🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
⬅️ وقایع روز اول #مـحــرم🚩
❶ آغاز ایام حسینی
اولین روز از ماه حزن و اندوه آل محمد
علیهم السلام است که همه انبیاء و ملائکه
و شیعیان و دوستان اهل بیت علیهم السلام
محزونند
باید گفت: ماه حزن و اندوه تمام عالم است
چرا که همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا
پیراهن پاره پاره حضرت سیدالشهداء
علیهالسلام را از عرش خدا روبه زمین میآویزند
و حزن و اندوه عالم را فرا میگیرد[1]
❷ ماجرای شعب ابیطالب
❸ جنگ ذات الرقاع
❹ منازل امام حسین علیهالسلام تا کربلا
قصر مقاتل در این روز که چهارشنبه بود
امام حسین علیهالسلام به قصر مقاتل
نزول اجلال فرمودند مشهور است که
در این منزل امام حسین علیهالسلام با
عبیدالله بن حر جعفی ملاقات نمودند
و دعوت به یاری نمودند ولی او اجابت نکرد
و بعداً پشیمان شد و در ادامه این روز
حضرت به نینوا رسیدند[2]
❺ کلام عاشورایی امام رضا علیهالسلام
در روز اول محرم ریان بن شبیب
خدمت امام رضا علیهالسلام رسید
حضرت به او فرمود:
ای پسر شبیب مردم عرب در زمان جاهلیت
جنگ را در ایام محرم حرام میدانستند
ولی این امت احترام این ماه را از بین بردند
و حرمت پیامبر صلی الله علیه را رعایت نکردند
در این ماه خون ما را حلال دانستند
و هتک حرمت ما کردند
و فرزندان و زنان ما را اسیر نمودند
و سراپرده ما را آتش زدند
و اموال ما را غارت کردند
و رعایت احترام رسول خدا را درباره ما ننمودند[3]
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
[1] خصائص الزینبیه، صفحه۴۹
[2] ارشاد: جلد۲، صفحه۸۱
نفس المهموم: صفحه ۱۹۶،۱۹۷
[3] امالی صدوق: صفحه۱۹۱
عیون اخبارالرضا، جلد۱، صفحه۲۳۳
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @masirsaadatee
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
⬅️ وقایع روز هفتم #مـحــرم🚩
در روز هفتم محرم عبیدالله بن زیاد
ضمن نامهای به عمر بن سعد از وی خواست
تا با سپاهیان خود بین امام حسین علیهالسلام
و یاران و آب فرات فاصله ایجاد كرده
و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد
عمر بن سعد نیز بدون فاصله عمرو بن حجاج
را با پانصد سوار در كنار شریعه فرات مستقر
كرد و مانع دسترسی امام حسین علیهالسلام
و یارانش به آب شدند
در این روز مردی به نام عبدالله بن
حصین ازدی که از قبیله بجیله بود
فریاد برآورد: ای حسین! این آب را
دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید
بخدا سوگند که قطرهای از آن را نخواهی
آشامید تا از عطش جان دهی!
⬅️ امام علیهالسلام فرمودند:
خدایا او را از تشنگی بكش
و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده
حمید بن مسلم خبرنگار کربلا میگوید:
به خدا سوگند که پس از این گفتگو
به دیدار او رفتم در حالی كه بیمار بود
قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست
دیدم که عبدالله بن حصین آنقدر آب میآشامید
تا شكمش بالا میآمد و آن را بالا میآورد
و باز فریاد میزد: العطش!
باز آب میخورد ولی سیراب نمیشد!
چنین بود تا به هلاكت رسید
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲الانساب الاشراف، جلد۳،صفحه۱۸۰
↲ارشاد شیخ مفید، جلد۲،صفحه۸۶
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @masirsaadatee
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
⬅️ وقایع روز هشتم #مـحــرم🚩
در روز هشتم محرم امام حسین علیهالسلام
و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر
شده بودند بنابراین امام كلنگی برداشت
و در پشت خیمهها به فاصله نوزده گام
به طرف قبله زمین را كَند
آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند
و مشکها را پر كردند سپس آن آب ناپدید شد
و دیگر نشانی از آن دیده نشد
هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیدالله بن زیاد
رسید پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه
به من خبر رسیده كه حسین چاه میكَند
و آب بدست میآورد!
