#گفت_و_شنود #ماسال_نيوزی
🔺 مفقود شدن لاستیکهای بخشداری پایین برره! 😳
🔹گفت: ماجرای گم شدن لاستیکهای ماشین بخشداری #پایین_برره را شنیدی؟
🔻گفتم: نکنه براش فاکتور چند 10 میلیونی زدند؟
🔹گفت: نه. ولی یک اتفاق عجیبتر رخ داده و اون هم اینه که در زمان بخشدار سابق پایین برره، برای خودروی بخشداری 4 حلقه لاستیک خریداری و نصب شد ولی در دوران بخشدار جدید خبری از آن لاستیکها نیست و باز هم ماشین بخشداری همان لاستیکهای قدیمی را دارد.
🔻 گفتم: چطور؟ مگر میشود؟ مگر داریم؟
🔹گفت: اتفاقاً بخشدار سابق برای این قضیه به دادگاه کشیده شد و گفت من اصلا لاستیکهای ماشین رو ندیدهام. بالاخره هم مشخص نشد که لاستیکها به کجا رفته است و در واقع چه کسی لاستیکها را قاپیده است!
🔻گفتم: خوب بالاخره که چی؟ خوب بخشدار جدید را هم ببرند دادگاه و بازجویی کنند تا تکلیف لاستیکها مشخص شود.
🔹 گفت: آخه لاستیکها در اواخر دوران بخشدار قبلی پایین برره مفقود شد و بعد از تحویل بخشداری به بخشدار جدید دیگر خبری از لاستیکها نبود.
🔻 گفتم: حالا که تکلیف لاستیکها مشخص نشده، کشیدن بخشدار جدید به نوعی پیشگیری هست چون می گن گاو یارو از دستش فرار کرده بود، هرچه کرد نتوانست آن را بگیرد. به مزرعه برگشت و گوساله را به باد کتک گرفت! گفتند؛ گاوت فرار کرده چرا گوساله را میزنی؟ گفت؛ این گوساله بزرگ بشه از اون بدتر میشه! 😃
♦️ @MasalNews
#گفتوشنود ماسال نیوزی؛
🔺 تخلف عجیب در ساخت یک هتل چندستاره در #پایین_برره
🔸گفت: از ساخت یک هتل در پایین برره با چند هزار مترمربع تخلف خبر داری؟
🔹گفتم: تخلف در ساختوساز که یک امر عادی هست. همه میسازند و جریمه پرداخت میکنند.
🔸گفت: اینجا تخلف خیلی خاص هست. هم چند هزار مترمربع هست و هم نهاد مسئول مربوط اجازهای برای ساخت این بنا نداده اما در بخشداری پایین برره و دهیاری روستا برای این بنا پروانه صادر شده است.
گفتم: خوب؟
🔸 گفت: دستگاه مسئولی که باید اجازه ساخت در روستا را بدهد به مالک غیربومی این زمین فقط اجازه ساخت یک بنا در یک طبقه و با زیربنای 21 درصد مساحت کل زمین را داده بود اما این فرد چند هزار مترمربع تخلف کرده است و بخشداری پایین برره با این وجود به این فرد غیربومی پروانه ساخت داده است.
🔹 گفتم: فکر میکنی چرا بخشداری و دهیاری به این فرد غیربومی پروانه داده؟ اصلاً گیریم که دهیاری خواسته با فرد غیربومی همکاری کند. بخشدار چطور امضا کرده است؟
🔸 گفت: چه میدانم. شاید آن پشتمشتها خبری بوده باشه.
🔹 گفتم: یکی از خانها به نوکرش شک کرده بود که تخممرغها را میدزدد، از بالای ایوان به او گفت؛ چه کسی تخممرغها را کش میرود؟ و نوکر گفت؛ صدا نمیآید. خان عصبانی شد و گفت جایمان را عوض کنیم. و نوکر از روی ایوان پرسید کدامخان است که گوسفندهای همسایه را میدزدد؟ و خان که خودش را باخته بود گفت؛ حق با توست، اصلاً صدا نمیآید!
♦️ @MasalNews