eitaa logo
مفشوی یک انسان چندمنظوره
793 دنبال‌کننده
140 عکس
24 ویدیو
41 فایل
مفشو= کیسه‌ی قند یا کیسه‌ی حاوی انواع گیاهان دارویی [به لهجه‌ی کرمانی] انسان چندمنظوره= انسانی که چند کاربری مختلف داشته و انسانی که از هرچیزی که می‌گوید، چندین منظور دارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 همین؟ خیلی توضیح دادم. با همان آب‌وتاب نصفه‌نیمه‌ای که بلدم. از تاریخچه‌ش گفتم. از ترکیب طعم‌ها و نُت‌های مختلف بوها که هرکدامش به چه ماده‌ای مربوط است. خواصش را هم قطار کردم. خوب که مهیای تجربه کردنش شد، کمی از قاووت را دادم تا مزه کند. چشید! درحالیکه قاووت چشیدنی نبود. صورتش شبیه مهران مدیری شد وقتی در خندوانه رو به رامبد جوان گفت: دیگه به درد نمی‌خوره این دنیا! ولی این را نگفت. سکوت کرد و من در چشم‌هایش یک انکار می‌دیدم. بعد، سرد و سنگی و شیطنت‌آلود پرسید: همین؟ توی سرم هزارچیز چرخید. پیرتر از آنی بودم که نفهمم خام است و پر اداء. از کِه و برای چه داشت واژه‌ی عظیمِ "همینِ" سوالی را مثل آدامس می‌جوید، نمی‌دانم؟ ولی می‌دانستم کارش حتی ادعا نیست که ادای یک ادعاست! جنس قلابی یک حقیقت! سکوت نرمی میان ما خزید و داشت توی دلش مطمئن می‌شد که تلنگر سختی زده و مرا چون خشت خامی به ترک واداشته. داشت برنامه می‌ریخت تا رندانه بنشیند به نظاره‌ی احوالِ با سوالِ من! یحتمل کلی هم نصیحت در آستین داشت که از قضا باید نشانش می‌دادم نصایح‌ش چیزی جز مار در آستین نیست که پرورانده و عن‌قریب سخت زیر بغلش را می‌گزد. در همان سکوت نرم، آرام‌تر شدم. پرسیدم: مزه‌های ریزِ بُنِ نرمه‌ها را چشیدی؟ پس از شیرینی‌ِ اولیه، تلخیِ اندک خشخاش‌ها را حس کردی که شبیه بامداد خمار بعد شبِ شراب است!؟ خیره و جسور و سریع گفت: نه! که یعنی زکّی...! گفت "نه" تا مثلا بگوید پسرجان! انگار هنوز دستت نیامده من نه تنها خودم از لذت‌های دنیّ دنیا فارغم که دارم چون یک پیرمُراد تو را هم دعوت به عبور می‌کنم. گفت "نه" و البته موتورم روشن شد که: آهای فلانی! "همین" واژه‌ای بس عظیم است. اصلا به من بود می‌گفتم اسمِ اعظم خداست. خاصه اگر به‌طور سوالی ادایش کنی. ادابردار هم نیست. یعنی تزویر را برنمی‌تابد. چنانچه تقلید را و تحمیل را. نمی‌توانی بگویی "همین؟" بی‌آنکه لذت‌ها را چشیده باشی. لذت ناچشیده، امکان عبور از لذت ندارد. در پندارت گذری هم اگر هست، گذر از وهمِ لذت است نه خودِ لذت! تو زمانی بعد چشیدن یک لذتِ لذیذِ دنیایی می‌توانی بگویی "همین؟" که چشیده باشی و فهمیده باشی لذیذ است...ولی کم است! که 《متاع‌الدنیا قلیل》! ناچشیده‌ی کیفیت، به فهم کمیّت نائل نمی‌آید! "همین" گفتن تو یعنی تزویر. یعنی ادای عبور از لذات دنیّ دنیای دون! یعنی تقلید از دیگری، یعنی تحمیل بر خود. نه عبور. پدرجان! "همین" تزویربردار نیست. تقلیدی و تحمیلی هم. "همین؟" را دو کس می‌گوید: یکم آن کس که دنیا را تماما چشیده و فهمیده پایان هر لذتی، باز احساس رضایت تام نمی‌شکفد و از این طریق به بزرگتر بودن خودش و قلبش از دنیا رسیده! دوم آن کس که جانش چنان از کبریای خدا لبالب دست که هرچه جز "او" برایش اندک جلوه می‌کند! از این رو، این دو کس در پاسخ هر جلوه و عشوه و عَرضه‌ای می‌گویند: "همین؟" و این ذکر است... و اگر به من بود می‌گفتم اسم اعظم خداست! همین. نیمه‌شب‌ آخرین جمعه‌ی شعبان‌المعظم مصادف با ۱۸ اسفندماه ۱۴۰۲ @Masihane
