🔥سخت ترین آیه جهنم
🌾و زیباترین آیه ی بهشت
✍سخت ترین آیه جهنم در قرآن را اگر بپرسی
همه می گویند مار غاشیه، آب جوش و....ولی
سخت ترین آیه جهنم در سوره مبارکه ابراهیم
است. می فرماید: "مرگ از هر طرف به سراغ
فرد می اید ولی نمی میرد..."
زیباترین آیه توصیف بهشت هم اگر بپرسی
می گویند: نهرهای جاری از عسل و...ولی کامل
ترین توصیف از بهشتی که نرفته ایم در سوره
کهف است. می فرماید:" اهل بهشت دوست
ندارند از بشهت بروند" شما هر جا بروی بعد
چند روز خسته می شوی. چون در قرآن آمده
که "خالدین فیها ابدا"( در آن جاودانه اند) آدم
با خود فکر می کند چقدر در بهشت بمانیم! ولی
اینقدر برایت شیرین می کنند که دوست خواهی
داشت بمانی...
📚از بیانات استاد فاطمی نیا
@Masafe_akhar
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 فرمان رهبر انقلاب؛ مانند چراغ اطراف خود را روشن کنید، نگذارید فضای ابهام گسترش یابد
🔹وظیفه هر فرد انقلابی روشنگری شبهه افکنی های براندازان، اصلاح طلبان و منحرفان است
@Masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
20.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با جوانی که بعد از بازگشت از جبهه، خانوادهاش او را نشناخت
🔹 «عباسعلی مختاری» جانباز دفاع مقدس: ترکش رفت داخل دهنم، لثه و استخوانهای بینی و گونهام خورد شد.
@Masafe_akhar
⭕️ #حدیث_روز
🔸امام صادق (ع):
🔹به راستى که دل در درون سینه بى قرار است و به دنبال حق مى گردد و، چون به آن رسید، آرام و قرار مى گیرد. (کافى، ج ۲، ص ۴۲۱)
🆔 @Masafe_akhar
Part16_صلح امام حسن.mp3
10.2M
*قلمرو تردید
*امام حسن (ع) در بوته تصمیم گیری
*امام حسن (ع) و مرور خاطرات گذشته
*حدیثی تاریخی از پیامبر اکرم (ص) در مورد صلح امام حسن(ع)
*تحلیلی پیرامون دلایل انتخاب صلح
@Masafe_akhar
70_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir - @Aminikhaah.mp3
21.81M
✖️شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
▫️جلسه 70
🔺تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
📚 شرح و بررسی رخدادهای کتاب و احاديث و روايات مرتبط با موضوع کتاب
👤 توسط حجت الاسلام امینی خواه
@Masafe_akhar
روزمان را با #قرآن آغاز کنیم
👈ضرورت قدرت نمایی ( رزمایش در مقابل دشمنان)
(توبه/123)
👈«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً؛
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! با كافرانى كه به شما نزديكترند، پيكار كنيد! آنها بايد در شما شدت و خشونت احساس كنند.»
☘️👇امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) در توصیه ای به یارانشان در میدان جنگ می فرمایند:
👈«وَ قَلْقِلُوا السُّيُوفَ فِي أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَ الْحَظُوا الْخَزْرَ؛ قبل از برکشیدن شمشیرها آنها را در نیامشان بجنبانید و خشمگینانه با گوشه چشم به دشمن بنگرید.» (نهج البلاغه؛ خطبه 66)
✅این سخن حضرت، معنایی جز جنگ روانی با دشمن برای ترساندن او ندارد. جنگ روانی و ایجاد ترس در دشمن، سیستم ادراکی او را به هم می ریزد و او را از گرفتن تصمیم صحیح بازدارد.
نیروهای مسلح باید بگونه ای با دشمن رفتار کنند، که دشمن قدرت و غلظت را هم در رفتار و هم در سخنانش حس کند و بیابد و درنتیجه از او بترسد:
✍#رجبعلی_بازیاد
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : سکوتی که با ظالم همنشین میکند!
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
@Masafe_akhar
❤️هدیه کردن ثواب نماز به آقا صاحب الزمان روحی فداه
از امامان علیهالسلام نقل شده که فرمودند:
"هر کس ثواب نماز خود را برای رسول خدا و ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین قرار دهد - نیت کند ثواب نمازش برای رسول خدا و ائمه علیهم صلوات الله باشد -، خداوند ثواب نمازش را آنقدر افزایش می دهد که از شمارش آن نفس قطع می گردد و پیش از آنکه روح از بدنش برآید،به او گفته می شود:
ای فلان! هدیه تو به ما رسید؛پس امروز روز پاداش و تلافی کردن [نیکیهای] توست،دلت خوش و چشمت روشن باد به آنچه خداوند برایت مهیا فرموده.
📗جمال الاسبوع سید بن طاووس ص ۴۹۳
@Masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهروز سخنوری کیست و چرا محکوم به اعدام شد؟
@Masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مراتب_ایمان
امام علی (علیه السلام): شیعیان ما چوب گناهانشون رو توی همین دنیا میخورند تا در آخرت بی حساب باشند
حجت الاسلام عالی
@Masafe_akhar
.
❣از نصایح پدرانه دلزده نشو
بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاق هستم، بهم میگفت: چرا خاموشش نمیکنی و انرژی رو هدر میدی؟ وقتی وارد حمام میشد ومیدید آب چکه میکنه با صدای بلند فریاد میزد، چرا قبل از رفتن آب رو خوب نمی بندی و هدر میدی؟ همیشه ازم انتقاد میکرد و به منفی بافی متهمم میکرد ... بزرگ و کوچک در امان نبودند و مورد شماتت قرار میگرفتن... حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود.
