#پیاممعنوے
مراقب دلت باش!
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
#بسم_الله
﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ﴾
اگه عاشق خدا نباشی، نمیتونی مؤمن بشی...
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ
اربعینمان به خطر افتاده..
#التماسدعا..
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
#چالش_غدیر
سلام علیکم🌹
سوال1⃣
🔹آیا میدانید در چه روزی از سال گناهان انسان، بیشتر بخشیده می شود؟🤔
❓حدس شما چه مناسبتی هست؟
ماه مبارک رمضان؟ شب قدر؟ روز عرفه؟ روز عاشورا؟ روز غدیر؟
💡 امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔹روزی هست که خداوند در آن روز 2برابر شب قدر و ماه مبارک رمضان، گناهکار از آتش جهنم آزاد می کند😳
🔹و 2 برابرعید فطر، در آن روز پاداش داده می شود😀
🔹و گناه ۶۰سال⌛ ازانسان بخشیده میشود😍
🔸و آن روز بزرگ، روز «عیدغدیرخم» است🎉
(بحار/ ج 94/ ص119)
❗آیا تا بحال چنین نگاهی👀 به #عید_غدیر داشته ایم؟
☘☘☘☘☘☘☘
سوال2⃣
🔹بنظر شما مهمترین #عمل_عبادی در روز عیدغدیر چه چیزی هست؟
❓نماز روز عید؟ غسل؟ روزه؟ دیدار سادات؟ صله رحم؟ پوشیدن لباس نو؟ عطر زدن؟ خواندن عقد اخوت؟
💡امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔹از بالاترین عبادات در روز غدیر، #اطعام_کردن است و می بایست روز غدیر را بنام «اطعام الطعام»🍛 نامید.
(بحار /ج95/ ص323)
☘☘☘☘☘☘☘
سوال3⃣
🔹آیا می دانید خداوند در دین اسلام، برای #اطعام_کردن مومنین (بطورکلی) چه پاداشی در نظر گرفته؟
💡امام صادق علیه السلام فرمودند:
«هيچيك از مخلوقات پروردگار #ثواب_اطعام_كردن به مؤمن را نمىداند، نه ملائكه مقرّب😇 ونه حتی پيامبران مرسل، بلكه فقط❗پروردگارجهانيان، ثواب آن را مىداند🤐
(كافى/ج 2/ص201)
☘☘☘☘☘☘☘
سوال4⃣
🔹حال بنظر شما #ثواب_اطعام_کردن مومنین، در روز #عید_غدیر چقدر هست؟
💡امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔹هرکس #یک_مومن را در روز عید غدیر اطعام کند🌮
🔹خداوند پاداش #یک_میلیون بار اطعام به پیامبران و صدیقین⭐
🔹و پاداش #یک_میلیون اطعام به شهدا✨
🔹و پاداش #یک_میلیون اطعام به افراد صالح😇
🔹آن هم در #کنار_کعبه🕋 به اطعام کننده می دهد!
(بحار ج6 ص 303)
❗باورتون میشد که خداوند برای #اطعام_غدیر اینقدر پاداش گذاشته باشه؟!
❗معمولا خانواده های مذهبی در کدوم یک از مناسبتهای سال، برای #نذری_دادن دست به قابلمه میشن؟!
🔸حال دو تقاضا🙏 از محضرتون:
تقاضای1⃣:
در روز عید غدیر به قدر توان💪، داخل منزل خودتون🏡 #اطعام_کنید و یا بین همسایگان چند ظرف خوراکی #توزیع_کنید.
تقاضای2⃣:
این خبر را بین بستگان، دوستان و همسایگان خود #نشر_دهید🔊 تا ایشان هم از این #ثواب_بزرگ بهره مند شوند🗣
⭕ یادمان باشد که در اطعام کردن، مقدار و #نوع_غذا مهم نیست. بلکه نزد خداوند اجر و پاداش دارد، هدف و #نیت_خالصانه شماست.
