar
.
✍سرگذشت جالب ام فضل..همسر امام جواد علیه السلام
مامون در سال 218 هجری درگذشت و پس از او برادرش «معتصم» جای او را گرفت. او در سال 220 هجری امام جواد(ع) را از مدینه به بغداد آورد ۱ . امام جواد(ع) وقتی وارد بغداد شدند معتصم، خلیفه عباسی با«ام الفضل» همسر آن حضرت تماس گرفت واو را واداشت که حضرت را مسموم کند.
ام الفضل به وسیله انگور آن بزرگوار را مسموم نمودند اثر زهر در بدن مبارکش ظاهر شد، از کرده خود پشیمان گشت و چاره ای نمی توانست کرد و گریه و زاری می نمود.
امام به او فرمود: اکنون که مرا کشتی، گریه می کنی؟ خداوند تو را به فقر و بلای مبتلا کند که قابل درمان نباشد. وقتی امام جواد(ع) به شهادت رسید معتصم، ام الفضل را به حرامسرای خویش برد. در همان روزها غده ای در رحم او پیدا شد هر چه پزشکان مداوا کردند، مفید واقع نشد.
ناچار از حرامسرای معتصم بیرون آمد و هر چه ثروت داشت صرف معالجه آن مرض کرد چنان پریشان شد که از مردم گدای می کرد تا به هلاکت رسید. همچنینی روایت شده: شبی از شبها که به عنوان گدایی در کوه های بغداد سرگردان بود، سگهای بغداد او را پاره کردند و به جهنم واصل شد. ۲
۱. سیره پیشوایان، 563
۲. گذر گاه عبرت، ص92
@Masafe_akhar
.
مأمون به امام جواد(ع) گفت :
" شما هم سوالي از يحيي بپرسيد. "
امام پرسيد : " مردي صبح به زني نگاه كرد ، نگاهش حرام بود. نزديك ظهر به او حلال شد . وقتي ظهر شد به او حرام شد . شب دوباره حلال شد. نصف شب حرام شد. سپيده صبح دوباره به او حلال شد . مي تواني بگويي چرا؟ "
يحيي مكث كرد . صدايش را مبهم شنيدند كه مي گفت : "من نمي دانم."
امام گفت :" اين زن كنيز كس ديگر بود.وقتي اين مرد او را مي بيند نگاهش حرام است.بعد او را مي خرد حلال ميشود.نزديك ظهر آزادش ميكند.دوباره به او حرام مي شود.عصر با او ازدواج مي كند و با او ظهارميكند . پس به او حرام مي شود . شب كفاره ي ظهارش را مي دهد،دوباره حلال مي شود . نصف شب او را طلاق مي دهد اما پشيمان مي شود و به او رجوع ميكند،پس دوباره به او حلال مي شود."
@Masafe_akhar
🌟ولادت "امام محمدتقي(ع)، جواد الائمه(ع)" (195 ق)
✍ حضرت امام محمدتقي(ع) امام نهم، در سال195 قمری در مدينه ي منوره به دنيا آمد. ابوجعفر، كنيه و جواد، تقي، قانع، مرتضي و نجيب از القاب آن امام همام مي باشند. آن حضرت در 8 سالگي و در زمان مأمون به امامت رسيد و در عصر معتصم عباسي در 25 سالگي به شهادت رسید.
✅ فرزندان امام جواد(ع) را چهار تن ذكر كرده اند. آن امام بزرگوار، از محبوبيت فوق العاده اي در ميان مردم برخوردار بود. و به واسطه ي بخشندگي زيادي كه داشت به جواد به معناي بخشنده مشهور شد. خانه ي امام جواد(ع) پناهگاه نيازمنداني بود كه از هر سو نا اميد شده و به مساعدت امام چشم دوخته بودند.
✅ در دوران امام جواد(ع) حوزه ي نفوذ اسلام، پهنه ي گسترده اي را شامل مي شد. اين امر زمينه را براي انتقال و نشر آراء مختلف فراهم آورد و باب مباحثه و گفت و گو بين انديشمندان مسلمان و غيرمسلمان را باز كرد. در اين ميان، آن امام به عنوان يادگار پيامبر اسلام(ص)، از هر فرصتي بهره مي برد تا مردم را با علوم و معارف والاي اسلامي آشنا سازد و از نفوذ انديشه هاي غير الهي جلوگيري كند.
