هدایت شده از Faramarz .M
📌بزرگترین دروغ تاریخ انجمن حجتیه
✍️ این که گفته شده انجمن حجتیه تمام توان خود را صرف مبارزه با فرقه ضاله بهائیت میکرد، دروغ بزرگ تاریخ این انجمن است.
با توجه به جو حاکم بر جامعه، سرگرم شدن خیل عظیمی از اقشار مذهبی به مبارزات غیر انقلابی، فرصت بسیار خوبی برای نظام شاهنشاهی فراهم کرده بود.
به همین دلیل سران پهلوی از مبارزه حجتیهایها با بهائیان استقبال میکردند. البته این مبارزه بر اساس خطوطی بود که سران رژیم برای آنها ترسیم میکردند ،یعنی سران انجمن به جز مبارزه فرهنگی، نمیتوانستند در دیگر عرصهها با بهائیت مبارزه کنند.
مبارزه اقتصادی با بهائیت از خطوط قرمز رژیم برای انجمن حجتیه بود، به همین دلیل آنها نمیتوانستند علیه حبیب الله ثابت معروف به ثابت پاسال که از اعضای برجسته بهائیان ایران بود و علیه شرکتهای اقتصادی زیر نظر وی از جمله شرکت پپسی هیچ گونه اقدامی انجام دهند.
مبارزه سیاسی انجمن حجتیهایها با بهائیان نیز ممنوع بود به عنوان نمونه آنها به هیچ وجه نمیتوانستند علیه هویدا که خود بهائی بود و وزرای بهائی کابینهاش حرفی بزنند.
هدایت شده از Faramarz .M
📌مروج جدایی دیانت از سیاست
✍️ پس از اعتراضاتی که علمای بلاد با هدایت امام راحل علیه «لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی» و همچنین «انقلاب سفید» داشتند و اقدامات ارزندهای نمودند؛ خشونتهای رژیم پهلوی علیه چهرههای شاخص حوزه های علمیه شدت گرفت.
🔻برخی جریانات و افراد از جمله شیخ محمود حلبی که جریان انجمن حجتیه را رهبری میکرد، برای در امان ماندن از خشم و خشونت حکومت پهلوی، مواضع منفعلانهای اتخاذ کردند.
🔻 اقدامات خشن نیروهای امنیتی از جمله حمله به دانشگاه،بازار تهران،فیضیه و حتی برخورد خونین ساواک با مردم، شرایطی را فراهم نموده بود که امام خمینی(ره) با صدور پیامی به علمای تهران تقیه را حرام اعلام نماید.
🔻اما حلبی با بلند کردن پرچم تقیه، از مبارزه با دستگاه جبار پهلوی کنار کشید و دیگران را نیز به مبارزه دلسرد میکرد.
🔻 در واقع حلبی معتقد بود کسانی که در مبارزات امام راحل را همراهی میکنند «خونشان را هدر میدهند و کسانی که افراد را به این راه میکشانند مسئول این خونها هستند، وی معتقد بود که کار صحیح فعالیتهای فرهنگی و ایدئولوژیک است نه مبارزه علیه رژیم»
🔻 فعالیتهای فرهنگی ، بهانۀ خوبی بود تا حلبی بتواند طرفدارانش را از مبارزات سیاسی باز دارد و به صورت عملی مروج تفکر جدایی دیانت از سیاست باشد.
📚تاریخچه و تفکرات انجمن حجتیه؛ ص۷۰
هدایت شده از Faramarz .M
📌 ریشههای شکلگیری انجمن حجتیه
❇️ درمورد شکلگیری انجمن دیدگاههایی مطرح است:
1️⃣ برخی بر این باورند که مبارزه با بهائیت از دلایل اصلی شکلگیری انجمن حجتیه بوده است.
2️⃣ تعداد دیگری از انجمن حجتیهایها بر این باورند که شیخ محمود حلبی در سال ۱۳۳۲ امام زمان (ع) را در خواب دیده و حضرت به او امر کرده تا در مقابل بهائیت اقدامی انجام دهد.
3️⃣ دستهای دیگر چنین اعتقاد دارند که وقتی اختلافها بین آیتالله کاشانی و مصدق شدت پیدا کرد و نهضت ملی شدن نفت شکست خورد، جامعه به گونهای شد که زمینههای رشد تبلیغات بهائیت فراهم شود.
❎ این رشد به گونهای بود که حتی برخی طلاب علوم دینی از جمله سید عباس علوی که همحجرهای آقای حلبی بود جذب بهائیت شد. بهائی شدن هم حجرهای شیخ محمود حلبی باعث شد که وی خطر بهائیت را جدیتر گرفته و به مقابله با بهائیت بپردازد.
4️⃣ برخی دیگر معتقدند که از مهمترین دلایل شکلگیری انجمن حجتیه، سیاستهای استعماری بوده، با این بیان که استعمار انگلیس برای رشد یک فرقه مانند بهائیت، ضد آن فرقه را هم درست میکند .
