#نسل_سوخته |🌷🍃
#اینقصہحقیقتدارد....
4⃣8⃣🌿| #قسمت_هشتاد_و_چهارم
پاک تر از خاک
نفهمیدم کی خوابم برد ... اما با ضرب یه نفر به پنجره از خواب بیدار شدم ... یه نفر چند بار ... پشت سر هم زد به پنجره ... چشم هام رو باز کردم ... و چیزی نبود که انتظارش رو داشتم ...
صورتم گر گرفت و اشک بی اختیار از چشمم فرو ریخت ... آروم در ماشین رو باز کردم و پا روی اون خاک بکر گذاشتم ...
حضور برای من قوی تر از یک حس ساده بود ... به حدی قوی شده بود که انگار می دیدم ... و فقط یه پرده نازک، بین ما افتاده بود ... چند بار بی اختیار دستم رو بلند کردم، کنار بزنمش ... تا بی فاصله و پرده ببینم ... اما کنار نمی رفت ... به حدی قوی ... که می تونستم تک تک شون رو بشمارم ... چند نفر ... و هر کدوم کجا ایستاده ...
پام با کفش ها غریبی می کرد ... انگار بار سنگین اضافه ای رو بر دوش می کشیدند ...
از ماشین دور شده بودم که دیگه قدم هام نگهم نداشت ... مائیم و نوای بی نوایی ... بسم الله اگر حریف مایی ...
نشسته بودم همون جا ... گریه می کردم و باهاشون صحبت می کردم ... درد دل می کردم ... حرف می زدم ... و می سوختم ... می سوختم از اینکه هنوز بین ما فاصله بود... پرده حریری ... که نمی گذاشت همه چیز رو واضح ببینم ...
شهدا به استقبال و میزبانی اومده بودن ... ما اولین زائرهای اون دشت گمشده بودیم ...
به خودم که اومدم ... وقت نماز شب بود ... و پاک تر از خاک اون دشت برای سجده ... فقط خاک کربلا بود ...
وتر هم به آخر رسید ...
- الهی عظم البلاء ...
گریه می کردم و می خوندم ... انگار کل دشت با من هم نوا شده بود ... سرم رو از سجده بلند کردم ... خطوط نور خورشید ... به زحمت توی افق دیده می شد ...
ادامهـ دارد ...
✍🍁| #شہیدسیدطاهاایمانے
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
#نسل_سوخته |🌷🍃
#اینقصہحقیقتدارد....
5⃣8⃣🌿| #قسمت_هشتاد_و_پنجم
اولین قدم
غیر قابل وصف ترین لحظات عمرم ... رو به پایان بود ... هوا گرگ و میش بود و خورشید ... آخرین تلاشش رو ... برای پایان دادن به بهترین شب تمام زندگیم ... به کار بسته بود ... توی حال و هوای خودم بودم که صدای آقا مهدی بلند شد ...
- مهران ...
سرم رو بلند کردم ... با چشم های نگران بهم نگاه می کرد... نگاهش از روی من بلند شد و توی دشت چرخید ...
رنگش پریده بود ... و صداش می لرزید ... حس می کردم می تونم از اون فاصله صدای نفس هاش رو بشنوم ...
توی اون گرگ و میش ... به زحمت دیده می شد ... اما برعکس اون شب تاریک ... به وضوح تکه های استخوان رو می دیدم ... پیکرهایی که خاک و گذر زمان ... قسمت هایی از اونها رو مخفی کرده بود ... دیگه حس اون شبم ... فراتر از حقیقت بود ...
از خود بی خود شدم ... اولین قدم رو که سمت نزدیک ترین شون برداشتم ... دوباره صدای آقا مهدی بلند شد ... با همه وجود فریاد زد ...
همون جا وایسا ...
پای بعدیم بین زمین و آسمان خشک شد ... توی وجودم محشری به پا شده بود ...
از دومین فریاد آقا مهدی ... بقیه هم بیدار شدن ... آقا رسول مثل فنر از ماشین بیرون پرید ...