@Masafe_akhar
✨﷽✨
✅شب اول قبر از زبان دختری که به اصرار
در قبر مادرش خوابید ...
✍علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل كردند كه: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» میگفت:
👈در نجف اشرف در نزدیكی منزل ما، مادر یكی از دخترهای اَفَنْدیها (سنیهای دولت عثمانی) فوت كرد. این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه میكرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع كنندگان
تا كنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله كرد كه همه حاضران به گریه افتادند.
⚰هنگامی كه جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد میزد، من از مادرم جدا نمیشوم هر چه خواستند او را آرام كنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا كنند، ممكن است جانش به خطر بیفتد.
💢سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاك انباشته نكنند،
و فقط روی قبر را با تختهای بپوشانند و دریچهای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.
⛔️دختر در شب اول قبر، كنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.
❓پرسیدند چرا این طور شده ای؟
♻️در پاسخ گفت: شب كنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب میداد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد كه پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است.
⁉️تا این كه پرسیدند: امام تو كیست؟
آن مرد محترم كه در وسط ایستاده بود گفت:
«لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»
❌در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش آن به سوی آسمان زبانه میكشید. من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع كه میبینید كه همه موهای سرم سفید شده در آمدم.
👌مرحوم قاضی میفرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند... (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق میكرد و آن شخصی كه همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (ع) بوده اند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا كرد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
@Masafe_akhar
🔆 #پندانه
✍ شیطان در پی پرتاب تیر خلاص است
🔹فردی کیسهای طلا در باغ خود دفن کرده بود و بعد از مدتی یادش رفت کجا دفنش کرده. پس نزد مرد فهیم و فقیهی رفت.
🔸مرد فقیه گفت:
نیمهشب برخیز و تا صبح نماز بخوان. اما باید مواظب باشی که لحظهای ذهنت نزد گمشدهات نرود و نیت عبادت تو مادی نشود.
🔹نیمهشب به نماز ایستاد و نزدیک صبح یادش افتاد کیسه را کجای باغ دفن کرده است.
🔸سریع نماز خود را بههم زد و بیل برداشت و به سمت باغ روانه شد. محل را کند و کیسهها را در آغوش کشید.
🔹صبح شادمان نزد مرد فقیه آمد و بابت راهنماییاش تشکر کرد.
🔸مرد فقیه گفت:
میدانی چه کسی محل سکه را به تو نشان داد؟
🔹مرد گفت:
نه.
🔸فقیه گفت:
کار شیطان بود که دماغش بر سینهات کشید و یادت افتاد.
🔹مرد تعجب کرد و گفت:
به خدا برای شیطان نمیخواندم.
🔸مرد فقیه گفت:
میدانم، خالص برای خدا بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و لذت عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه را بدانی، دیگر او را رها میکنی.
🔹نزدیک صبح بود، لذت عبادت شبانه را ملائک میخواستند بر کام تو بچشانند که شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا محروم شوی.
🔸اگر یک شب این لذت را درک میکردی، برای همیشه سراغ عبادت نیمهشب میرفتی. شیطان یادت انداخت تا نمازت را قطع کنی. چنانچه وقتی قطع کردی و رفتی طلاها را پیدا کردی، دیگر نمازت را نخواندی و خوابیدی.
🔹و اینجا بود که شیطان تیر خلاص خود را به سمت تو رها کرد.
🆔 @Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماز عید فطر در مسکو 😍
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست قدرت الهی همیشه پُشت سر ملت ایران بوده ...
ببینید چطوری توی عملیات بازیدراز خدا به رزمندگان اسلام نصرت عطا کرد.
روایت شهید محسن وزوایی از اسیر کردن ۳۰۰ کماندوی عراقی توسط ۶ رزمنده آن هم فقط با یک فریاد ...
آثار مجروحیت برگردن شهید محسن وزوایی مشخص است
@Masafe_akhar
📚داستان حورالعین و ازدواج با شیخ علی
داستان زیر به وسیله فاضل دانشمند، نویسنده توانا، جناب آقای ناصر باقری بید هندی به دفتر انتشارات مکتب الحسین (ع) رسیده است. ایشان نوشته است.