📑 اگرچه برخی از این دیدگاهها قابل جمع هستند اما آنچه که به صراحت میتوان بیان کرد این است که نحوۀ عملکرد انجمن حجتیه باعث ایجاد انحرافات زیادی در جامعه شده که نتایج سوء آنها اکنون نیز در جامعه مشاهده میشود.
هدایت شده از Faramarz .M
به جد معتقد هستم اکنون نام نهادن عنوان منافقین بر مجاهدین خلقی که دارای هویتی آشکار و حکم محارب را دارند، همان قدر اشتباه هست که نام ننهادن عنوان منافق بر منافقین اصلی یا همان غارت گران ایدئولوژی اسلام.
همچنین انجمن حجتیه بمراتب خطرش از شیعه لندنی یا فرقه شیرازی برای اصل شیعه خطرناکتر است چه برسد به اسلام انقلابی جمهوری اسلامی.
فرقه شیرازی ها، باند رجوی هر دو وجه مبارزات سیاسی آن ها غلیظ تر است حتی در تخریب وحدت اسلامی اما گروه انحرافی انجمن حجتیه، موریانه وار با نفوذ فکری فرهنگی، تاثیرات ماندگار و بلند مدت بر تربیت و اعتقادات درون شیعی برجای می گذارد که یکی از خروجی ها و محصول این نوع فعالیت هایشان، مبارزه سیاسی با جمهوری اسلامی و گسترش حس بدبینی، نفرت،کینه میان قشر مذهبی جامعه ایرانی و شیعیان از جمهوری اسلامی به عنوان نماد اسلام سیاسی می باشد...
*پوریا طیبی
هدایت شده از Faramarz .M
✳️ ایستگاه جدید ترور
واقعیت اینست که ترور علیه جمهوری اسلامی در دوران بلوغش بسر می برد.
ترور حجج الاسلام مقیسه و رازینی با ترور دهه 60 عمیقا متفاوت است.
▪️چند دوره ترور را باهم مرور کنیم:
1️⃣ یکم. ترور کور:
ترورهای ابتدای دهه شصت، ترور کور بود. بیحساب آدم میکشتند؛ با هدف ناامنسازی و ایجاد رعب و دلهره. اما بعد از مدتی متوجه شدند حرکت انقلاب متوقف نمی شود.
2️⃣دوم. ترور هدفمند:
مدتی گذشت تا به ترور هدفمند رسیدند و مسوولین و رجال سیاسی را هدف گرفتند؛ به خیال شان اداره کشور مختل می شود. ترور نخست وزیر و نماینده ها و رئیس مجلس و رئیس جمهور و غیره از ایندست بود. خون ها ریختند آنهم چه خون های پاکی، اما بازهم متوجه شدند حرکت انقلاب متوقف به بزرگانش نیست.
3️⃣سوم. ترور هوشمند:
در سالهای گذشته به ترور نخبگان رسیدند. از دانشمندان هسته ای تا علمی و فرماندهان نظامی و غیره. به خیال شان قدرت نهایی این انقلاب صرفا در اختیار نخبگان علمی است. اینها هستند که موتور محرکه ایران قوی هستند. جنایت ها کردند، اما در نهایت از حرکت پرشتاب کشور حیرت زده واماندند.
4️⃣ چهارم. ترور بلوغ یافته:
دشمن در نقطه بلوغ خود به ترور مومنین و مجاهدین رسید. ترور زائران مزار حاج قاسم و ترور در حرم امام و حرم رضوی و شاهچراغ و ترور جوانان بسیجی و ....
دشمن متوجه شد قدرت اصلی این انقلاب فراتر از مسئولین و حتی نخبگان است و اصل این قدرت در اختیار جریان مجاهد و مومن است. هسته سخت نظام مومنین اند. کشتند و خون ریختند و اما طرفی نبستند.
5️⃣ پنجم. ترور نهایی:
دست آخر به این نتیجه رسیدند که مومنین و مجاهدین پیشرو هستند اما قدرت این انقلاب در دل آحاد این مردم است.
👈این مردم با همه تفاوت های شان اصل و اساس و ریشه قدرت در این کشور هستند. از اینرو طی سالهای گذشته هدف اصلی را متن مردم قرار دادند.
🔸علت اینکه از براندازی سیاسی عبور کردند و به تجزیه طلبی رسیدند نیز به همین دلیل است. اغتشاش 1401 را از این جهت مرور کنید.
🔻اما چطور ممکن است مردم را ترور کرد؟
هیچیک از ترور های گذشته را کنار نگذاشتند؛ اما در هر دوره به میزان رشد مردم و کشور، شیوه ترور را ارتقا دادند و حالا ترور مردم را در دل ترور های ترکیبی دنبال می کنند. ترکیب ترور نرم و سخت. تکلیف ترور سخت روشن است اما برای حذف مردم باید ترور نرم را نیز در پیش می گرفتند که ترور ادراکی مردم است. اینجاست که یکی از روش های ترور نرم و ادراکی، ترور نمادین است.
6️⃣ ششم و ترور نمادین.
ترورهای نمادین در ادامه ترور توده ها و متن مردم است. ممکن است سراغ مقیسه ها و رازینی ها روند اما هدف نهایی وفراترشان اثر ذهنی و ادراکی بر مردم است. دشمنی که در میدان دستش خالی است حالا نیاز دارد تا در اذهان مردم قدرت نمایی کند. اینجاست که سراغ بزرگانی میروند که حذف آنها اثر مضاعف و نمادین داشته باشند.
🔻رازینی و مقیسه نماد شجاعت و تقابل تمام عیار با جریان نفوذ و ضدانقلاب و جریان ضدامنیتی در طی چهل سال گذشته بودند.
👈حذف آنها پیام روشن به کسانی است که از این مجاهدین قضائی زخم خوردند و یا در سایه هراس منفعل نشسته اند؛ حال آنکه دشمن بی اندازه به جولان این جاهلان نیازمند است.
👈همین چند ساعت گذشته و پس از عملیات ترور را در رسانه های خارجی بررسی کنید و ببینید چطور پازل ترور را تکمیل می کنند تا مردم را نسبت به خادمان و حافظان امنیت بدبین کنند و با تشویق هشتگ آبدارچی، "اجتماعی سازی ترور" را کلید بزنند.
🔻و اما کلام آخر؛
ارتقا و بلوغ ترور ترکیبی و و عملیات تخریبی دشمن یک سوی ماجراست.
👈سوی دیگر قدرت مردم است. این قدرت ایران و انقلاب است که رشد و توسعه یافته است.
فراموش نکنیم که پیچیده شدن رفتار دشمن به جهت عمیق تر شدن قدرت ایران و انقلاب است واگرنه دلیلی نداشت ترور کور دهه 60 به ترورهای مردمی و نمادین ارتقا یابد.
✍️ محسن مهدیان
هدایت شده از Faramarz .M
🔺منافقین دو سال پس از ریبرندینگ ناموفقی که در قالب حامد اسماعیلیون داشتند، بار دیگر به روشهای کلاسیک بازگشتند، یعنی ترور از نزدیک و در پوشش یک نیروی خدماتی. مثل ترور شهید صیاد شیرازی به دست یک پاکبان. پالسی به ترامپ که خود او هم به ترور شهید سلیمانی اذعان کرد.
✍️ محمد رستمپور
▪️ هرگونه ترور محکوم است؛ ترور و ارعاب روش اسرائیل و جانیان فرقه رجوی است.
وظیفه سفیدشویی ترور هم بر دوش مجاهدین مخفی، مجاهدین سایبری و مجاهدین جدید است که همگی پشت سر «خواهر مریم» به صف شدند.
هرکه امروز از ترور حمایت میکند، بهتر از اسرائیل در فلسطین و رجوی در اشرف حکومت نخواهد کرد!
✍️ علی قلیزاده
هدایت شده از سخنرانی های استاد رائفی پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسئولین جمهوری اسلامی هنوز هم شهید میشوند؛ نه فقط سردارها و سربازهایش... جمهوری اسلامی همهجایش خط مقدم است. بدترین و کثیفترین موجودات عالم از ما متنفرند؛ از صهیونیستها تا منافقین تا فحشاطلبان... هروقت اسلحه داشتند با تیر، اگر تیرشان نرسید، با توییتر!
| وحید یامین پور |
✅ سخنرانی های استاد رائفی پور 👇
@aliakbareraefipour
علت اصلی تقابل «انجمن حجتیه» با انقلاب اسلامی
تسنیم ۳۰ دی ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴ اخبار فرهنگی اخبار دین ، قرآن و اندیشه
علت اصلی تقابل «انجمن حجتیه» با انقلاب اسلامی
علت اصلی تقابل انجمن حجتیه با جریان انقلاب اسلامی، دیدگاه خاص آنها نسبت به شرایط ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه و ضرورت عدم دخالت در امور سیاسی بود. اعضای این انجمن معتقد بودند که ایجاد هرگونه حکومت دینی قبل از ظهور امام زمان (عج) مشروعیت ندارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انجمن حجتیه یکی از سازمانهای مذهبی ــ فرهنگی بود که در سال 1332 شمسی توسط شیخ محمود حلبی با نام اصلیِ محمدتقی قزوینی تأسیس شد. شیخ محمود حلبی از علمای برجسته حوزه علمیه مشهد و شخصیتی شناختهشده در میان محافل مذهبی آن زمان بود. این انجمن در دورانی شکل گرفت که تبلیغات و فعالیتهای گسترده فرقه بهائیت در ایران، نگرانیهای زیادی در میان مسلمانان ایجاد کرده بود. بهائیت که بهعنوان یک جریان مذهبی انحرافی شناخته میشد، توانسته بود در مناطق مختلف ایران، بهویژه در شهرها و روستاها، نفوذ کند و بسیاری را تحت تأثیر قرار دهد. شیخ محمود حلبی با مشاهده این وضعیت، احساس کرد که مبارزهای سازمانیافته برای مقابله با این جریان ضروری است و تصمیم گرفت انجمنی را برای این منظور بنیانگذاری کند.
