eitaa logo
جهش‌اقتصادی | مسیرطلایی
237.3هزار دنبال‌کننده
687 عکس
504 ویدیو
67 فایل
🔸وَ اللّه غالِبٌ عَلیٰ أمرِه🔸 #مسیرطلایی در این کانال یاد می‌گیرید کسـب‌وکارتان را رشد داده و درآمدتان را افزایش دهید. وبسایت👇 Masiretalaee.com ارتباط با ادمین و دریافـت دوره‌ها 👇 eitaa.com/admin_masiretalaee . . #ترک‌کانال . .
مشاهده در ایتا
دانلود
8.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏁 هدف ما جلب رضایت خداست. 🏅محمد امین دخیلی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌐 به بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1843724308C6a5db0c50a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖یا امیر المومنین(ع)💖 یا علی با نام تو دل عشق بازی میڪند💖 شیعہ با حبّ تو مولا سرفرازی میڪند💖 @masiretalaee
کارگاه جدید «فرصت طلایی» اینبار در شهر شاهرود دوشنبه ۹ اسفندماه ساعت:۱۳ جهت اطلاع بیشتر با شماره ۰۹۳۷۷۹۹۱۹۰۵ ارتباط بگیرید.
با هماهنگی برگزار کننده و پرداخت هزینه ها، شرکت در این همایش کاملا رایگان است و نیاز به پرداخت هیچ هزینه ای نیست. جهت اطلاع از محل برگزاری فقط به شماره نوشته شده پیام دهید و در همایش ثبت نام کنید. 💎 همایش رایگان و حضوری در شهر شاهرود را از دست ندهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏁 یک کار آسان، اما خیلی سخت 🏅محمد امین دخیلی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌐 به بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1843724308C6a5db0c50a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏁 سختی کارهای سخت 🏅محمد امین دخیلی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌐 به بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1843724308C6a5db0c50a
خوب یادمه ده_ دوازده سالم بود، کرمان جلسه اخلاقی تشکیل می شد و ما هم پایه ثابت جلسات، یه روز یکی از بزرگواران که شاگرد آیت الله خوشوقت بودند هماهنگ کردند که یک جلسه حضوری و خصوصی برسیم خدمت حاج آقا، از کرمان با قطار راه افتادیم یک جمع حدود سی، چهل نفره، توی قطار خیلی استرس داشتم آخه شنیده بودم حاج آقا باطن افراد رو می بینن و من به این فکر بودم که حاج آقا با دیدن من قراره با چه موجودی رو برو بشه!!! با اینکه به سن تکلیف نرسیده بودم توی مسیر مدام ذکر می گفتم و استغفار می کردم که خدایا تو هر روز ما رو می بینی و از همه چیز ما و همه کار ما خبر داری، ولی دمت گرم که خدایی می کنی و به روی ما نمیاری. و ما هم که بنده ایم با اینکه می دونیم باز از رو نمیریم و هر کاری که می خواهیم انجام می دهیم.... خلاصه رسیدیم تهران و رفتیم منزل حاج آقا... دفتر کارشون طبقه پایین منزلشان بود و وقتی که وارد شدیم اولین چیزی که توجهمو خیلی جلب کرد این حجم کتاب بود! یعنی تا چشم کار می کرد فقط قفسه کتاب بود و کتابخانه! به حدی کتاب زیاد بود که اصلا دیوار خانه دیده نمی شد تا جایی که تونسته بودن کتاب چیده بودن! حقیقتا این تعداد کتاب را یکجا حتی توی کتابخانه هم ندیده بودم! چند دقیقه ای نشستیم و حاج آقا تشریف آورند، سرشون پایین بود روی یک صندلی چوبی که یک پارچه سفید روش بود نشستند، خوش آمدی گفتند و شروع کردن به صحبت کردن... صحبت که تمام شد، قرار بر این شد که هر نفر می تونه یکی، دو دقیقه بره پیش حاج آقا و اگر سوال یا صحبتی داره مطرح کنه. ابهت و بزرگی و نوری که ایشان داشتند من رو هم حتی توی اون سن و سال کم منقلب کرده بود، یک به یک رفتند تا نوبت من شد... نه آمادگی داشتم و نه می دونستم چی باید بگم، رفتم جلو و سلام کردم... سرشون رو آوردن بالا، لبخند زدن و جواب سلام دادن، دستشون رو کشیدن روی صورتم و گفتن چرا گریه کردی؟ من که دیدم لبخند زدن کمی خیالم راحت شد با موجود عجیب الخلقه ای رو به رو نشدن یا اگر هم شدن به روی خودشون نیاوردن گفتم: حاج آقا من می خوام پیشونی شما را ببوسم گفتند به یک شرط گفتم: بفرمایید، گفتند که اول من پیشونی تو رو می بوسم بعد شما هر کار دوستداری بکن و بلند خندیدند که گفتم چشم. پیشونی من رو بوسیدن و منم دست و پیشونی حاج آقا رو بوسیدم، گفتم: حاج آقا امکان داره یک کتاب خوب از کتابهایی که دارید به من بدید باز لبخند زدند و گفتند: نه! من چیزی نگفتم، اما خودشان گفتند من همه کتابهایی که دارم را روزانه می خوانم (اون روز متوجه حرفشان نشدم اما امروز می بینم خودم همه کتابهایی که دارم را می خواهم، همه رو). گفتم: حاج آقا یک توصیه ای، نصیحتی چیزی که دیگه باهاش بارمون رو ببندیم باز لبخند زدند البته این دفعه لبخند عمیق تر بود در حدی که دندان های ایشان دیده شد گفتند: که ۲ چیز را از من داشته باش. ۱. خودت مراقب خودت باش. ۲. خیلی مراقب اطرافیانت باش. که با کی می گردی. تمام این اتفاق کمتر از دو دقیقه بود اما می توانم راجع به این دو دقیقه یک کتاب کامل بنویسم، اینکه نَفَس یک فرد عالم، اون هم عالم مجاهد چقدر می تونه موثر باشه و یک راهکار چقدر می تونه روند زندگی یک انسان رو عوض کنه. و توصیه ای که بعد ها در کتابهای روانشناسی و کسب و کاری بارها و بارها مطالعه کردم و دیدم. و از همون زمان سر لوحه ی زندگی من شد... این خاطره گفتم تا شما توی این مسیر یادتون باشه که: 💯خودمون مراقب خودمون باشیم و خیلی مراقب باشیم که با هر کسی ارتباط نگیریم و هر جایی وقت خودمان را نگذاریم. رحمت خدا بر پدران و مادرانی که ما رو سرسفره اهلبیت علیهم السلام بزرگ کردند و به ما یاد دادن که برکت فقط در مال حلال است. قطعا این بزرگواران مورد رحمت ویژه الهی و محشور با انبیا و اولیا هستند اما به رسم ادب و برای شادی روح همه علما حضرت آیت الله خوشوقت، همه بزرگواران همه کسانی که عمر خودشان را وقف دین و مردم کردند، حضرت امام، تمامی شهدا، علی الخصوص حاج قاسم سلیمانی و شهدای گلزار شهدای کرمان بخوانیم فاتحه ای بعد از ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا