eitaa logo
🕌مساجد و محلات کبودراهنگ🕌
452 دنبال‌کننده
61.3هزار عکس
4هزار ویدیو
259 فایل
گزارش فعالیت‌های پایگاه های مقاومت بسیج کبودراهنگ
مشاهده در ایتا
دانلود
برگزاری گروه صالحین شهیدمسلم زینتی تلاوت قران وبیان حدیث و موضوع مهدویت وسرگروهی خواهر بسیجی کشوری پایگاه مقاومت روستای قباق تپه
🌱دهم ربیع سالروز ازدواج پیامبر صلی الله و حضرت خدیجه سلام الله علیها 🌸از بهر قیامتت براتی بفرست 🌸یک توشه برای روز آتی بفرست 🌸در شام عروسی نبی، جانانه 🌸از عمق وجودت صلواتی بفرست 🍃آسمان می خندد این اتفاق زیبا را و زمین کِل می کشد این پیوند آسمانی را.  چه طرب انگیز است مهتاب امشب! چه روح فزاست هلهله ممتد نخلستان های عرب!  چشم های ملائک، با لهجه ای بارانی شادباش می گویند این وصلت خوشایند را.  🌹مقدس‌ترین پیوند هستی بر ارواحنا فداه و منتظران حضرتش مبارکباد🌹 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺❤️
برگزاری مراسم شهادت امام حسن عسکری علیه السلام وحضور بانوان وخواهران پایگاه مقاومت مسجد جامع وسخنرانی خواهر طلبه بسیجی واستادیار صالحین سرکار خانم باهری در خصوص سیره وسبک زندگی ائمه معصومین علیهم السلام
جمع آوری کمک هزینه تهیه لوازم التحریر برای یک فرد نیازمند به ارزش ۴۰۰هزار تومان بهمت پایگاه مقاومت مسجد جامع
سرکشی از خانواده بزرگوار شهید محمود جلالی بمناسبت هفته دفاع مقدس باحضور فرمانده حوزه وپایگاه مقاومت وشورای پایگاه مسجد جامع بمناسبت هفته دفاع مقدس
برگزاری گفتمان انقلاب بمناسبت هفته دفاع مقدس باحضور گروه صالحین نوجوانان شهید علی خلیلی پایگاه مقاومت مسجد وحسینیه امام خمینی(ره)
پنجشنبه های شهدایی جشن عید بیعت سالروز آغاز امامت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ختم ۱۴۰۰۰صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وختم سوره مبارکه یس و قرائت حدیث کساء هدیه به ارواح طیبه شهدا وامام راحل(ره) نهم ربیع الاول سال ۱۴۰۱
برگزاری مراسم شهادت امام حسن عسگری علیه السلام با حضور بانوان وخواهران وسخنرانی ومداحی پایگاه مقاومت روستای طاسران مهر ماه ۱۴۰۱
شهدا عباسعلی فتاحی بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم ✍ عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود. سال شصت به شش زبان زنده ی دنیا تسلط داشت. تک فرزند خانواده هم بود. زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم… عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه ، بزرگترین اشتباهه…. بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهیدخرازی گفت:چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی فتاحی بود. قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوقت با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… و تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده ، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر  خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه عباسعلی فتاحی توی شکنجه ها لو بده. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده ، سرش بره زبونش باز نمیشه. برید عملیات کنید… عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه. گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته. اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…. جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت:صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده ، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین. گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه ! ولی فقط ….. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند:مادر! عراقی ها سر  عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای  عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… : محمد احمدیان از بچه های تفحص اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم، « الَّذِینَ هُمْ فِے خَوْضٍ یَلْعَبُونَ» ما هستیم. مرده‌ام، تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم، تو بیدارم ڪن خدایا... ! بہ حرمت پاے خسته ے رقیه(س)، بہ حرمت نگاه خسته ے زینب(س)، بہ حرمت چشمان نگران حضرت ولے عصر (عج)؛ بہ ما حـرڪت بده....