هدف اصلی انجمن حجتیه مقابله با تبلیغات و گسترش بهائیت بود. این انجمن تلاش داشت با تکیه بر روشهای فرهنگی و عقیدتی، ایمان دینی جامعه شیعه را تقویت کند و با ارائه پاسخهای منطقی و مستدل به شبهات مطرحشده از سوی بهائیان، زمینههای انحراف فکری را از بین ببرد. برای این منظور، اعضای انجمن تحت آموزشهای ویژهای قرار میگرفتند. این آموزشها شامل مباحث کلامی، مبانی اعتقادی، و روشهای مناظره بود تا اعضا بتوانند در محیطهای مختلف، بهویژه میان جوانان و دانشجویان، بهصورت مؤثر با افکار انحرافی مقابله کنند. فعالیتهای انجمن محدود به تبلیغ دین و آموزش عقاید بود و از ورود به هرگونه مسائل سیاسی یا اجتماعی پرهیز میکرد. امام خمینی هم در ابتدا از شیخ محمود حلبی حمایت میکردند.
اساسنامه انجمن حجتیه بر مبنای این رویکرد تدوین شد و بر فعالیتهای غیرسیاسی و صرفاً فرهنگی و دینی تأکید داشت. در این اساسنامه صریحاً ذکر شده بود که اعضای انجمن نباید وارد فعالیتهای سیاسی شوند و باید تمرکز خود را بر مبارزه عقیدتی با جریانهایی مانند بهائیت و تقویت ایمان دینی مردم بگذارند. همین رویکرد غیرسیاسی انجمن که ناشی از اعتقاد بنیانگذاران آن به جدایی دین از سیاست در دوره غیبت بود، در بسیاری از مواقع موجب انتقاد و حتی تقابل با جریانهای انقلابی شد و جایگاه آن را در دوران انقلاب اسلامی به چالش کشید.
در واقع علت اصلی تقابل انجمن حجتیه با جریان انقلاب اسلامی، دیدگاه خاص آنها نسبت به شرایط ظهور امام زمان (عج) و ضرورت عدم دخالت در امور سیاسی بود. اعضای این انجمن معتقد بودند که ایجاد هرگونه حکومت دینی قبل از ظهور امام زمان (عج) مشروعیت ندارد و باید منتظر ظهور ماند.
این تفکر با دیدگاه امام خمینی (ره) که معتقد به تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت بود، در تضاد قرار داشت. علاوه بر این، فعالیتهای غیرسیاسی انجمن حجتیه در دورانی که انقلاب اسلامی بهعنوان یک جنبش اجتماعی ــ سیاسی در حال شکلگیری بود، نوعی انفعال تلقی میشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این اختلافات تشدید شد. امام خمینی رحمةالله علیه در سخنرانیهای خود، از جریاناتی که به بهانه انتظار ظهور، از مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی شانه خالی میکردند، انتقاد کرد. این انتقادات به همراه تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی، فعالیتهای انجمن حجتیه را محدودتر کرد.
آیت الله گرامی در خاطرات خود میگوید: «بعد از تبعیدم مناظراتی با اعضای انجمن حجتیه داشتم و از همان جا نامهای به امام نوشتم که این افراد انحراف دارند و امام در جواب فرمودند: من از وقتی فهمیدم هیچ کمکی به اینها نکردم؛ این سبب شد تا انجمن به مخالف با من بپردازد.» همچنین در جلد دوم کتاب خاطرات سالهای نجف به نقل از آیت الله محمد رضا رحمت میخوانیم «سالهای اول ورود من به نجف بود؛ شاید یکی دو سال بعد از ورود امام در یک دیدار خصوصی در منزل امام با تعدادی از رفقای مشهد که یکی از آنان سؤال کرد، خانمی 30 هزار تومان وجوهات بدهکار بوده است که این وجوهات را به آقای شیخ محمود حلبی داده است. امام فرمود: باید مجددا بپردازد... امام جایز نمیدانست که وجوهات به آقای شیخ محمود حلبی که مسئولیت انجمن حجتیه را به عهده داشت داده شود.» این در حالی است که پیش از بروز انحراف در انجمن حجتیه، امام مواضع مثبتی نسبت به آن داشتند، بهگونهای که در پاسخ به استفتای یکی از شاگردان انجمن درباره استفاده از وجوهات شرعی برای فعالیتهای ضدبهائی آنها مرقوم فرمود «در صورت لزوم مجازند از ثلث سهم مبارک امام- علیه السلام- به آنها کمک کنند؛ البته تحت نظارت اشخاص متعهد و اگر جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حلبی- دامت برکاته- میتوانند، تحت نظارت ایشان وجوه داده شود.» (دایرهالمعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی، جعفر شیرعلینیا، ص425)
سرانجام، این انجمن در سال 1362 رسماً اعلام کرد که فعالیتهای خود را متوقف میکند، اگرچه اعضای آن به صورت غیررسمی به کار خود ادامه دادند. سید حسن افتخارزاده یکی از اعضای کهنهکار و رهبران انجمن حجتیه بود که پس از حلبی نقش مهمی در اداره انجمن داشت که اخیراً درگذشت. وی که از سال 76 رهبریِ این فرقه را بر عهده گرفت، در سالهای فعالیت این انجمن، نقش مؤثری در سازماندهی و گسترش مباحث فکری و اعتقادی آن داشت. او به دلیل تسلطش بر مباحث کلامی و عقیدتی و تواناییاش در مناظرات، در مقابله با بهائیت و تبلیغ دیدگاههای انجمن شناخته میشد.