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
۱۶ مرداد سالگرد اسارت شهید محسن حججی😭
به نام #شهیدی که #عباس_وار جنگید
#زینب_گونه اسیر شد
#حسینی_وار شهید شد
#سلام_بر_ارباب_بی_سر
🌾
می شود اسیر شد و با یک نگاه دشمن را از پای درآورد،از این چشمان چیزی جز غرور نمیبارد🌾
شادی روح شهید صلوات
#شهید_محسن_حججی
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
مَشْــقِعـِشـْـ❤ــق
۱۶ مرداد سالگرد اسارت شهید محسن حججی😭 به نام #شهیدی که #عباس_وار جنگید #زینب_گونه اسیر شد #حسینی_وا
💔امروز سالروز اسارت شهید #محسن_حججی ..
🙃چقدر زود گذشت این سه سال و ما در غفلت و کار خودمان غرق و...هیچ نفهمیدیم
😢چقدر در این سه سال از آقا محسن برات شهادت گرفتند و ما در خواب...
😔حاج قاسم هم انتقام خونش را گرفت...خودش هم رفت...
.
.
.
🤲دعایمان کن آقامحسن...
😭این روزها سخت محتاج دعاییم...برای محرممان...اربعینمان دعاکن...
✋دستان خالیمان را بگیر...
#دست_به_قلم
#سمیه
#به_وقت_دلتنگی
مَشْــقِعـِشـْـ❤ــق
#رنج_مقدس #قسمت_سی_ام از زندگی سيرم و جز دفتر خاطراتم چيزی برنمی دارم. دفتر را که باز می کنم، برگه
#رنج_مقدس
#قسمت_سی_و_یکم
سر و صدای گنجشک ها باز به دادم رسيد. با عجله بلند می شوم که سرم گيج می رود. دستم را به ديوار می گيرم. چند لحظه چشمانم را می بندم تا خون به مغزم برسد. نمازم را که می خوانم همان جا کنار سجاده می خوابم. سکوت خارق العاده خانه و صدای پرندگان آرامشی درونم القا می کند خيال انگيز. اين بار از شدت گرسنگی بيدار می شوم. از اتاق که پا بيرون می گذارم با صدای سلام پدر، از جا کنده می شوم و بی اختيار جيغ می کشم.
- ببخشيد. حواسم نبود شايد بترسی.
حال بدی پيدا می کنم. پدر ليوان آبی را که تکه های ريز نبات تهش پيداست مقابلم می گيرد و حالم را می پرسد.
ليوان را به لبم می گذارم. بوی گلابش مغزم را آرام می کند. با مکث عطرش را نفس می کشم و آرام آرام می خورم. پدر با انگشترش بازی می کند و دست آخر می گويد:
- ليلاجان! اگر حال داری و وقت، يه خورده با هم صحبت کنيم.
حرفی نمی زنم؛ حرفی ندارم که بزنم. نمی خواهم حرفی بزنم که ناراحتش کنم. سرش را بالا می آورد و يک پايش را ستون دستش می کند.
- ليلاجان! شايد شما فکر کنی، يعنی... قطعا اين حس رو داري که من خيلی در حقت کوتاهی کردم. گفتم شايد امروز وقت خوبی باشه تا با هم صحبت کنيم. البته اين را هم بگم که عمل سهيل را دفن می کنم توی قلبم.
نفس عميقی می کشد.
خيالم راحت می شود که سهيل را تمام شده می داند. طوفانی بود که وزيد، ويران کرد و تمام شد.
شايد اين فرصتی که پديد آمده بهترين زمان برای پرسيدن سؤال هايم باشد و شنيدن آنچه که بارها خواسته ام و کسی نبوده تا توضيحی بدهد.
سرم را بلند می کنم و می گويم:
- چرا بين من و خودتون جدايی انداختيد؟
سؤالم خيلی صريح است، اما من حالم به همين صراحت خراب است... بغض گلوگيرم می شود و سکته ای توی صدايم می اندازد.
- من ساعت ها فکر می کردم به اين نبودن خودم کنار شما. به اين تحمل تنهايی ها.
آب دهانم را محکم قورت می دهم تا همراهش بغضی را که مثل گردو در گلويم نشسته فرو ببرم. سخت است. پايين نمی رود، نه بغضم و نه گرمای تب دار بدنم. پدر سکوت کرده است. هميشه تصور می کردم اگر مقابلش بنشينم چه حرف هايی خواهم زد و الآن...