آیت الله شیخ محمد حسن مولوی قندهاری در یکی از مجالسی که شبهای جمعه دارند فرمودند:
طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و میگفت حالا که میخواهم ازدواج کنم حورالعین میخواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم سید الشهداء و حضرت ابولافضل (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف برمی گردد و باز در مدرسه نواب مشغول درس میشود، و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس میپردازد.
یک شب که از زیارت حضرت امیر (ع) برمی گشته میبیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد میشود، آن زن برمی خیزد و به او میگوید:
من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی میگوید:امکان ندارد چرا که من مردی مجرد وعزب هستم وشمازن جوانی هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار میکند که حتماً مرا امشب به حجرهات ببر! خلاصه شیخ علی او را در آن شب به حجرهاش می بیرد. در موقع داخل شدن به مدرسه، چند تا از طلبهها از حجرههای خویش بودند، ولی هیچ یک آن زن را نمیبیند.
شیخ علی به آن زن میگوید:
شما در حجره استراحت کن، من میروم حجره ای یا جایی برای استراحت خود پیدا میکنم. اما تا از حجره بیرون میآید، نوری از حجره تلالو میکند (ظاهراً آن زن چادرش را برداشته بود) لذا فوراً بهکرده و به وی میگوید: رفیقت به بستر بیماری افتاده، و فلان ساعت در فلان روز هم از دنیا میرود لذا تو باید آن موقع بالای سرش باشی.
شیخ محمد میگوید: تو عجب زنی هستی، که شوهرت مریض شده، برایش اجل تعین میکنی!
زن میگوید: میخواهم امروز سری را به تو بگویم من یک حوریه هستم. در محل و جایگاه خویش قرار داشتم که به من اعلام شد حضرت ابوالافضل (ع) تو را احضار کردهاند. و بعد به من
خطاب شد که حضرت قمر بنی هاشم (ع) فرمان شخصی بشوی که از حضرات معصومین (ع) حوریه خواسته است. سپس یک تصرفاتی در من شد که با زندگانی در اینجا تناسب پیدا کنم و بعد هم به زمین آورده شدم. اینکه مدت 17 سال است که با شیخ علی زندگی میکنم و اخیراً خبر رسیده که شیخ علی تا چند روز دیگر از دنیا میرود و من به جایگاه خود برگردانده میشوم. 1
1. چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)، ج1، ص454.
✍ @Masafe_akhar
✨﷽✨
#داستان_زیبا
✍رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به حاج رسول تُرک، از عربدهکشهای تهران بود،اما عاشق امام حسین علیهالسلام بود.در ایام عزاداری ماه محرم شب اول، بزرگان و صاحبان مجلس محترمانه بیرونش کردند و گفتند: تو عرقخوری و آبروی ما را میبری!حاج رسول برگشت و داخل خانه رفت و خیلی گریه کرد و گفت: ناظم ترکها جوابم کرد، شما چه میگویی، شما هم میگویی نیا؟!
اول صبح در خانهاش را زدند، رفت در را باز کرد، دید، ناظم ترکهاست، روی پای حاج رسول تُرک افتاد و اصرار کرد بیا بریم، گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت! حاج رسول گفت: تو که من را بیرون کردی؟ گفت: اشتباه کردم، حاج رسول گفت: اگر نگویی نمیآیم! ناظم گفت دیشب در عالم رؤیای صادقانه دیدم، در کربلا هستم، خیمهها برپاست، آمدم سراغ خیمه سیدالشهداء علیهالسلام بروم، دیدم یک سگ از خیمهها پاسداری میکند، هر چه تلاش کردم، نگذاشت نزدیک شوم، دیدم بدن سگ است، اما سر و کله حاج رسول است، معلوم میشود امام حسین علیهالسلام تو را به قبول کرده است.
ناگهان حاج رسول شروع کرد به گریه کردن، آنقدر خودش را زد گفت: حالا که آقام من را قبول کرده است، دیگر گناه نمیکنم، توبه نصوح کرد، از اولیای خدا شد. شبی عدهای از اهل دل جلسهای داشتند، آدرس را به او ندادند، ناگهان دیدند در میزنند، رفتند در را باز کردند، دیدند حاج رسول است! گفتند: از کجا فهمیدی کلی گریه کرد و گفت: بیبی آدرس را به من داده است، شب آخر عمرش بود و رو به قبله بود گفتند: چگونهای!گفت: عزرائیل آمده، او را میبینم، ولی منتظرم اربابم بیاید.