افتخارزاده در راستای همان تفکرات التقاطی، در زمانی که کشورمان در بحبوحهی نبرد با دشمنان خارجی و منافقان داخلی قرار داشت، در نقش اپوزوسیون نظام دست به فعالیتهای ضد انقلابی میزد که در نهایت منجر به تبعیدش به یزد شد، اما این امر هیچ گاه مانع فعالیتهای او نشد و همواره این شبهه را در ذهن مخاطبان پررنگ کرد که انجمن چه عمق نفوذی در بدنهی نظام داشت که دستگاه قضاء این مقدار منفعل در برابر آنها رفتار برخورد کردند؟ او حتی بر خلاف نصّ اساسنامه که درباره عدم اقدام سیاسی بود، فعالیتهای سیاسی خود را شدت بخشید و همین مسئله بهانهای برای انحلال این فرقه یا به تعبیر خودشان تعطیلی انجمن بود.
برخی اندیشمندان معتقدند «انجمن حجتیه یکسری نقاط قوت دارد که یکی از آنها نفاق است و همین نفاق آنها را سر پا نگه داشته است. اعضای انجمن از رهبری نظام با عنوان مقام معظم رهبری یاد میکنند و خود را انقلابی نشان میدهند و معتقدند منافقین از کفار بدتر هستند.» (حجتالاسلام امیننیا، نشست «ناگفتههایی از انجمن حجتیه»، مؤسسه راهبردی حق پژوهی»، 1402/05/01) این در حالی است که امام خمینی در پیامی که به فقهای شورای نگهبان از ورود نیروهای انجمن به ارکان اجرایی هشدار دادند و گفتند: «حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند. من به شما آقایان علاقهمندم ولی لازم میدانم گاهی که مسئلهای را میبینم تذکر دهم.» (67/03/01)
نظر امام خمینی درباره استفاده انجمن حجتیه از سهم امام/ واکنش حجتیهایها به فتوای آیتالله خوئی
تسنیم ۲۶ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۵:۳۴ اخبار سیاسی اخبار گزارش و تحلیل سیاسی
نظر امام خمینی درباره استفاده انجمن حجتیه از سهم امام/ واکنش حجتیهایها به فتوای آیتالله خوئی
حجتالاسلام مهدی طائب در گفتگویی به موضوع انجمن حجتیه پرداخت و نظر امام خمینی درباره استفاده انجمن از سهم امام و واکنش حجتیهایها به فتوای آیتالله خوئی در دوران جنگ را بیان کرد.
به گزارش گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، انجمن حجتیه در دهه سی توسط مرحوم شیخ محمود حلبی با هدف مقابله با بهائیت تأسیس شد. افکار و عملکرد این انجمن طی نیم قرن اخیر مورد بحث و بررسی فراوانی از سوی منتقدین؛ محققین و پژوهشگران واقع شده است.
با آغاز نهضت اسلامی مواضع و عملکرد انجمنیها با فراز و نشیبهایی همراه شد. امام خمینی ابتدا با تقاضای استفاده آنها از سهم امام موافقت کرد و پس از مدتی با روشن شدن عمق تفکرات و مواضع آنها ، موافقت اولیه را ملغی کرد.
پس از پیروزی انقلاب نیز، انجمن حجتیه به یکی از گروههای چالشی در مقابل نظام اسلامی تبدیل شد و تا به امروز به عنوان یک جریان خزنده ادامه فعالیت داده است. به هر ترتیب بررسی سوابق دیروز و مواضع امروز این انجمن زوایای پیدا و پنهان متعددی دارد. در همین رابطه با حجتالاسلاموالمسلمین مهدی طائب از محققین تاریخ و فعالین فرهنگی درباره انجمن حجتیه به گفتگو نشستهایم.
او که خود در اوان طلبگی با شیخ محمود حلبی در ارتباط بود، حقایقی جالبی را از قول مؤسس انجمن حجتیه روایت میکند. همچنین اشاراتی هم به شکلگیری و اثرگذاری جریانات انحرافی در تاریخ شیعه دارد.