🍃 تا روزی که منتظرش بودم فرا رسید و کاری پیدا کردم... امروز قرار است در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم.اگر قبول شدم این خونه کسل کننده رو برای همیشه ترک میکنم تا از بابام و توبیخهاش برای همیشه راحت بشم. صبح زود ازخواب بیدار شدم حمام کردم بهترین لباسمو پوشیدم و زدم بیرون. داشتم با دستم گرده های خاک را رو کتفم دور میکردم که پدرم لبخند زنان بطرفم اومد با وجود اینکه چشمهاش ضعیف بود و چین و چروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد بهم چند تا اسکناس داد و گفت:
🍃 مثبت اندیش باش و خودت رو باور داشته باش، از هیچ سوالی تنت نلرزه!!
نصیحتشو با اکراه قبول کردم و لبخندی زدم و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگی ام هم از نصیحت کردن دست بردار نیست.مثل اینکه این لحظات شیرینو میخواد زهرمار کنه
🍃از خونه بسرعت خارج شدم، یه ماشین اجاره کردم و بطرف شرکت رفتم
🍃به دربانی شرکت رسیدم. خیلی تعجب کردم هیچ دربان ونگهبان و تشریفاتی نداشت فقط یه سری تابلو راهنما.به محض ورودم متوجه شدم دستگیره ازجاش در اومده.اگه کسی بهش بخوره میشکنه.بیاد پند آخر بابام افتادم که همه چیزو مثبت ببین. فورا دستگیره رو سرجاش محکم بستم تا نیوفته!
🍃همینطوری و تابلوهای راهنمای شرکت رو رد میکردم و از باغچه ی شرکت رد میشدم که دیدم راهروها پر شده از آب سر ریز حوضچه ها.به ذهنم خطور کرد که باغچه ی ما پر شده است یاد سخت گیری بابام افتادم که آب رو هدر ندم.شیلنگ آب را از حوضچه پر، به خالی گذاشتم وآب رو کم کردم تا سریع پر آب نشه
🍃در مسیر تابلوهای راهنما وارد ساختمان اصلی شرکت شدم. همینطور که از پله ها بالا میرفتم، متوجه شدم .چراغک های آویزان در روشنایی روز روشن هستن. از ترس داد و فریاد بابا که هنوز توی گوشم زمزمه میشد، اونا رو خاموش کردم!
به محض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان متوجه شدم تعداد زیادی جلوتر از من برای این کار آمدن
🍃اسمم رو در لیست ثبت نام نوشتم و منتظر نوبت شدم.وقتی دور و برمو نیم نگاهی انداختم و چهره و لباس و کلاسشون رو دیدم، احساس حقارت و خجالت کردم و مخصوصا اونایی که از مدرک دانشگاهای آمریکایی شون تعریف میکردن.دیدم هر کسی که میره داخل، کمتر از یک دقیقه تو اتاق مصاحبه نمیمونه و میاد بیرون.با خودم میگفتم اینا با این دک و پوزشون و با اون مدرکاشون، رد شدن. من قبول میشم ؟!!!عمرا😨
🍃فهمیدم که بهتره محترمانه خودم از این مسابقه که بازنده اش من بودم سریعتر انصراف بدم تا عذرمو نخواستن.
بیاد نصحیت پدرم افتادم: مثبت اندیش باش و اعتماد بنفس داشته باش ...
نشستم و منتظر نوبتم شدم. انگار که حرفای بابام، انرژی و اعتماد به نفس بهم میداد و این برام غیر عادی بود.
🍃در این فکر بودم که یهو اسممو صدا زدن که برم داخل.وارد اتاق مصاحبه شدم و روی صندلی نشستم و روبروم سه نفر نشسته بودن که بهم نگاه کرده و لبخند میزدن. یکیشون گفت کی میخواهی کارتو شروع کنی؟دچار دهشت واضطراب شدم، لحظه ای فکر کردم دارن مسخرم میکنن یا پشت سر این سوال چه سوالاتی دیگه ای خواهد بود؟
🍃بیاد نصیحت پدرم درحین خروج از منزل افتادم: نلرز و اعتماد بنفس داشته باش!پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم:ان شاءالله بعد از اینکه مصاحبه رو با موفقیت پشت سر گذاشتم، میام سرکارم
❣یکی از سه نفر گفت تو درآزمون استخدامی پذیرفته شدی تمام!
🍃باتعجب گفتم شما که ازم سوالی نپرسیدین؟! سومی گفت ما بخوبی میدونیم که با پرسش از داوطلبان نمیشه مهارتهاشونو فهمید، به همین خاطرگزینش ما عملی بود، تصمیم گرفتیم مجموعه ایی از امتحانات عملی را برای داوطلبان مد نظر داشته باشیم که نتیجه آن معلوم کند که داوطلب با مثبت اندیشی درطولانی مدت از منافع شرکت دفاع خواهد کرد و تو تنها کسی بودی که از کنار این ایرادات رد نشدی و تلاش کردی از درب ورودی تا اینجا نقصها را اصلاح کنی و دوربینهای مداربسته موفقیت تو راثبت کردند
🍃 در این لحظه همه چی ازذهنم پاک شد کار، مصاحبه، شغل و...هیچ چیز رو بجز صورت پدرم ندیدم!پدرم آن انسان بزرگی که به ظاهر سنگدل، اما درونش پر از محبت و رحمت و دوستی و آرامش است
🍃 حتی اگر خودت هم الان یک پدرهستی-زیرا در ماوراء این پندها محبت نهفته است که حتما روزی از روزگاران آن را خواهی فهمید و چه بسا آنها دیگر نباشند
❣تن پدران زنده سالم و روح پدران رفته شاد
@Masafe_akhar