رهبر انقلاب: مکرر عرض کرده‌ایم که دعاهای امام سجاد واقعاً جزو برترین گنجینه‌های معارف اسلامی است. در این دعاها معارفی وجود دارد که انسان اینها را از روایات نمی‌تواند به دست بیاورد. در دعای ۴۴صحیفه سجادیه که دعای ورود در ماه رمضان است، حضرت چیزهائی را از خدا درخواست می‌کنند؛ از جمله این است: «و ان نسالم من عادانا»؛ پروردگارا! از تو می‌خواهیم که با همه دشمنانِ خود، سلم و مدارا پیشه کنیم. بلافاصله می‌فرمایند: «حاشی من عودی فیک و لک فأنه العدوّ الّذی لانوالیه و الحرب الّذی لانصافیه»؛ مگر آن دشمنی که من در راه تو و برای تو با او دشمنی کردم. این دشمنی است که ما هرگز با او دم از آشتی نخواهیم زد. ۸۹/۳/۱۴ ماه مبارک رمضان فرصت خوبیه برای انس با صحیفه سجادیه.. @Masihane
استاد میرباقری: توصیه می‌کنم در شب‌های ماه رمضان به این دو کار خیلی اهمیت بدهید: یکی خواندن دعای افتتاح و یکی نماز استغاثه به امام زمان علیه السلام با سوره مبارکه فتح؛ که ان‌شاءالله ما را به حضرت برساند. خروجی ماه رمضان این است که دست ما در دست امام زمان علیه السلام باشد. اگر کسی پایان رمضان دستش در دست ولی خدا بود، از ماه رمضان بهره برده است و الا دنبال نخود سیاه فرستادن است.
🔰مانع کسب و کیف 🔶 حوالی نوروز، سوالات شرعی مردم می‌افتد روی کانال «زیبایی». از وضو داشتن کاشت مژه و ناخن تا رسانا بودن یا نبودن رژ‌های دائمی لب. عموما هم از سوی آن دسته از دوست و آشنا و فامیل که هنوز به صورت کامل انتخاب نکرده‌اند «کدام وَری بودن را»! 🔷 من گمان می‌کنم این تب داغ زیبا شدن در شب عید که بازار آرایشگاه‌های عموما زنانه را داغ کرده تا جایی که سه‌شیفت خط تولیدشان سر کار است و نوبت‌دهی به رنگ و هایلایت و سامبره آمبره، به ساعت سه نیمه‌شب و سحر رسیده؛ در طول فرآیندی به نام «طبی‌سازی» قابل تحلیل و تامل است. 🔶 «طبی‌سازی» یعنی ورود بی‌محابای پزشکی به تمام ساحات زندگی بشر که البته سیری صعودی را طی کرده. از پزشکی‌سازی بزه‌کاری‌ها مانند خارج کردن اعتیاد از دایره جرم به محیط بیماری تا زیر ذره‌بین پزشکی گرفتن سیکل‌های طبیعی مانند بلوغ و بارداری و زایمان و یائسگی تا دخالت در درمان حالات روحی طبیعی انسانی مانند اضطراب و افسردگی و اخیرا دستکاری ژنتیک انسان و حرکت به سوی زیباسازی، جوان‌سازی و مهندسی اندام و قیافه و چهره. (ر.ک:مقاله طبی‌سازی به‌مثابه تکنولوژی؛ علیرضا منجمی) 🔷 یعنی اگر زمانی طبابت برای درمان بیماری‌های واقعی جسم انسان بود، اکنون طبابت برای گسترش بازار خود، به برساخت بیماری روی آورده و از آن فراتر، انسان‌های سالم را هم نه برای خوب شدن که برای خوب‌تر شدن زیر تیغ خود گرفته است. آن هم «خوب‌ترشدنی» مطابق هنجارها و معیارهای ثابت که تکثر و تنوع بشری را تاب نمی‌آورد و از رهگذر شبیه‌سازی آدمیان به یکدیگر، سلطه بیشتری طلب می‌کند...چه در ثروت، چه در قدرت. 🔶 جامعه‌ای هم که مردمانش توان مالی یکسانی برای اعمال هنجارهای زیبایی بیشتر در راستای مهندسی اندام و چهره ندارند، لاجرم مسیرهای کم‌هزینه‌تری را برای «خوب‌تر شدن» و «به خود رسیدن» انتخاب می‌کنند. مسیرهایی که به‌طور شوخی-جدی می‌توان آنها را طبی‌سازی مناطق محروم قلمداد کرد. مثل آرایش‌گری و پیرایش‌گری. 🔷 پیرایش‌گرها که در تمامی ادوار تاریخ، حرفه‌شان اصلاح رشدهای طبیعی مانند کوتاهی موی سر و صورت بود، آرام‌آرام به آرایش‌گری روی آوردند و علاوه بر رفع زوائد، به زائده‌سازی در راستای زیباسازی پرداختند. از چسباندن کلاه‌گیس و رنگ و روغن‌مالی تا وضعیت کنونی که اضافه کردن زوائد بر مژه و ناخن و لب و... است؛ و این همه با تزریق خیال «زشت و ناهنجار و ناکافی بودن» و به توهم «خوب‌تر شدن». 🔶 و اینجاست که شرع و شریعت، می‌شود مانع کسب ناخن‌کاران و مانع کیف ارزان ناخن‌داران. درحالیکه هرگز گذرش به طبی‌سازی زندگی توسط تاجرپزشکان و طبقات مرفه مصرف کننده تولیدات آنها نمی‌افتد. به راستی چنین شریعتی که نقشی جز منع خوشی‌های ارزان ندارد، تا کجا مهم می‌ماند و تا کجا مردم از آن مسئله شرعی می‌پرسند و به پاسخ‌هایش اعتنا می‌کنند؟ @Masihane