حجتالاسلام طائب که خود از جانبازان و رزمندگان دوران دفاع مقدس است، ناگفتههای قابل تأملی درباره مواضع حجتیهایها در دوران جنگ هشت ساله دارد.
مشروح گفتگوی حجتالاسلاموالمسلمین مهدی طائب با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی در ادامه از نظر میگذرد.
بسماللهالرحمنالرحیم. ضمن تشکر از جنابعالی به عنوان اولین سؤال بفرمایید که چرا انجمن حجتیه مبارزه با بهاییت را مبنای خود قرار دادند؟
حجتالاسلام طائب: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبی المرسلین و آله الطاهرین. اوایل طلبگیمان در سال 1355 پدربزرگ ما آشیخ علی اکبر پیشنماز و از علمای برجسته بازار تهران ما را به یکی از دوستان خود به نام مرحوم آیتالله حلبی وصل کرد. من به منزل ایشان در چهارراه حسنآباد تهران رفتم. آقای حلبی در آنجا در مورد شروع حرکت انجمن گفتند: ما دیدیم تمام شبهاتی که درباره دین و احکام دین و مؤمنین هست پاسخگو دارد، اما جریان بهائیت که در ایران آمده و دارد کار میکند پاسخگو ندارد و لذا آمدم برای پاسخگویی به این جریان متصدی شدم و افرادی را تربیت کردم تا به شبهات بهائیت پاسخ بدهند و در برابر هجوم آنها از تشیع دفاع کنند. اینها مطالبی است که مرحوم آقای حلبی برای خود بنده بیان کردند.
*** سابقه سیاسی مرحوم حلبی و تأسیس انجمن ***
باید درباره آقای حلبی این مطالب را بدانیم که ایشان جزء روحانیون سیاسی ایران بوده است. در زمره کسانی است که برای ملی شدن نفت فعالیت میکردند و تا سال 1332 هم در این جریان حضور داشتند. حالا اینکه ایشان از همراهان آقای مصدق یا آیتالله کاشانی بوده احتیاج به مطالعه بیشتر دارد. بیتردید ایشان جزء روحانیون بوده که در جریان ملی شدن صنعت نفت به صورت قوی مشارکت داشتهاند. بعد از سال 1332 به هر تقدیر مرحوم حلبی به یکباره تغییر مسیر میدهند و وارد جریان مبارزه با بهائیت شدند. ایشان حرکتشان را در مشهد شروع کردند که با اقبال زیادی هم مواجه نشدند. شاید دلیل عدم اقبال ایشان برگردد به خوی سیاسی که داشتند و پنهانکاری که میکردند باعث بر عدم اطلاع افراد شده بود.
*** نامه شیخ محمود حلبی به امام خمینی ***
سال 1349- 1350 ایشان حرکتشان را علنی میکنند. در سال 49 نامهای به امام راحل مینویسند و از ایشان اجازه استفاده از سهم امام را میخواهند و برای تأیید سازمان جریان استفتاء میکنند. این نامه به نام آقای حلبی به امام نوشته نمیشود زیرا به دلیل اینکه امام در تبعید حضور داشتند برای شخص نویسنده تبعاتی را بهوجود میآورد. نامه را از طرف جمعی از مؤمنین به امام خمینی ارسال شده بود. امام هم در پاسخ به استفتاء آقای حلبی حرکت ایشان را تأیید میکنند. در نامه به امام نوشته بودند که بهائیت پاسخگو ندارد و ما باید به این شبهات پاسخ بدهیم و از اینکه مؤمنین به سمت اینها گرایش پیدا کنند جلوگیری بعمل آوریم.
بعضیها هم علت ورود آیتالله حلبی به این جریانات را بهایی شدن هم مباحثهای ایشان به نام آقای علوی و ناراحتی بیش از حد ایشان از این ماجرا و نفوذ بهائیت در بین مؤمنین میدانستند. از آقای حلبی نقل میکنند که اینها آنقدر شبهاتشان قدرت پیدا کرده است که هم مباحثهای ما را جذب خود کردهاند. خود آقای حلبی میگفتند ما برای پاسخ به شبهات و جلوگیری از جذب بچه مسلمانها به بهائیت وارد عمل شدیم.
حالا اینکه این حرکت از آغاز با این هدف با چه حاشیههایی و قبول چه لوازمی شروع شد مسئلهای است که باید مورد بحث و مباحثه قرار گیرد. شما این را بدانید اصولا که در طول تاریخ بسیاری از حرکتها بوده که در آغاز با نیت خیر شروع شده اما در ادامه دچار اعوجاج و انحراف و بعضاً به ضد خودشان تبدیل شده است.