↶【به ما بپیوندید 】↷
@Masafe_akhar
🍃🍃
حسین بن منصور حلاج را در ظهر روز صیام، گذر به کوی جذامیان افتاد.
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند. حلاج بر سر سفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد. جذامیان گفتند: دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند.
حلاج گفت آنها روزه اند و برخاست و رفت. غروب، هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما. شاگردان گفتند: استاد ما دیدیم که روزه شکستی!
حلاج گفت:
ما مهمان خدا بودیم.
روزه شکستیم ولی دل نشکستیم!!
✍ @Masafe_akhar
📚#حکایت_بهلول_دانا
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه!
پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه!
پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم (شراب) حرام می شود؟
بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو میپاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه!
بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه!
سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!
✍ @Masafe_akhar
.
سنگ قبر آیت الله بهجت ﻗﻀﯿﻪ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﺍﺭﻩ!
ﭘﺴﺮ ﺑﺰﺭﮔﺸﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﺑﻌﺪ ﻓﻮﺕ "آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠﺖ" ﺳﻨﮓ ﺗﺮﺍﺵ ﻫﺎ ﯾﻪ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﺑﺮﺍﯼ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠﺖ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﻥ ﺭﻭﯼ ﯾﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻦ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﻌﻈﻤﯽ ﺳﻨﮓ ﺗﺮﮎ میخوﺭﻩ ﺭﻭﯼ ﯾﻪ ﺳﻨﮓ ﺩﯾﮕﻪ مینوﯾﺴﻦ ﻣﺮﺟﻊ ﺗﻘﻠﯿﺪ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺎﺯ ﺳﻨﮓ ﺗﺮﮎ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻩ
🔹ﺧﻼﺻﻪ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻦ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﺗﺮﮎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩ ﭘﯿﺶ ﭘﺴﺮ ﺍﺭﺷﺪ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠﺖ میرﻥ ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﭼﯽ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺍﺭﺷﺪﺷﻮﻥ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻓﻮﺗﺶ ﻭﺻﯿﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﺵ ﻓﻘﻂ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ《 ﺍﻟﻌﺒﺪ 》ﭼﻮﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺷﻮﻥ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﺮﺟﻊ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﺒﻮﺩ. ﻋﺒﺪ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻥ.
✍ @Masafe_akhar
🌺قبض روح آدم (ع)
حضرت آدم (ع)950سال عمر کرد و تا زنده بود چهل هزار اولاد از فرزند و نوه و نبیره پیدا کرد و نسل او همگی از حضرت شیث بوده اند. آدم (ع) در هنگام مرگ همه اولاد خود را جمع کرد، و وصیت نمود: ای فرزندانم! بهترین اولاد من هبة الله شیث است که من مأمورم او را وصی خود گردانم، لذا آن چه از اسماء به من تعلیم شده به او می آموزم تا به شریعت من حکم کند.
آدم (ع) به شیث وصیت کرد که چون از دنیا رفتم، مرا غسل بده و کفن کن و نماز بگذار و مرا در قبر قرار بده، و خود نیز نسبت به فرزندانت چنین وصیت نما، تا هر که فاضلتر باشد بر تو نماز گزارد، و همچنان وصیت کن تا پیامبر آخرالزمان این امر ادامه یابد، و در تاریخ آمده است که چون آدم (ع) به حال احتضار افتاد، فرشته مرگ فرود آمد و پیغام گذارد و شربت صدر را که خداوند فرستاده بود به او داد، آدم چون او را دید زار بگریست فرشته مرگ پرسید اى آدم ، آن روز که از بهشت واماندى و به دنیا آمدى چنین گریه زارى نکردى که امروز بر سر فوت دنیا مى کنى ؟ آدم گفت :
نه به فوت دنیا گریه نمى کنم که دنیا همه بلا و رنج است . لیکن بر فوت خدمت و عبادت پروردگارم مى گریم .
: خدایا! شهادت می دهم به وحدانیت تو و گواهی می دهم که من بنده تو و خلیفه تو در روی زمین هستم که ملائکه را به سجده من امر کردی و به من جمیع اسماء را تعلیم دادی و مرا در بهشت خود جای دادی، و آن گاه برای اقامت روی زمین فرستادی.
در این هنگام جبرئیل کفن آدم را با حنوط از بهشت آورد، و با هفتاد هزار فرشته حاضر شدند تا بر جنازه آدم نماز گزارند.
🍀از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که : آدم به درگاه خدا شکایت کرد و گفت : پروردگارا! شیطان را بر من مسلط کردی چون خونی که در بدنم جریان دارد! خداوند فرمود: ای آدم! در عوض آن مقرر می دارم که هر یک از فرزندانت که قصد گناه کند (تا آن را انجام نداده) بر او نوشته نشود و چون انجام داد آن را بنویسند و اگر کسی قصد کار نیکی کرد، اگر انجام نداد یک حسنه و اگر انجام داد ده حسنه برای او ثبت کنند.
حضرت آدم عرض کرد: «پروردگارا! بیفزا».
خطاب شد: هر یک از آنان که گناهی انجام داد و استغفار کرد او را می آمرزم.
حضرت آدم عرض کرد: پروردگارا! باز هم بیفزا.
خطاب شد: توبه را برایشان مقرر داشتم تا وقتی که نفس به گلویشان برسد. یعنی تا آن وقت توبه شان را می پذیرم، آدم خشنود شد و گفت: مرا بس است
📚مجلسی. بحارالانوار، ج13: 365.
2- فیض کاشانی. محجة البیضاء، ج8: 279.
@Masafe_akhar
پیامبر اکرم (ص) فرمود:
هیچ شب و روزی نیست مگر این که ملک الموت ندا سر می دهد و می گوید که اهل قبور امروز غبطه و حسرت چه کسانی را می خورید.
در حالی که از مرحله مرگ گذشتید و به عالم غیب آگاه شدید!
در جواب مردگان میگویند ما غبطه مومنین را می خوریم که در مساجد هستند.
زیرا آنها نماز می خواند و مانمی خواندیم
آنها زکات می دهند و ما نمی دادیم
آنها روزه می گیرند و ما نمی گرفتیم
آنها صدقه می دهند و ما نمی دادیم
آنها ذکر خدا را می گویند و ما نمی گفتیم.
📚ارشاد القلوب الی الصواب جلد ۱ صفحه ۵۳
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت فرزند شیطان در رکاب امیرالمومنین -
از امام صادق (ع) به نقل از رسول خدا (ص) آورده است:
(در کوههای تِهامَه) مردی که قامتش چون نخل، بلند بود، نزد رسول خدا (ص) آمد. درود فرستاد و حضرتش جواب فرمود.
آنگاه، پیامبر (ص) فرمود: همچون جنیان سخن میگویی! کیستی ای بنده خدا؟ پاسخ گفت: من هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس هستم.
حضرت فرمود: بین تو و ابلیس، حدفاصلی جز دو پدر نیست؟
گفت: چنین است ای رسول خدا (ص).
حضرت فرمود: بر تو چه رفته است؟
گفت: روزگارم را به بیهودگی گذراندم مگر اندکی را. من روزی که قابیل، هابیل را کشت نوجوانی بودم که میتوانستم سخن بگویم. اعتصام به حبل الهی نداشتم، در بیشه میگشتم و از تپّهها بالا میرفتم و مردم را به قطع رحم با خویشاوندان و مال حرام دعوت مینمودم.
پیامبر (ص) فرمود: چه بد سیرهای است روش پیری که در سنین کهنسالی به اندیشه مینشیند و جوانی که در سنین جوانیش در آرزوها و خیالپردازی، روزگار میگذراند.
آن جن گفت: من توبه کردهام.
فرمود: به دست چه کسی؟
به دست نوح (ع) وقتی همراه نوح (ع)
شرح کامل داستان در کلیپ☝️🎥
@Masafe_akhar
✨﷽✨
‼️اهمیت ذکر بسم الله ... هنگام غذاخوردن
❤️رسول خدا صلی الله علیه و آله:
🔻هنگامی که سفره پهن میشود، چهار ملک حاضر
میشوند
❗️ و هنگامی که بنده "بسم الله" بگوید ملائکه میگویند: خداوند در غذا به شما برکت بدهد.
سپس به شیطان میگویند: ای فاسق! خارج شو، قدرتی بر آن ها نداری.