هدایت شده از رحا مدیا
| ✍️ سیدمیثم میرتاج‌الدینی 🔻عصری برای پیوند حوزه با مفهوم انقلاب 🔻فحصی در چیستیِ حوزۀ انقلابی ♨️روزهای پایانی سال1394 بود که یک کلیدواژه در میان اهالی علم و اندیشه سروصدا کرد و رسانه آن را در سطح عموم مردم نیز بازتاب داد؛ کلیدواژۀ حوزۀ انقلابی. ♨️ از آن روز هرچند تحلیل‌های بسیاری حول این کلیدواژه صورت پذیرفته اما هنوز مهم‌ترین منبع و مرجع برای فهم دقیق از «حوزۀ انقلابی»، همان بیانات رهبرانقلاب است در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم. بیاناتی که در خود یک خطر اساسی را گوشزد می‌کرد؛ خطر انقلاب‌زُدایی از حوزۀ علمیه که منجر به انقلاب‌زدایی از نظام اسلامی نیز می‌شود. ♨️ به جهت زمانِ زیادی که از آن اعلان خطر گذشته، باید بگوییم تکرار و بر سر زبان انداختن «حوزه انقلابی» و یا تذکر دادن به آن، در شرایطی که هنوز خطر بیخ گوش‌مان است، امری ضروری می‌باشد؛ لکن در این نوشتار بیش از تکرار و تذکر، بنا را بر یافتن نسبت وضعیت کنونی خویش با «ماهیت و چیستی حوزه انقلابی» گذاشته‌ایم تا از این رهگذر به فهم رسالت خویش در برابر حوادث نو شونده برسیم... 📎متن کامل یادداشت را در اینجا بخوانید 🆔 @rahamedia
🔰 ابوطالب 📜 شیخ مفید بر این باور است که هفتم ماه مبارک رمضان، سالروز وفات حضرت ابوطالب، عموی رسول خدا و پدر اميرالمؤمنين است. ر.ک: مسارالشیعه. 📜 هرچند اقوال دیگری درباره روز وفات ابوطالب وجود دارد. ر.ک: ابن‌سعد، طبقات‌الکبری، ج۱، ص۱۰۰؛ ابن‌قتیبه دینوری، المعارف، ص۱۳۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷-۳۸؛ طوسی، مصباح‌المتهجد، ص۸۱۲؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج۱، ص۱۵۰ و... 📜 از امام باقر در ستایش عظمت ابوطالب روایت شده: اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه‌ی ترازو و ایمان سایر خلق را در کفه‌ی دیگر بگذارند، کفه‌ی ابوطالب سنگین‌تر است. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۴، ص۶۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۵۶. 📜 سخن از حمایت ابوطالب نسبت به رسول خدا تفصیل زیادی می‌طلبد و کافیست بدانیم که او همواره پسر خود علی را بر بستر پیامبر می‌خوابانید و هرشب جای پیامبر را مخفیانه تغییر می‌داد تا مبادا قریش به رسول خدا گزندی برسانند. سپس به پیامبر می‌گفت: ای پسر برادرم، برو و هرچه دوست داری بگو، به خدا قسم تو را لحظه‌ای تنها نمی‌گذارم. ابن‌هشام، سیره النبویه، ج۱، ص۲۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۷. 📜 ابوطالب اشعار مهمی را درباره حمایت خویش از پیامبر سروده و در برخی از آنها علی و جعفر را به یاری پیامبر تحریض کرده است. کراجکی، کنزالفوائد، ص۷۹؛ بیهقی، دلائل‌النبوه، ج۲، ص۱۸۸؛ ذهبی، تاریخ‌الاسلام، ج۱، ص۱۵۰؛ ابن‌کثیر البدایه و النهایه، ج۳، ص۴۲؛ فتال نیشابوری، روضه‌الواعظین، ص۱۴۰-۱۴۱؛ مجلسی بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۵۶. 