این انحرافات از خارج وارد شده و یا اینکه طی گذشت زمان خود به خود دچار انحراف شدند؟
حجتالاسلام طائب: برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید یک بررسی اجمالی درباره بهائیت داشته باشیم. بهائیت بدون تردید یک حزب دینی نیست. مثل بابیت یک جریان سیاسی است. اینها هیچ کدام دین نبودند بلکه فرقه بودند. فرقهها در طول تاریخ مورد پشتیبانی قدرتها قرار گرفتهاند. هرگاه قدرتها از یک جریان موجود قوی در جامعه میترسیدند و از آن حرکت احساس خطر میکردند درون این حرکت یک فرقه ایجاد میکردند و آن فرقه حرکت شکل گرفته را مشغول خود میکرد و از توان حرکت میکاست.
بطور مثال امام صادق(ع) برای دستگاه منصور دوانقی یک خطر بود. چگونه میتوانستند امام صادق(ع) را ناتوان کنند. چارهای نداشتند تا در بین پیروان ایشان فرقهای درست کنند تا بین پیروان امام بحث و جدل شکل بگیرد و آن خط اصلی فراموش بشود. در بین یاران امام صادق(ع) عدهای با نام زیدیه بهوجود میآیند. اصل حرکت زید برای خدا بوده است، اما قدرت حاکم سوار بر این جریان میشود و در بین اینها فرقهای را تأسیس میکند و زیدیه را به بحث با خود سرگرم میکند. این فرقه بهوجود آمده اصل حرکت زیدیه را دچار تزلزل و دوگانگی میکند. بعدها از دل همین فرقه فرقههای دیگری مثل جاروبیه ، بطریه و ... همینطور فرقه در فرقه بهوجود آمد و آن حرکت اصیل زمینگیر شد.
بهائیت هم یک فرقه است که از دل بابیت بیرون آمده و بابیت نیز از درون شیخیه بهوجود آمده، شیخیه خود زاییده نوعی سلوک انحرافی است. درصورتی که اصل سلوک حق هست ولیکن این فرقهها با ایجاد انحراف بوجود آمدند. حالا اگر بدون شناخت اینکه این یک فرقه و حرکت سازمانیافته است و همینطور بدون اطلاع شروع به مقابله کردیم خود ما در ضدیت با این فرقه به یک فرقه دیگری تبدیل میشویم، منتها با نام خوب اما مشغولساز.
*** عدم درک حجتیه از اصل و فرع مقابله با بهائیت ***
یعنی آقای حلبی به این نکات توجه نکرده بود؟
حجتالاسلام طائب: مرحوم آقای حلبی شاید در آغاز برای مقابله با بهائیت وارد شد، اما ایشان عمق قضیه اینکه بهائیت یک سازمان و یک فرقهایست که عقبهاش به سازمانهای جاسوسی و اصلش به امریکا و اسرائیل برمیگردد را درک نکرده بودند. شما وقتی یک فرقهای مثل بهائیت را میخواهی بزنی باید آن سازمان و آن قدرت حمایتکننده آن را بشناسی. وقتی اصل و ریشه را نشناسی به بیراهه میروی. این نوع مبارزه همانند این است که شما سوار یک قطار در حال حرکت باشید و بر سر اینکه این قطار به کدام مقصد برود بحث میکنید در صورتی که این قطار دارد به سمت مرکز مورد نظر خود حرکت میکند و شما از این قضیه غافل هستید.
بنابراین اول با نیت خالصی وارد میشوند و از طرفی هم مؤسسین فرقه انحرافی وقتی میبینند که فرد و گروه مبارزهکننده به ماهیت فرقه انحرافی توجه ندارند زمان را برای نفوذ مناسب میبینند. قدرتهای حامی فرقه با گماردن افراد خودشان در کنار فرد مبارز، آرام آرام تشکیلات را به انحراف میکشانند. شخصی که جریان مبارز با بهائیت را بهوجود آورده بدون اینکه متوجه شود مجموعهاش در ظاهر با بهائیت مبارزه میکند ولیکن در اصل به قدرتهای مؤسس بهائیت کمک میکند. این مجموعهها باعث هزینه برای جریان اصیل شیعی میشوند.
***حجتیه و مقوله ظهور امام زمان(عج) ***
انجمن حجتیه چگونه این هزینه را برای جریان اصیل شیعه ایجاد میکند؟
حجتالاسلام طائب: بهائیت آمده تا خطری برای مهدویت ایجاد کند. شما میخواهید مهدویت را نجات دهید. مهدویت اصیل یعنی اینکه شیعه به یک نقطهای برسد که بتواند زمینه ظهور حضرت را فراهم کند. لازمه زمینهسازی ظهور قدرتمند شدن است. امام زمان برای چه غیبت کردند؟ پاسخ این است که در آن زمان شیعیان قدرتی نداشتند. بنابراین وقتی هم که حضرت ظهور میکنند و اعلام میکنند: یا اهل العالم انا بقیةالله اگر قدرتی وجود نداشته باشد ایشان را شهید میکنند و هیچ فرقی با زمان غیبت ایشان نیست. اگر قرار بوده که ایشان به اعجاز بر دشمنان غلبه پیدا کنند که از همان ابتدا خداوند این کار را میکرد و غیبتی صورت نمیگرفت. ایشان قرار هست با نیروهای طبیعی ظهور کنند.