❗️زمانی که اهل سفره در آخر غذا بگویند "الحمد لله" ملائکه میگویند خداوند به آن ها نعمت داد و آن ها شکر را ادا کردند؛
⚠️ ولی اگر بسم الله نگویند، ملائکه به شیطان میگویند: نزدیک شو ای فاسق و با آن ها بخور و هنگامی که سفره جمع شود و یاد خداوند نکنند،
‼️ ملائکه میگویند: خداوند به آن ها نعمت داد، ولی آن ها پروردگار خود را فراموش کردند.
📚 المحاسن، ج ۲، ص ۴۳۲
❤️امیرالمومنین علیه السلام:
🤲کسی که غذا میخورد، نام خداوند را بر غذا ببرد و اگر فراموش کرد✅ و بعد، خداوند را یاد کرد،
❕ شیطان آن چه خورده را برمیگرداند و شخص غذا را به تنهایی میخورد.
📚 المحاسن، ج ۲، ص ۴۳۴
📜مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله غذا میخورد و تا آخرین لقمه غذا بسم الله نگفت، هنگام خوردن لقمه آخر گفت " بسم الله اوله و آخره ".
پیامبر فرمود: شیطان با او غذا میخورد و هنگامی که بسم الله گفت، شیطان آن چه خورد، بالا آورد.
💢 در روایت آمده است:به امام صادق عليه السلام گفتم:
چگونه بر خوراک نام خدا برم؟
فرمودند:اگر چند ظرف است، بر هر كدام بسم اللّٰه بگو. گفتم:
اگر فراموش كردم؟
✨ فرمودند: بگو "بسم اللّٰه من اوله الى آخره"
📚 بحارالأنوار، ج ۱۰، ص ۱۶۸
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ علیرضا دبیر: بزار مسخره ت کنن...
هر روز از خودت باید سوال کنی که برای فرج آقا امام زمان چه کردی؟
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️ در همه حال مراقب نمازتان باشید ...
از کلام حجت الاسلام کافی رحمهاللهعلیه
#فیلم
#قالب_دوم
@Masafe_akhar
مداحی آنلاین - ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺮﺍی ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ - محمود کریمی.mp3
5.29M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عج)
🍃ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺮﺍی ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
🍃 ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻪ ﻭﻋﺪه ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
🎤حاج #محمود_کریمی
👌بسیار دلنشین
💔 #غروب_جمعه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Masafe_akhar
1401-02-16 mir bagheri.mp3
13.29M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_میرباقری
📚 موضوع: نکاتی از سوره مبارکه فتح
🗓 جمعه شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱
🗂 حجم : ۱۲ مگابایت
@Masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
❤️ #پيامبر_خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
🍀 ملعونٌ مَلعونٌ مَن عَبَدَ الدِّينارَ و الدِّرهَمَ
🍃 ملعون است ملعون ، كسى كه بندگى دينار و درهم كند.
📖 ميزان الحكمه، ج7، ص19
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
@Masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
02 Barzakh Dar Almizan _ Fasle 1 Nasha`at (1401-01-15) Mashhade Moghaddas.MP3
12.98M
#برزخ_در_المیزان
📌 مروری قرآنی بر تجربیات نزدیک به مرگ
📣جلسه دوم
* بررسی آیات پیرامون برزخ با توضیح و تفسیر علامه طباطبایی (ره)
* فصل اول: نشئآت
* تعبیر قرآن از عالَم، نشأة است
* نشأة به معنی بروز با امتداد است
* از دنیا به برزخ، از برزخ به قیامت، آخرش که چی؟
* غالب تجربه های نزدیک به مرگ ورود به زندگی برزخی نیست!
* خواب هم نوعی تجربه نزدیک به مرگ است.
* دو خواب متفاوت از پیامبر اکرم (ص)
* کسانی که از دنیا رفته اند زنده تر هستند!
* خواب و رویا مراتبی دارد؛ گاهی برزخی و گاهی قیامتی هستند!
* مرتبه بندی تجربههای نزدیک به مرگ
* مانعیت شیاطین از صعود انسان به آسمان
#رمضان_1443
#مشهد_مقدس
📅 1401/01/16
❗️ برای دریافت مجموع جلسات جهاد با نفس، از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
🌐 https://taalei-edu.ir/workshop/see/266
@Masafe_akhar