📜 همچنین در روایتی پیامبر فرمود: قریش درباره هرچه که کراهت داشتم به من برسد ناکام ماند تا زمانی که ابوطالب رحلت نمود. ابن‌هشام، سیره‌النبویه، ج۱، ص۴۱۶. 📜 درباره ابوطالب آورده‌اند: ابوطالب فردی تنومند و قوی‌هیکل، زیبا و خوش‌قیافه بود، که در چهره‌ی او سیمای پادشاهان و وقار حکیمان دیده می‌شد. محدث قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۱۰۸. 📜 از اکثم‌بن‌صیفی حکیم معروف عرب پرسیدند: حکمت و ریاست و سیاست را از که آموختی؟ گفت از همنشین علم و ادب، سید عجم و عرب، ابوطالب‌بن‌عبدالمطلب. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۳۴. 📜 پیامبر در مصیبت ابوطالب بسیار گریست و بر پیکر او حاضر شد. سپس چهار مرتبه بر جبین راست و سه مرتبه بر جبین چپ ابوطالب دست کشید و فرمود: عموجان! در کودکی مرا پرورش دادی، در یتیمی کفیلم شدی، در بزرگسالی یاورم بودی. خدا به تو پاداش نیکو دهد. سپس حضرت رسول پیشاپیش پیکر ابوطالب می‌رفت و بلند می‌فرمود: صله‌رحم به جا آوردی و جزای نیکو گرفتی. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵. 🆔 @Qasas_school
🔰وضعیت ماعونی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ(١) آیا دیدی تکذیب کنندگان دین را؟ فَذَٰلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ (۲) ﻫﻤﺎﻥ کسی که ﻳﺘﻴﻢ ﺭﺍ وامی‌نهد. وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ(۳) ﻭ ﻃﻌﺎم ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ بیچارگان را ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻧﻤﻰﻛﻨﺪ. فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ (۴) ﭘﺲ ﻭﺍی ﺑﺮ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ (۵) آنهایی ﻛﻪ ﺍﺯ حقیقت ﻧﻤﺎﺯ ﻏﺎﻓﻞ ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺳﻬﻞ‌ﺍﻧﮕﺎﺭﻧﺪ. [ولو نماز هم بخوانند] الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ (۶) ﻫﻤﺎن‌هایی ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺭﻳﺎ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ. وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ (۷) ﻭ مانع رسیدن ﻭﺳﺎﻳﻞ ﻭ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺿﺮﻭﺭﻱ ﺯﻧﺪگی به آن‌ها می‌شوند. 🔴 حال و روز ملت‌های مسلمان و دولت‌های عرب، در قبال مظلومیت غزه همان است که سوره‌ی ماعون توصیف می‌کند. جماعاتی که دین را تکذیب می‌کنند. گویی ابدا در معارف وحیانی حرفی و سخنی مبنی بر حمایت از مظلوم و دفاع از مسلمانان وجود ندارد. اسلامی را به نمایش می‌گذارند که در آن نماز می‌گزارند ولی بر حقیقت آن چشم می‌پوشند و بر ظالمان نمی‌شورند و پناهی و امکانی در دست ستمدیده نمی‌شوند. غافل از آنکه خدا وعده داده است: فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَٰذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ (قلم/۴۴) [خدا می‌گوید] ﭘﺲ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ تکذیب کنندگان این سخن‌ها واگذار. به زودی عذاب تدریجی ما از جایی که نمی‌دانند به آنها می‌رسد. وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (قلم/۴۵) ﻭ [ﺍﻟﺒﺘﻪ] ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﻰﺩﻫﻴﻢ و مو لای درز نقشه‌ی خداوند نمی‌رود. @Masihane
اندر حکایت «زد و خوردها» قصه‌ی پرتکراری شده. می‌زنند و می‌زنیم و شاید می‌زنیم و می‌زنند. چون جنگ است. شاید اگر همین یک عبارت کوتاه را خوب حلاجی کنیم، نیمی از راه هموار شود؛ «جنگ است»! راستش را بخواهید، من بیش از گذشته، خودمان را در آستانه‌ی تکرار یک تاریخ می‌بینم. آنجایی که حسن‌بن‌علی(علیهماالسلام) لاجرم تن به صلح داد و عده‌ای مستقیم و غیرمستقیم او را اینگونه خطاب کردند: «یا مذل المومنین!!» یعنی ای کسی که با تصمیمت مومنان را ذلیل کردی! حتما من و شمای شیعه دامن پسر علی و شیرمرد جمل را پاک‌تر از آن می‌دانیم که این نارواها بدان بچسبد. ولی آن فرد برچسب‌زنی که گاه دلسوزانه رفتار اولیاء امور خویش را نقد می‌کند و به تصمیم‌ها معترض است، معطل من و شما نمی‌ماند که به او توضیحی بدهیم. چنانچه در حدیبیه نیز جماعتی یقه‌ی رسول خدا را چسبیدند و هتاکانه به او این صفات را چسباندند: تو ما را ضایع کردی! پستی در دین را بر ما روا داشتی. حالا ما در دل یک قصه‌ی پرتکرار «زد و خورد»، در آستانه‌ی یک «تکرار تاریخ»ی دیگریم. در آستانه‌ی برخاستن نداهای «یا مذل المومنین» خطاب به اولیاء امور، تصمیم‌گیران و مردان میدان! این همه را نوشتم که بگویم: «آقایان! اولیاء امور! تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان! تدبیرکنندگان و ترسیم‌کنندگان! اگر بزنید، قرص و محکم کنار شما ایستاده‌ایم و اگر نزنید، سفت و سخت پشت شما خواهیم بود و هرگز شما مجاهدان مصلح را مذل المومنین خطاب نخواهیم کرد. اگر فریاد انتقام سر می‌دهیم چون نمی‌خواهیم تنزه‌طلبانه و عافیت‌خواهانه بار مسئولیت را بر شانه‌های شما بیاندازیم. وگرنه بنایی نداریم برای معادلات پیچیده‌ی وضعیت جنگی، تئوری و دستور و نسخه صادر کنیم. اما... اما... برای‌تان کلمات آغازین وصیت ابرمجاهد تاریخ امیرالمومنین خیبرشکن را تکرار می‌کنیم: الله الله... که در خانه اگر کس است، یک حرف بس است». @Masihane
🔰 زندگی دل‌چسب‌تر | قطعه‌ای جدید از پازل بحث "اراده‌ورزی" 🟡 «اگر ما افعال و رفتارهای انسانی را ظرف‌هایی بدانیم که اراده انسان در آن ریخته می‌شود، برخی از افعال یک قطره از اراده انسان را در خود جای می‌دهد و برخی افعال لبریز از اراده انسان می‌شود.» ⚫️ این جملات مقدمه شروع یک یادداشت بود حوالی 22بهمن! با عنوان «من انقلاب می‌کنم، پس هستم!» بعدتر هم یادداشت مختصری نوشتم برای فتح باب موضوعی دیگر با محوریت «بیعت و انتخابات»! و این هردو در امتداد یک مسئله اساسی بود: چگونه انسان طراح و خلاق تربیت کنیم؟ 🟡 به نظرم رسید حالا وقت رونمایی از قطعه‌ی دیگر پازل بحث «اراده‌ورزی انسان» است. بیایید همان جمله‌ی آغازین را درنظر بگیریم و به این بیاندیشیم که افعال من و شما چطور ظرف اراده‌های ما می‌شوند؟ ⚫️ برخی در این حیطه، موضوع انتخاب را پیش می‌کشند و معتقدند همین که ما انتخاب می‌کنیم آب بنوشیم یا نوشابه و یا انتخاب می‌کنیم با چه ظرفی بنوشیم و چقدر بنوشیم، اراده خود را در ظرف آن فعل ریخته‌ایم. 🟡 می‌شود برای این پیوند «اراده‌ورزی» و «انتخاب»، مثالی اجتماعی یافت. مثلا افرادی نهاد دانشگاه و نهاد حوزه علمیه را تاسیس کرده‌اند و شما انتخاب می‌کنید ذیل کدام نهاد آموزشی ادامه تحصیل بدهید. بسته به انتخاب شما که حوزوی می‌شوید یا دانشگاهی، اراده‌ی شما ظاهر شده است. ⚫️ مثال سیاسی برای این بحث را هم می‌توان در انتخاب نوع حکومت دید. اینکه شما انتخاب کنید دموکراسی را می‌خواهید یا الیگارشی و... اراده‌ورزی شما در زمینه سیاست را ظاهر می‌کند. یا مثلا در ذیل ساختار دموکراسی، رای دادن به فرد «الف» یا فرد «ب» حاکی از اراده‌ورزی سیاسی شماست. 