غیبتشان یک اعجاز الهی است ولی ظهور ایشان مثل ظهور پیغمبر عادی است. تفاوت ایشان با سایر ائمه در این هست که ائمه ظاهر بودند و لیکن به دلیل در اختیار نداشتن قدرت شهیدشان میکردند ولی امام زمان(عج) غیبتشان تا جایی طول میکشد که قدرت شیعه زیاد شود و دشمنان نتوانند ایشان را شهید کنند. اکنون اگر در مسیر مهدویت تبدیل به شیعهسازی شویم که از او را از قدرت بازنگهداریم در حقیقت به همان بهائیت و دشمنان مهدویت خدمت کردهایم.
چگونه میشود از قدرتمند شدن شیعه جلوگیری کرد؟ اینکه بیاییم به شیعیان بگوییم شمایی که با بهائیت مبارزه میکنید کاری به امور سیاسی نداشته باشید. در صورتی که توجه به امور سیاسی اولین مسئله به دست آوردن قدرت است. یعنی اینکه با شاه موجود کاری نداشته باشید. اصلا این بهائیت فرقهای هست که توسط ساواک پشتیبانی میشود. تا زمانیکه این شاه و نخستوزیر بهایی مثل هویدا و وزیر آموزش و پرورشی به نام فرخرو پارسا دارد چطور میتوان برای مبارزه با بهائیت به امور سیاسی توجه نداشت؟ با انتخاب این وزیر آموزش و پرورشی که بهایی است تدوین کتب درسی مملکت را به دست بهائیان سپردند. بدون توجه به امور سیاسی چگونه میشود با بهائیت مبارزه کرد؟ اصلاً این حرکت به کدام سمت میرود؟
*** تحریف معنا و کارکرد تقیه ***
انجمنیها آمدند در ماجرای مبارزه با بهائیت گفتند : اصل این است که ما بهائیت را بزنیم و برای اینکه به این هدف برسیم باید تقیه کنیم و با شاه کاری نداشته باشیم. در اینجا اصل تقیه تحریف شد. تقیه یعنی در برابر دشمن سپر گرفتن ، نه اینکه سپر را به دشمن دادن. شما در میدان جنگ سپر را میگیری که از خود محافظت کنی و در مقابل به دشمن هم ضربه بزنی. این آقایان معنی تقیه را عوض کردند و به نوعی مقابل دشمن تسلیم شدند. انجمنی ها در مجموعه مبارزاتی علیه بهائیت یک اصلی را آوردند به اسم تقیه و در جلسات آموزشیشان اولین چیزی که اعلام میکردند بحث تقیه بود. میگفتند برای مبارزه با بهائیت شما باید طوری رفتار کنید که حکومت شما را بازداشت نکند بدین خاطر کاری به شاه و حکومت نداشته باشید.
من نمیخواهم بگویم که آقای حلبی این موارد را میدانست، حواشی مبارزه با بهائیت را ایشان اصل قرار داد بدون اینکه بداند بهائیت یک فرقهای بیش نیست که تحت حمایت رژیم و شاه قرار دارد و میگفت اصل برای امام زمان این هست و باید با خطر بهائیت مبارزه کنیم. ایشان معتقد بود برای اینکه مهدویت و امام زمان حفظ شود باید در برابر شاه تقیه کنیم. این دیدگاه مخصوصاً بعد از سال 1342 اوج گرفت و در بین خودشان میگفتند : اصل برای ما این هست که بهائیان را بزنیم؛ بدین خاطر باید به گونهای رفتار کنیم که نام امام خمینی و حرکتش به ما نچسبد. باید خط خودمان را از خط خمینی جدا کنیم. در صورتیکه امام حرفش عوض شدن شاه و تأسیس حکومت اسلامی است. حرفهای امام در سال 42 بین مردم رایج بود. در آن زمان اگر شخصی میخواست وارد انجمن بشود دچار دوگانگی میشد از یک طرف حرفهای امام را میشنید که میگفت باید حکومت اسلامی تأسیس شود و از سوی دیگر حرفهای انجمنیها بود که اعتقاد بر تقیه داشتند و لذا انجمن برای حفظ نیروی تازه واردش با چالش مواجه میشد. اگر میگفتند: راه امام یک راه است و راه ما هم یک راه اسلامی دیگری است، قاعدتاً فرد راه امام و حکومت اسلامی را برمیگزید. بدین ترتیب شروع نهضت امام انجمنیها را به زحمت انداخت.
***ماجرای سهم امام و انجمن حجتیه ***
در مقطعی امام از انجمن حجتیه حمایت کردند ، با توجه به روندی که انجمن طی کرد آیا امام از ماهیت اینها اطلاع نداشت؟