- بدتر از اون اينکه خواهرم کنار شما بود و من تنها بودم.
هنوز نگاهش رو به پايين است. از خودم بدم می آيد. چرا بايد او را در تنگنا قرار بدهم. حس می کنم تک و توک موهای سياهش دارد لحظه ای سفيد می شود. نگاهش را تا صورتم بالا می آورد. چشمانش غرق اشک است. دوست ندارم ببينم و زود چشم می بندم و سرم را پايين می اندازم؛ اما آرام نمی شوم.
- تو پنج دقيقه زودتر از مبينا به دنيا اومدی. علی تازه چهار سالش بود. شرايط کاری من رو هم حتما از مادربزرگ خدا بيامرزت شنيدی. بعد از به دنيا اومدن شما، مادرتون مريض شد.
مکثی می کند و نفس عميقی می کشد
- اون موقع علی کوچيک بود و مبينا هم بعد از اينکه به دنيا اومد به خاطر حال بدش توی دستگاه بود. شرايط سخت شد برامون...
با اخمی که باعث می شود چهره اش دردناک شود صورتش را درهم می کشد. حس می کنم دارد خاطرات آن روزها را به صورت زنده می بيند.
- با اينکه تو خيلی آرام بودی، حال مادرت باعث شد همه چيز به هم بپيچه. نمی شد سه تا بچه رو با هم جمع و جور کنيم.
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
مَشْــقِعـِشـْـ❤ــق
#رنج_مقدس #قسمت_سی_و_یکم سر و صدای گنجشک ها باز به دادم رسيد. با عجله بلند می شوم که سرم گيج می رود
#رنج_مقدس
#قسمت_سی_و_دوم
دستانش را به صورتش می کشد و می گويد:
- ليلاجان! تو خيلی برام شيرين بودی، من هميشه دختر رو بيشتر از پسر می خواستم.
لبخند شيرينی می زند و می گويد:
- قبلا خونده بودم که خوشبختي مرد اينه که اولين بچه اش دختر باشه. وقتی علی به دنيا اومد، به شوخی گفتم؛ عجب بدبختی اي! مادربزرگت سر همين کلمه دعوام کرد. خدارو شکر علی برام يه نعمت بزرگه. شايد باور نکنی ليلاجان! وقتی تو به دنيا اومدی و تونستم بغلت کنم، حس يک پيامبر رو داشتم که فرشته ها تحفة آسماني توي بغلش گذاشتند. چون مبينا رو هم نمی تونستم ببينم و بغل کنم. برام پرستيدنی بودی. خيلی می خواستمت. وقتی آوردمت خونه، رو دست می چرخوندمت دور اتاق.
نفس عميقی می کشد و انگار عطر آن خاطرات را بو می کشد. زندگی چه شيرينی های زود گذری دارد. قطار سريع السير است. با لحنی خاص می گويد:
- اينقدر احساس خوشبختی داشتم که فکر می کردم ده سال جوون تر شدم. نمی دونم سختی دوران بارداری مادرتون بود، غصه بستری بودن خواهرت بود، چشم زخم بود، نمی دونم. از روز سوم که مادرتون مريض شد همه چی به هم پيچيد.
چهره اش رنگ می گيرد و صدايش خش دار می شود. ادامه می دهد:
- اين حرف هايی رو که دارم برات می گم سالهاست که به کسی نگفتم و نخواستم که بگم. حتی به شما که منو باعث تمام سختی هات ميدونی.
حالا هم که دارم می گم حس کردم اين موضوع زندگيت رو خيلی به هم ريخته. ناچار شدم که بگم. متوجه هستی؟
مکثی می کند. هم می فهمم و هم حس می کنم دوباره در فضايی مه گرفته، دارم حرکت می کنم. چند متر جلوترم را هم نمی بينم. کدام طرفم دره و کدام طرف کوه است؟ از روبه رو و پشت سرم خبر ندارم. چه قدر اين فضای لطيف وهم انگيز است. هميشه از اين سردرگمی مه آلود می ترسيدم.