چند دقیقه نشستم ... نمی تونستم چشم از استخوان شهدا بردارم ... اشک امانم نمی داد ...
صبر کن بیایم سراغت ...
ترس، تمام وجودشون رو پر کرده بود ... علی الخصوص آقا مهدی که دستش امانت بودم ...
از همون مسیری که دیشب اومدم برمی گردم ...
گفتم و اولین قدم رو برداشتم ...
ادامهـ دارد ...
✍🍁| #شہیدسیدطاهاایمانے
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
🍃ما گُـمْ شُـدِگــانیمْ ڪِـه اَنــدَرْ خَـمِ دُنــیـا
🍃تَنها هُنـَرِ ماستْ ڪِه مَجنـونِ حُـسِـیـنـیم
آه حرم....
#صلى_الله_عليك_يااباعبدلله ❤
#شبتون_حسینی🌙🌹
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
مَشْــقِعـِشـْـ❤ــق
🍃ما گُـمْ شُـدِگــانیمْ ڪِـه اَنــدَرْ خَـمِ دُنــیـا 🍃تَنها هُنـَرِ ماستْ ڪِه مَجنـونِ حُـسِـیـن
#حـسـینݩ_جـانـم♥️🌱
دارم به شوق #کربُ_بَـلا🍃
مـیکـشم نـفس •[❤️]•
دنیاۍ،بی #حُسین(ع)💔
بہ،دردم نمیخـورد🍂
🌙💔°|• @mashgh_eshgh_313
|• پروفــایل پسرونہ •|🎈💎
#محرمــ
#پسرونہ
#پروفایلــ
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
#بیو{✨◾️}
بَرْ مَشــآمَم
بوے اِسْـپَنْد مُحَـرَّم مےرِسَدْ🙂💔
#محرمنزدیڪہ🎈🍃
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
#رفیق_خاص {💐💕}
#رفیق_شهید که داشته باشی...🍃🙂
⭕️همیشه یه نفر هست که باهاش دردو دل کنی...🌸
⭕️همیشه کسی هست که حواسش بهت باشه... ✨
⭕️ رفیق شهید خوب بلده توی سختی ها سر بزنگاه دستتو بگیره.. 🙂❤️
⭕️رفیق شهید که داشته باشی همیشه یه نور امیدی تو دلت هست که شفاعتت کنه
⭕️رفیق شهید که داشته باشی عشقت میشه یه خواب حتی کوتاه که بیاد بگه ازت راضیه... 🙃✨
(اینجوری میفهمی خدا هم ازت راضیه)
⭕️وقتی دلت از مردم شهر گرفت میری یه گوشه باهاش حرف میزنی عمرا اگه دلت رو آروم نکنه‼️😊
⭕️پاهات جایی رو میرن که رفیقت میخواد دیگه پات به مجلس گناه باز نمیشه میشی بچه هیئتیه محلتون... ❤️
🔷از همه مهمتر...
⭕️کمکت میکنه کم کم پر بکشی...🌸
✨رفیق با معرفت میخوای؟ بیا و رفاقت رو با شهدا شروع کن...❤️
یه رفاقتی با بوی امام حسین(علیه السلام)🔻
♡ https://eitaa.com/zibaei_eshgh ♡
#عاشقانه_شهدا {💚🌹}
همسر عزیزم زهــرا جانم...
اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی،
بدان به آرزویم ڪه هدف اصلیام از ازدواج با شما بود، رسیدم
و به خود افتخار ڪن ڪه شوهرت فدای حضرت زینب شد!
مبادا بیتابی کنی، مبادا شیون کنی، صبور باش و هر آن خودت را
در محضر حضرت زینب بدان
حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید...🌹💔
بخشی از وصیتنامه شهیدحججی برایهمسرش🌹
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
05_056_96-06-30-5sh (Siah Pooshan) _ Moh.mp3
3.82M
{ #مداحےتایمـ🎵 }
هفتھی دیگھ این موقع...:)
#محمدحسینحدادیان🎤
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3