مشقِ عشق ٬ دمشق
به تــو که می رسم؛ مکث می کنم.. انگار در زیبایی ات چیزی جا گذاشته ام .. مثلا" در صدایت؛ آرامش ...
پنج شنبه
یعنی یادآوری خاطرات شیرین
یادآوری روزهای تلخ
یعنی خیرات حلوا
و بذل فاتحه
برای شادی روح آنانی که
عروجشان
بر تن احساسمان پیراهن سیاه پوشید
و با پروازشان
عشق هم از آسمان قلبمان
به سوی ناکجا پر کشید
شادی روح همه شهدا بخصوص شهدای مدافع حرم
دسته گل صلوات محمدی
سوار هواپیما شده بودم
اما هنوز باورم نمیشد
مگه میشه
یعنی بعد این همه رفتن و نرسیدن
بعد این همه خواستن و بدست نیاوردن
بعد از این همه رو زدن و نه شنیدن
مگه میشد باور کرد
پیش خودم گفتم حتی اگر خواب هم باشه خواب شیرینیه
چشمام رو بستم
پرواز شروع شد
صدای خلبان رو بلند گو پخش میکرد واضح و بلند ولی من گنگ بودم یهو شنیدم
... به اسمان سوریه و فرودگاه دمشق ....
دلم میخواست باور کنم فقط
و باز به خیال رفتم که خیال میکنم و خیالی شیرییییییییین و ماندنیه
دوباره رشته ی افکارم پاره شد
صدای میهماندار بود
صدای شلیک توپ ۲۳ هستش که هواپیما رو میخواد بزنه
گفتم ببخشید خانم مگه کجاییم ؟!؟
گفت روی باند فرودگاه دمشق
گفتم میشه بگین خلبان وایسه میخوام پیاده شم
گفت صبر کنین فرود میاییم دیگه
گفتم نه من میخواستم برم انتالیا
خط رو اشتباه سوار شدم
یک لحظه شوکه شد
وقتی خنده های ما رو دید فهمید اذیتش میکنم
خندید
اخه بنده خدا نه نظامی بود
نه عادت به این صداها
درسته پشت وقار و ارامشش ترسش رو قایم کرده بود اما مشخص بود که ...
حالش عوض شد و خندید .
رسیدیم فرودگاه
هواپیما نشست
چند تا ماشین و نیرو برای تامین اومده بودن و البته با خودشون سلاح و مهمات اضافی اوردن بودن که درگیری شدید شد بچه های پرواز ما رو هم تجهیز کنن
توی سالن های خالی و خراب و ویران شده موضع گرفتیم
تجهیز شدیم
یا علی گفتیم که بزنیم به سمت مقری که قرار بود دپو بشیم
صدای تیراندازی ها توی دل شب و نور اتیش دهنه و تیرهای رسام عجب اسمون رو قشنگ کرده بود ...
اونقدر که چهارتا ستاره به اسمونهای دمشق اضافه کردیم و چهارتا پرستو پریدن ...
ادامه دارد...
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست حرفهاي دل یک جامانده از شهدا شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم والان روياهاي ديدار درسر ميپرورانم كه شايد باز لايق شوم دفترمشق ما سرمشقش٬عشقه دم و بازدم ما سرمنشأش٬عشقه محل عاشقیمون دمشقه... @seyed_motarjem
جانباز سخی غلامی پدر شهید (عباس)جزء22 نفره گروه اول لشکر_فاطمیون که برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شدند پس از عمری مجاهدت به دوستان شهیدش پیوست.
#شهید_سخی_غلامی ❤️
#فاطمیون 🇦🇫
مشق عشق دمشق
مشقِ عشق ٬ دمشق
جانباز سخی غلامی پدر شهید (عباس)جزء22 نفره گروه اول لشکر_فاطمیون که برای دفاع از حرم به سوریه اعزام
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
مشق عشق دمشق
یارب!
این شاخه گل
از شش جهتش دار نگاه
این دعا کردم و
از شش جهت آمین آمد...
#شهریار
#حضرت_ماه
#سایه_تان_مستدام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
مشق عشق دمشق
بیقرار تؤام و در دل تنگم گِلههاست
آه! بیتاب شدن عادت کم حوصلههاست
مثل عکس رُخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و توفاصلههاست
بیتو هر لحظه مرا، بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گُسل زلزلههاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
دیدنت آرزوی روز و شب چلچلههاست
باز میپرسم از آن مسئله ی دوری و عشق
و ظهور تو جواب همه ی مسألههاست
دوست نداشت ریاکارانه کاری را انجام دهد و گمنامی را دوست داشت، حضرت زهرا(س) را هم بسیار دوست داشت.
حضرت اباعبدالله(ع) را دوست داشت، همانند همین علاقههایش شد. همانند اباعبدالله(ع) سر نداشت. همانند حضرت ابوالفضل(ع) یا همانند علی اکبر(ع) قابل شناسایی نبود.
#شهید_محمدرضا_خاوری ❤️
#فاطمیون 🇦🇫
مشق عشق دمشق