eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت120 خجالت می‌کشیدم مثل ساره از قابها تعریف کنم و قیمت بگویم. ساره مثل یک معلم به من آموزش میداد و بعد خودش کنار می‌ایستاد و نگاه می‌کرد ببیند چکار می‌کنم. گاهی وسط حرف زدن کم می‌آوردم نمی‌دانستم باید چه بگویم. آن وقت ساره سراغم می‌آمد و ادامه‌ی حرفهایم را تکرار می‌کرد. که این تابلوها کار دسته و خیلی ارزونه و خریدش کمک به پیشرفت صنایع دستیه و از این حرفها. فروشم خوب نبود. با نا امیدی داخل واگن بعدی رفتم. یک صندلی خالی پیدا کردم و کنار یک خانم چادری نشستم. خانم نگاهی به تابلوهایم انداخت و گفت: –مینیاتوری و فانتزی بودن تابلوهات چقدر برام جالبه. به امید این که شاید بخرد گفتم: –برای این که همه بتونن بخرن اینجوری درستش کردیم. یک تابلو که نقش یک آهو داشت را برداشت. –چقدر پاهای ظریف و قشنگی داره، آدم تو قدرت خدا می‌مونه. بعد کیف پولش را باز کرد و مبلغش را پرداخت کرد. از خوشحالی بال نداشتم که پرواز کنم. مدام استرس این را داشتم که نکند آشنایی مرا ببیند، ساره می‌گفت حتی اگر این اتفاق هم بیفتد اهمیتی ندارد. کار کردن که عیب نیست. شاید درست می‌گفت ولی حرفهایش آرامم نمی‌کرد. ساعت کارم نسبت به کافی شاپ بیشتر بود. روز دوم کارم وقتی به خانه رفتم. مادر پرسید: –چرا دیر امدی؟ کوله پشتی‌ام را آرام روی کانتر آشپزخانه گذاشتم –مامان جان از این به بعد دیرتر میام. چون به خاطر کرونا کافی شاپ بستس فعلا، این تابلوها رو میبرم توی مغازه‌ی دوست ساره می‌فروشم، واسه همین دیرتر میام. مادر نگاهی به کوله پشتی انداخت. –پس چرا اینا رو با خودت میاری، خب بزار همونجا باشن دیگه، –آخه فعلا روم نمیشه بهش بگم وسایلم اونجا بمونن، خودشم چیزی نمیگه. حس کردم مادر قانع نشد، برای این که سوال دیگری نپرسد فوری به اتاق رفتم. صدای زنگ گوشی‌ام بلند شد. با دیدن شماره‌ی دوستم تماس را وصل کردم. –سلام. زهرا شاکی بدون این که جواب سلامم را دهد گفت: –تلما اینه رسمشه؟ چرا آبروی منو پیش بابام بردی؟ مبهوت پرسیدم: –من؟ مگه چی شده؟ –چی میخواستی بشه، الان بابام زنگ زده میگه آقای غلامی گفته این کی بود به ما معرفیش کردی، آبروی کافی شاپ رو برده، اینجا همه کار می‌کرد جز کار کردن. هین بلندی کشیدم. –اون دروغ میگه زهرا، تو حرفهاش رو باور میکنی؟ یعنی من همچین آدمی هستم؟ زهرا کمی آرام‌تر شد و با مکث کوتاهی گفت: –چی بگم؟ البته من به بابام گفتم شاید اشتباه شده تلما خیلی دختر خوب و درس خونیه، من تو دانشگاه هیچ وقت ندیدم دنبال... حرفش را بریدم و پیشنهادی که غلامی به من داده بود را گفتم، همینطور تمام اتفاقات کافی شاپ را و همینطور سوءتفاهم ها را، بعد هم گفتم من به خاطر تهمتی که به من زدند از آنجا بیرون آمدم. بعد از قانع کردن دوستم گوشی را کناری گذاشتم و به این فکر کردم فردا سر ماه است و من پول کافی برای پرداخت قسط وام ندارم. تقریبا سه روزی میشد که از امیرزاده خبری نداشتم. فقط دیروز بین کار وسایلم را پیش ساره گذاشتم و نزدیک مغازه‌اش رفتم تا از دور ببینمش ولی نبود. مغازه باز بود و مشتریهای زیادی داخل مغازه بودند. تعجب کردم اکثر اوقات امیرزاده یا مشتری نداشت یا یکی، دو مشتری بیشتر نداشت. لیلا‌فتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ڪـلیــپ 🔖 مسئله در کلام (علیهم‌السلام) 🎙 حجت الاسلام والمسلمین حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
قرائت هرشب دعای فرج به نیت ظهور 🕊 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✿❀ قرار شبانه ❀✿🌹 " تا شهـ🕊ـدا با شهـ🕊یـد " ختم 👇 ☆أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَادَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوء☆ 🌸هر شب به نیابت از یکی از شهدای آسمانی ¤ امشب به نیابت ⤵️ 🌷🕊 🍃جهت : ♡سلامتی و تعجیـل‌در فرج‌ آقا‌ صاحب الزمان عجل الله ♡شِفای بیماران ♡شفای بیماران کرونایی ♡حاجت روایی اعضای کانال 🕊⃟🇮🇷 @masirsaadatee •••❥⊰🥀↯ ┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄┄ تعداد آزاد
🍃💐🍃💐 💐🍃💐 🍃💐 💐 ♡ بسم رب الشهدا و الصدیقین ♡ ان شاءالله امشب در پرونده همه خادمان و دوستداران شهدا بنویسند. 🍃محب امیرالمومنین(علیه السلام) 🍃زیارت کربلا و نجف، 🍃سربازی امام زمان(عجل الله) ♦️نهایت شــ🌷ــهادت♦️ 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 هر شب ده صلوات هدیه به روح مطهر یکی ازشهداداریم.💐 هدیه امشب تقدیم میشود به شهید والامقام 🌷 اجرتون با شهدا🕊 🕊⃟🇮🇷 @masirsaadatee •••❥⊰🥀↯ ا💐 ا🍃💐 ا💐🍃💐 ا🍃💐🍃💐
۱۷ 🌷شهید نوروزعلی امیرفخریان 🔸در منطقه شوش دانیال باهم بودیم. گاهی برای حراست از خط مقدم و گاهی برای پشتیبانی نیروها ،وارد عمل می شدیم. شهید نوروزعلی امیرفخریان در بین ما بی نظیر بود. هرشب نماز آقا عجل الله را می خواند. یک روز از او پرسیدم: چطور می توانیم راه امام حسین علیه السلام را ادامه بدهیم؟ حرف دل خود را به من زد و گفت: راه امام حسین علیه السلام،همان راهی است که امام انتخاب کرده است. هدیه به روح این شهید بزرگوار صلوات🌷 حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا