نمیدونم چرا دارم این حرفها رو میزنم
فقط میدونم دلم واسه رفقای شهیدم خیلی تنگ شده
هر جمعه به عشق اینکه شاید امروز حضرت عشق بیاد با امید زندگی میکنیم ولی نه آقامون میاد نه رفقام کاری واسم میکنن
ولی اقا جان
میدونم اونقدر رو سیاه و گنه کارم که پروندم امروز هم قلبت رو شکست ...
شرمنده ام و جز شرمنده گی چیزی ندارم بگم
اما از این بهتر نمیشم مولا جان
همینی هستم که میبینی
بدتر میشم که بهتر نمیشم
پس میشه لطف کنی و باز کرم و محبت خاندانت رو که ارث داری خرجم کنی و چشمات رو روی گناهانم ببندی و پای پروندم بنویسی و امضا کنی
شهادت ؟!؟!؟!
هر انچه تو را ازار داد عمد نبود
ولی برای خوبی ها عمد بدون و قبول کن
از من اذیت و ازار تو
و از تو چشمپوشی و خریداری
میشه ؟!؟
خدایا تو شاهد و اگاهی
هر بار اسلحه در دست گرفتم
چشم در دوربین خیره نشستم
هر سر و هر قلب حرامی رو نشونه گرفتم
فقط و فقط نیتم شاد کردن دل حضرت زهرا سلام الله علیها بود
میدونم بی بی خیلی برات عزیزه
پس به حرمت بی بی سلام الله علیها دلمرو شاد کن
عاقبتم رو بخیر
و وصال شهدا رو تو قسمت زندگیم بنویس
امین یا رب العالمین
تو هم ببخش اگر اذیتت کردم رفیق
دلم گرفته بود
و نتونستم اروم بشینم
حلالم کن