بايد درباره اين فضا با کسی حرف بزنم.
- ليلاجان! بابا... نمی خوام اذيت بشی. می خوام کمکت کنم از اين سردرگمی در بيای. حواست به من هست؟
فقط نگاهش می کنم. شايد از حالت چشمانم متوجه می شود که حرف ها را می گيرم، اما جواب دادن برايم از هر کاری سخت تر است. تسبيحش را دور انگشتانش می پيچد.
- خوبی بابا؟
خوب بودن را از ياد برده ام. فعل است يا حس؟ رفتار است يا گفتار؟ خوبی ريشه اش از کجا می آيد؟ از دل است يا عقل؟ سرم را کج می کنم و باز هم فقط نگاهش می کنم.
خيالش انگار که راحت می شود از هر چه که من نمی گويم.
- مريضی مادرت به حدی بود که نمی شد اصلا تو را تنها کنارش گذاشت. با اينکه اهل گريه و بی تابی نبودي، اما برايش تر و خشک کردنت
سخت بود. مبينا هم بستری بود و رفت و آمد به بيمارستان هم داشت. خيلی درگير شده بودم. دکتر می گفت بايد فضای اطرافش آرام و پر نشاط
باشد. نمی شد ليلاجان! تو هر چه قدر هم برام همه زندگی بودی اما مادرت سايه سر سه تا بچه بود. قرار شد تا حال مادرت بهتر بشه، تو رو بياريم اين جا. اين برای من از همه سخت تر بود.
چيزی در صدايش می شکند و همين باعث می شود که سکوت کند. سکوتی که من دوست نداشتم باشد و بود. حالا که من تشنه بودم برای
حرف، او سکوت درمانش بود.
در ذهنم غوغايی است از چراها و اماها و آياهايی که خيلی از هست و نيست های زندگی ام را به ميدان می کشاند. هست هايی که تمام دارايی های يک نوزاد چند روزه بوده است.
- علی را خيلی وقت ها با خودم می بردم و می آوردم. کارهای بيمارستان هم که بود. مادرت هم که پيش مادرش بود. اون يک ماه خيلی سخت گذشت تا خلاصه مبينا از بيمارستان مرخص شد و مادرت می تونست بچه رو بغل بگيره و شير بده.
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
منتظر نظراتتون در مورد رمان #رنج_مقدس هستیم:)💛🌱
https://harfeto.timefriend.net/632125608
عجبی نیست که شد پیر،
زلیخا در هِجر...
دوری از یار بلایی ست
که من میدانم💔
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
✨#چالش_غدیر✨
📜امام علی(ع) می فرماید:
"من عاشق زندگیم و از دنیا بیزار!"
از ایشان پرسیدند:
"مگر بین زندگی و دنیا چه فرقی است؟"
فرمودند:
"دنیا حرکت بر بستر خواب و خشم و شهوت است و زندگی نگریستن در چشم کودکی یتیم است که از پس پرده ی شوق به انسان می نگرد!"
❥•●💛●•❥
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
هرشب دلم حوالے ایوان کربلا است
عاشق همیشه بےسرو سامان کربلا است
اکبر، علیِ اصغر و قاسم به جاے خود
عالم بدان حُسین«ع» که سلطان کربلااست
پاے دفاع ز کرب و بلا جان فدا کنم
جانے که هست در تنم از آنِ کربلا است
صلیاللهعلیڪیااباعبدالله
#شبـــزیارتےارباب
#شبتون_حسینے ♥️✨
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
ساعتبھوقت#سردارجانمون
•○●﴿حــاجقــاسـمـ♥️🥀﴾●○•
●●|1:20|●●
تمام شهر را گشتم
ڪه پیدایت ڪنم اما...
نه خود بودے و نه چشمے
ڪه شود همتاے چشمانت
💔🙂
درد فراق ...
ساده مداوا نمےشود
باید به هم رسید
وَاِلّا نمی شود
#پیاممعنوے
با خدا حساب کن!
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
اللهم الرزقنا لبخند مهدی عج💛🙂
#امام_زمانِ_جان❤️
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
جمعه های ما که دلگیر بود ..