🟡 خوب که دقت کنیم، زندگی بشر همواره لبریز از هزاران دوراهی و چندراهی است که آدمی یک یا بخشی از آنها را انتخاب می‌کند و در نتیجه اراده خود را جریان می‌دهد. ⚫️ اما سوال مهم آنکه آیا اراده‌ورزی انسان به تصمیم برای انتخاب گزینه‌های از پیش موجود محدود می‌شود؟ خیر! انسان توانایی آن را دارد که فراتر از گزینه الف و ب، خودش ایجاد کننده گزینه سومی باشد. او می‌تواند ورای نهاد دانشگاه و حوزه‌علمیه، به ساخت یک نهاد سومی فکر کرده، طراحی نموده و سپس بیافریند. آفرینشی که باید نام آن را «خلاقیت» نهاد. 🟡 در حیطه مدل حکومت یا حکمرانی نیز این سطح از اراده‌ورزی انسان می‌تواند منجر به فراتر رفتن از ساختارهای موجود شده و به خلق الگویی تازه و طرحی نو برسد. ⚫️ طبعا اگر آدمی اراده خود را در این سطح بروز دهد، آن وقت ظرف فعل او لبریز از اراده‌ورزی او شده و این «خلاقیت» و آفرینش، رضایتمندی بیشتری به دنبال دارد و این یعنی یک زندگی دلخواه و دل‌چسب. 🟡 تصور کنید، انسانی که تمام تلاش خود را به کار می‌بندد تا مثلا در انتخاب نوع حکومت «مشارکت» نماید و در شیوه حکمرانی دارای حق انتخاب گردد و در این مسیر حاضر است هزینه‌های زیادی را متحمل شود تا درنتیجه به واسطه اراده‌ورزی، «بودن» و «انسان بودن» خود را اثبات نموده و به رضایت نسبی از زندگی دست یابد؛ اگر در یک مرحله بالاتر ساختارهای حکمرانی موجود را نفی و طرد کند و سپس به خلق ساختار دیگری از حکمرانی برسد که نیازهای بیشتری از او را پاسخ دهد، طبعا حد اعلایی از اراده‌ورزی را تجربه کرده و در نتیجه رضایت بیشتری از زندگی خواهد داشت. 🔺 اینجاست که یک سوال مهم باقی می‌ماند: «آیا آفرینش‌های جدید انسان و درانداختن طرح‌های نو از سوی او و این اراده‌ورزی در حد اعلی، به خودی خود دارای بار ارزشی مثبت است یا آنکه باید در یک مسیر و جهت مشخصی صورت پذیرد تا بتوان آن را ارزشمند شمرد؟» ❇️ قاعدتا جهان‌بینی اسلامی که به وجود حق و باطل در هستی تصریح دارد، هرگونه اراده‌ورزی و خلاقیتی را ارزشمند یا حق قلمداد نمی‌کند و بایدها و نبایدهایی برای آن متصور است که می‌توان از آن به «احکام اراده‌ورزی» یاد کرد و در یک فرصت مجزا بدان پرداخت. 🔴 به عنوان جمع‌بندی این قطعه از پازل بحث «اراده‌ورزی» باید گفت: اراده‌ورزی فقط در شکل انتخاب از میان چند گزینه موجود محدود نمی‌شود. بلکه خلق یک گزینه جدید سطح متعالی‌تری از اراده‌ورزی است و خداوند این قابلیت را به انسان داده است. @Masihane
🔰 بطش و جبر تاریخ می‌خواهم این بار یادداشتم در باب «اراده‌ورزی» را با یک سوال شروع کنم: «یک انسان چگونه نشان می‌دهد صاحب اراده است؟» گفتیم برخی در پاسخ به این سوال معتقدند همین که انسان انتخاب می‌کند، صاحب اراده بودن خود را نشان می‌دهد. مثلا فرد از میان گزینه‌های نوشیدنی مانند آب و نوشابه و شربت، اولی را انتخاب می‌کند و اینگونه نشان می‌دهد صاحب اراده است. حالا بیایید سطح مثال را بالاتر ببریم و برویم سراغ جایی که فرد در مواجهه با تمدن غرب، می‌خواهد صاحب اراده بودن خویش را نشان دهد! او چه می‌کند؟ لاجرم دست به انتخاب می‌زند. یعنی روابط و مناسبات اقتصاد غربی را می‌آورد ولی اخلاق متناسب آن که طمع، حرص و سودجویی است را کنار می‌گذارد. یا به تمثیلی نازل‌تر می‌توان گفت، اینستاگرام را می‌آورد اما شهوت شهرت را طرد می‌کند. این انتخاب‌گری همان چیزی است که برخی از آن به «تمدن‌گزینی» تعبیر می‌کنند. یعنی گزینش خوبی‌ها و وانهادن بدی‌ها. مثل چیدن میوه از یک درخت. میوه را می‌آوریم و درخت را وامی‌نهیم. اما سوال اساسی این است: «آیا امکان چنین انتخاب‌گری و چنین اراده‌ورزی برای انسان وجود دارد؟ آیا می‌شود بخشی از تمدن غرب را بُرید و آورد و بخش دیگر آن را دور انداخت؟» برگردیم به همان تمثیل میوه‌ی درخت. اگر جان‌مایه‌ی درخت به شکل طعم و بو و مزه در میوه ظاهر می‌شود، آیا می‌توان مدعی شد من میوه را می‌چینم و از جان‌مایه‌ی درخت و طعم و مزه‌ی میوه دوری می‌کنم؟ میوه‌ی بدون طعم و مزه، چیزی جز تفاله است؟ چیزی جز پوسته‌ی دورانداختنی است؟ (اکالون للسحت) غرب، یک تاریخ دارد و یک تمدن. تاریخ غرب یعنی ظهور ارزش‌های غربی مانند: بشرانگاری یا انسان‌محوری. تمدن غرب نیز یعنی ظهور این ارزش‌ها در ساختار سخت و نرم زندگی. آیا جان‌مایه‌ی تاریخ غرب که در تمدن غربی ظاهر شده، قابل انفکاک از مظاهر تمدنی آن است؟ می‌شود بانک و شرکت و مناسبات و روابط اقتصادی را آورد ولی روح حریصانه و سودجویانه‌ی آنها را وانهاد؟ پاسخ خیر است. ما چون با سودای این تفکیک به تمدن غرب روی می‌آوریم، هرگز مثل ژاپن غربی نمی‌شویم بلکه درنهایت غرب‌زده می‌شویم. اکنون به این اعتبار می‌شود از جبر تاریخ حرف زد. اینکه غرب تاریخ خود را بر تمامی امت‌ها سیطره می‌دهد و امت‌ها توان انتخاب و گزینش ندارند و مقهور این جباریتند که مطابق قرآن می‌توان از آن به «بطش» یاد کرد. وَإِذَا بَطَشتُم بَطَشتُم جَبَّارِينَ (شعراء/130) اما این «بطش و جبر تاریخ» به معنای سلب هرگونه اراده‌ورزی از انسان نیست. انسان اگرچه نمی‌تواند در مقام انتخاب، به گزینش بخشی از تمدن غربی دست بزند، اما می‌تواند خود را در یک مرحله بالاتر، از ذیل تاریخ غرب بیرون آورد. چرا که اراده‌ورزی منحصر در انتخاب از میان گزینه‌ها نیست. بلکه می‌توان زمین بازی را برهم زد و گزینه‌ی دیگری پدید آورد (در یادداشت قبل بیشتر توضیح داده شد). این شکل از اراده‌ورزی را می‌توان «قیام» نامید. قیام برای قسط که ترکیبی از آزادی و عدالت است و تمام رسولان الهی برای همین مبعوث شده‌اند: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ این قیام، لاجرم به درگیری می‌انجامد و از این رو خداوند حدید را هم نازل می‌کند و به نصرت می‌پردازد: وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (حدید/25) @Masihane
🔰طغیانِ به طاغوت نرسیده اذْهَبَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ ﴿طه/٤٣﴾ خدا به موسی و هارون دستور داد به سوی فرعون بروند، چون طاغی شده بود. دو تلقی آغازین می‌توان از آیه داشت: 🔶 تلقی اول اینکه چون فرعون طغیان کرده، پس به سوی او بتازید و شاخ استکباری او را بشکنید. این تلقی طبعا نحوه مواجهه با فرعون طاغی را مواجهه‌ای خشن، قهرآمیز و برای نشاندن فرعون بر سر جایش تصویر می‌کند. 🔷 اما تلقی دوم متفاوت‌تر است. گویی خداوند به موسی و هارون می‌گوید به سوی فرعون رهسپار شوید که او به دلیل ویژگی طغیان‌گری، امکان هدایت دارد. این تلقی نحوه مواجهه را کاملا متفاوت ترسیم می‌کند. ⁉️ کدام تلقی پذیرفتنی‌تر است؟ آنچه تلقی دوم را واجد اهمیت می‌کند شاهدی است در آیه‌ی بعد. آنجا که خداوند بلافاصله می‌فرماید: فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ ﴿طه/٤٤﴾ با فرعون به نحو آرام سخن بگویید. آرام؟ با فرعون طاغی؟ برای بسیاری از ما عجیب است لین و آرام سخن گفتن با طغیان‌گران. آخر مگر نه اینکه باید با طاغی و چارچوب‌شکن شاخ به شاخ و پنجه در پنجه شد؟ اصلا مگر در کله طاغیان حرفی فرو می‌رود که بنا باشد با آنها سخن بگوییم، آن هم لیّن!!؟ این نشان می‌دهد ما درباره صفت طغیان‌گری دچار اشتباهیم. درحالیکه در صفت طغیان‌گری قوتی است که صاحب این صفت را به هدایت نزدیک‌تر می‌کند تا افراد رام، بله‌قربان‌گو و تهی از اراده‌...افرادی که وقتی پیامبران با حرفی نو و حیات‌بخش سراغ آنها می‌رفتند، متعصبانه بر چارچوب‌های پیشینیان گردن می‌نهادند و رام پدران و قبیله و قومی بودند گمراه و گمگشته. متحجرانی که در سطح قربانی کردن خود، بله‌قربان‌گوی سردمداران بودند و مقید به اصول باطل و ابطال‌پذیر. بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ ﴿مومنون/٨١﴾ رام بودنی که خداوند آن را در سوره انبیاء سرزنش می‌کند: قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ ﴿۵۳﴾ قَالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۵۴﴾ 🔺با این توضیح کسی که چارچوب‌شکن است و بدون تعصب و تحجر بر افراد، اندیشه‌ها و ساختارها، در برابر غل و زنجیر تقلید و عادت و ترس، به آزادی می‌اندیشد، به هدایت نزدیک‌تر است. از این رو در جای دیگری خداوند تکرار می‌کند: اذْهَبْ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ؛ فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلَىٰ أَنْ تَزَكَّىٰ ﴿نازعات/17و ١٨﴾ اما در این تکرار، مفاد قول لیّن را هم مشخص می‌کند که به فرعون بگو آیا آزادی حقیقی را نمی‌خواهی؟ گویی صفت طغیان، انسان را به آزادی‌خواهی نزدیک می‌کند. فرعونِ طغیان‌گر زمینه‌ی پذیرش حرف رسول را دارد که خدا موسی را به سمت او مأمور می‌کند. در این نقطه طغیان‌گران در مرز سعادت و شقاوت قرار می‌گیرند. اقبال و ادبار آنها به عقلانیت و حقیقت بسته به این است که عصیان و کبر را بپسندند یا خشیت و طاعت را؟! فرعون در این لحظه‌ی حساس انتخاب، عصیان و کبر و تکذیب را برگزید و ادبار کرد به حقیقت: فَكَذَّبَ وَعَصَىٰ ﴿٢١﴾ ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعَىٰ ﴿٢٢﴾ فَحَشَرَ فَنَادَىٰ ﴿٢٣﴾ فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ ﴿٢٤﴾. 🟡 نکته مهم آنکه انتخاب و نتیجه‌ی انتخاب فرعون، نباید ما را بدبین کند نسبت به صفت طغیان که در برابر رام بودن است. طغیانی که می‌تواند به خشیت یا عصیان برسد و اقبال و ادبار به حق را پدید آورد، خبر از آماده بودن زمینه‌ها می‌دهد. از این رو طاغی به هدایت نزدیک‌تر است: وَأَهْدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخْشَىٰ ﴿نازعات/١٩﴾ گویی اگر با او آرام و لیّن سخن بگویند، امکان تذکر و خشیت را داراست. فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ ﴿طه/٤٤﴾ ✅ پس می‌توان مدعی شد طغیان‌گری و چارچوب‌شکنی، اراده‌ورزی است در بالاترین سطح و طغیان آنگاه که به عصیان نرسیده، شرف و برتری دارد بر بله‌قربان‌گویی چشم و گوش بسته ولو در برابر حق. لذا شاهدیم خداوند «اکراه» را در دین نفی می‌کند: لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ. یعنی تبعیت کوکورانه و رام بودن ناآگاهانه ولو در دین، غلط است. به همین دلیل خداوند همواره مسیر رشد و غیّ را روشن می‌کند تا کسی کورکورانه تبعیت نکند: قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ. اما همانگونه که اکراه و تبعیت کورکورانه غلط است، طغیان پیوسته به طاغوت هم خروج از نور است. اینجاست که باید دید ورای اراده‌ورزی‌ها و طغیان‌گری‌های ما، ولایت کدام اراده‌ی قوی‌تر را پذیرفته‌ایم؟! موضوعی که از آن خواهم نوشت، ان‌شاءالله. @Masihane