اره حق با توه اصن من جنگ طلب و خشونت دوست اما تو چرا بی غیرتی ؟! فکرش رو بکن تو خیابونتون تو محلتون چند تا غریبه بریزن سرت قمه به دست اول میری سراغ بچه محلهاتون و کمک میخوای !!! نمیخوای؟؟؟؟ اصن ولش کن این حرفا رو داری‌از تو یک خیابون رد میشی سه تا گردن کلفت یک دختر رو گرفتن خفت گیری !!! راهتو کج میکنی میری؟؟؟

اصن دین و خدا و مظلوم بکنار... خوبه؟ بیا باهم مردونه گپ بزنیم!!! همیشه در خونتون رو از بیرون با اکاردئونی و کشویی محکم میکنی و ضد سرقت نصب میکنی تا دزد نیاد تو خونت !!!! یا منتظر میشی بیاد در خونه رو باز کنه تو اتاق خوابت رو ببینه بعد بزنی تو گوشش؟؟؟؟؟ عاقل چیکار میکنه؟!

#لعنت_به_جنگ #لعنت_به_ظالم_و_فرصت_طلب

خاطره ی #شهید_مصطفی_صدرزاده رو شنیدی ؟! همونی که میره سوریه با چند نفر میگیرنش میگن باید برگردی ؟؟!!!! سید ابراهیم هم ازش گفتنی زیاده هااااا یک روز وقت بذارم حسابی از این مرد بزرگ براتون بگم

میگفت تو دمشق جلومون رو گرفتن گفتن اینجا چی میخواین ماهم گفتیم‌اومدیم بجنگیم گفتن نمیشه بابد برید میگه بهشون گفتم‌چرا گفتن اینجا جای شماها نیست دقیق داستانش یادم نیست ولی صوت خودش رو دارم باید پیدا کنم براتون خلاصه میگه گفتم اگه خود حضرت اقا اجازه بدن بیخیال ما میشین؟؟؟ میگه گفتن اره منم یک نامه نوشتم دفتر معظم له گفتم اقا جان چند تا جوونیم که احساس نیاز کردیم برای دین و مظلومین بجنگیم جلومون رو گرفتن نمیذارن شما چی دستور میدین؟ حضرت خورشید جواب داده بودن دفاع از حق مظلوم نیاز به اذن امام زمان عج الله رو هم نداره چه برسه به من مصطفی میگفت نامه رو برداشتم و گفتم بیا برو پی کارت 😅 حالا نه با مضمون دقیق ولی تو این مایه ها

یک صوت قشنگ دارم روایت یکی از همرزما و گزارشگر هم خود مرتضی عطاییه اما چون از تلگرام نشد اینجا بفرستم پس با یک گوشی دیگه ضبط میکنم اینجا میفرستم کیفیتش میاد پایین ولی ببخش حیفه نشنویش...👇👇

خاطره ی سید ابراهیم #شهید_مصطفی_صدرزاده به روایت یکی از رفقای رزمنده و گزارش ابوعلی #شهید_مرتضی_عطایی @mashghe_eshgh_daneshgh

روز تاسوعا ظهر تاسوعا محاسن خونی غیر از اینه مصطفی ابالفضلی بود؟؟؟؟ با اون غیرتش با اون ابهتش با اون شجاعتش خداوکیلی ابالفضلی نبود؟؟؟!!!! دمت گرم دلاور خاک پات باشیم عاقبت بخیریم مصطفی جان فراموشمون نکن به حرمت رفاقت دستمون رو بگیر رفاقت ماها که چیزی نیست به رفاقتت با مرتضی دستمون رو بگیر...

کلنا داغونتیم یا زینب س این شعر رو توی پرواز میخوندین وقتی مجروح‌بودین مرتضی یادته میگفتی چقدر بی بی غریبه وقتی ما دربوداغونا سربازاشیم... دآخه رفیق حواست به من هست؟!

به مصطفی گفتن (البته فیلمش هست) سختت نیست زن و بچه رو ول میکنی میری منطقه؟؟؟ گفت:.خودم و زن و بچه و هفت جد و ابادم فدای یک کاشی حرم بی بی و اینجوری فدایی شد عاشق و مجنون با مرتضی قرار گذاشتن اربعین باهم برن کربلا و قبل از اولین سالگرد شهادت مصطفی روز عرفه مرتضی هم رفت تا باهم اربعین کربلا باشن و کاش امسال... 😔😔😔 چیه میدونم لیاقت میخواد اما ارزو بر جوانان عیب نیست

اخه چه ربطی داره امیرالمونین: جوری زندگی‌کن انگار سالها زنده ای جوری زندگی‌کن گویا لحظه ای بعد قراره بری در ضمن وقتی میتونن اونور کسی رو‌شفاعت کنن چرا همسرش رو شفاعت نکنه؟! از دنیا تا بهشت همسفر مگه بده؟!