رفتنت دلگیر تَرَش کرد ..
هنوز هم خاطرات آن سیزده نحس در یادمان مانده ..
مگر میشود یادمان برود؟
بعد از شما دنیا رنگ آرامش ندید ..
و حالا ما ..
پی برده ایم به برکت وجود شما ..😔💔
که رفتنتان آتشی به دلهامان سرازیر کرده ..🔥
و نمیدانیم کدام کلمات و واژه ها ..
میتوانند اندوهمان را وصف کنند ..
ای کاش لحظاتی فقط نگاهتان کرده بودیم ..
تا حسرتش بر دلهامان سنگینی نکند ..😭💔
دنیا دیگر جای زندگی نیست ..😔
هر صبح و شام برای ظهور مولایمان دست بر دعاییم ..
تا بدی های این دنیا را با قدوم مبارکش پاک کند ..
و این دنیای ظالم را ..
تبدیل به دنیای آرامی کند که ..
عدالت و اسلام اصلی ترین داشته هایش باشد ..
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.•🌿🌙•.
#استورے | #story
تـُوآݩسـاقےِحَیاتۍکھشُدخُداےِتـُومَسٺِتو:)💫
#LiveLikeAli💖
#علےاڪبرقلیچ🎤
#پستویژه😌🌻
#کپےباذکرمنبع✅
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
مَشْــقِعـِشـْـ❤ــق
جمعه های ما که دلگیر بود .. رفتنت دلگیر تَرَش کرد .. هنوز هم خاطرات آن سیزده نحس در یادمان مانده ..
شهیـــــد
از مڪتبی الهامـ مےگيرد
ڪه مرگِ در بستر را
فنا شدن ميداند...
اے جامانده هاےِ عاشـق...
در مسيـرِ تندباد ماندن
خصلتِ ريشه داران است...
هنوزبرسرِهمان عهدیم
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمودکریمے
#مولودے
#فقط_به_عشق_علے ♥️🍃
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَم💚
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
رفیق..
فردا عیده غدیره ها !🌱
حواست هست دیگه؟
برنامه ریزی کردی که چه کنی؟
مقدمات کاراتو انجام دادی؟!
میدونی که باید سنگ تموم بذاری برای غدیر دیگه؟!
رفیق..
اگر هیچ کاری هم نمیتونی بکنیا..
برو علی (علیہالسلام) رو بشناس!
نهجالبلاغه رو بگیر..و بخون!
خلاصه بیکار نشین..یه حرکتی هم شما بزن!
#دمتهمگرم✋🏻🌱
#یاعلے
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
••
• شکرخدا که نام علی(ع) در اذان ماست...
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
#شهیدانہ🌱
.
.
| لَیِّنْ قَلبے لِوَلِیِّ أَمْرِڪْ |
ڪاش #نفسمون میذاشت
یه جورے زندگے مےکردیم
که سال دیگه همین موقع
به مادرامون میگفتن..↓
+مآدَرِ شَهید..:)
•
•
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
#چالش_غدیر
✨هرکس یکی از فضائل او را در جایی *بنویسد* ،👈 *تا زمانی که نشانهای از آن نوشته به جا بماند* ،👈 «ملائکه برایش استغفار می کنند».
✨ هر کس *گوش به فضیلتی* از فضائل علی بدهد،👈 خداوند گناهانی را که او با *گوش* خود مرتکب شده، میبخشد.
✨ و هر کس *به نوشتهای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است* ، 👈خداوند گناهانی را که او با *چشمش* مرتکب شده میبخشد.»
✨آنگاه رسول خدا فرمود:
« *نگاه کردن به چهرهی علی بن ابی طالب عبادت است* ، *یادش نیز عبادت است* 👈و ایمان هیچ بنده ای جز با « *دوستی او و بیزاری از دشمنانش پذیرفته نیست* .»
📗بحارالانوار، ج ٣٨، ص ١۹۶
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
تصور کن
چه جانم جانمی
میگفـت زهــــرا☺️
زمانی که پیمبـر
دسـت #مــولا را گرفت بالا😍
عیدتوووون مبااارکا مشق عشقے ها♥️🍃✨
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3