به محض اینكه این نامه به تو رسید
بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها
به آب نرسد و كار را بر حسین و یارانش
سخت بگیر
عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود
در این روز یزید بن حصین همدانی از
امام علیهالسلام اجازه گرفت تا با
عمر بن سعد گفتگو كند
حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند
بر عمر بن سعد وارد شد
عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز
تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟
مگر من مسلمان نیستم؟
گفت: اگر تو خود را مسلمان میپنداری
پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم
به كشتن آنها گرفتهای و آب فرات را كه
حتی حیوانات این وادی از آن مینوشند
از آنان مضایقه میكنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت:
ای همدانی من میدانم كه آزار دادن به این
خاندان حرام است من در لحظات حساسی
قرار گرفتهام و نمیدانم باید چه كنم!
آیا حكومت ری را رها كنم
حكومتی كه در اشتیاقش میسوزم؟
و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد
در حالیكه میدانم كیفر این كار آتش است!
ای مرد همدانی حكومت ری به منزله
نور چشمان من است و من در خود نمیبینم
كه بتوانم از آن گذشت كنم
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا
را به عرض امام علیهالسلام رساند و گفت:
عمر بن سعد حاضر شده است شما را
در برابر حكومت ری به قتل برساند
امام علیهالسلام مردی از یاران خود را
نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا
شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم
ملاقاتی داشته باشند
شب هنگام امام حسین علیهالسلام با 20 نفر
و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود
حاضر شدند
امام حسین علیهالسلام به همراهان خود
دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود عباس
و فرزندش علی اكبر را نزد خود نگاه داشت
عمر بن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش
را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر
سؤال امام علیهالسلام كه فرمود:
آیا میخواهی با من مقاتله كنی؟
عذری آورد
یک بار گفت:
میترسم خانهام را خراب كنند
امام علیهالسلام فرمود:
من خانهات را میسازم
ابن سعد گفت:
میترسم اموال و املاكم را بگیرند
امام فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم
داد از اموالی كه در حجاز دارم
عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان
افراد خانوادهام از خشم ابن زیاد بیمناكم
و میترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند
حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد
از تصمیم خود باز نمیگردد
از جای برخاست در حالی كه میفرمود:
تو را چه میشود؟
خداوند جانت را در بسترت بگیرد
و تو را در قیامت نیامرزد
به خدا سوگند من میدانم كه از گندم عراق
نخواهی خورد
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است
پس از این ماجرا عمر بن سعد نامهای به
عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد
كه حسین علیهالسلام را رها كنند
چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز
برمیگردم یا به مملكت دیگری میروم
عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد
را خواند شمر بن ذی الجوشن سخت برآشفت
و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد
مؤافقت كند
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍منابع:
↲کشف الغمه، جلد۲، صفحه۴۷
↲بحارالانوار، جلد۴۴، صفحه۳۸۸
↲ارشادالقلوب، جلد۲، صفحه۸۲
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @masirsaadatee
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
⬅️ وقایع روز نهم #مـحــرم🚩
در روز نهم محرم تاسوعای حسینی
شمر بن ذی الجوشن با نامهای که از عبیدالله
داشت از «نُخیله» که لشكرگاه و پادگان
كوفه بود با شتاب بیرون آمد
و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم
وارد كربلا شد و نامه عبیدالله را برای
عمر بن سعد قرائت كرد
ابن سعد به شمر گفت:
وای بر تو، خدا خانهات را خراب كند
چه پیام زشت و ننگینی برای من آوردهای
به خدا قسم تو عبیدالله را از قبول آنچه
من برای او نوشته بودم بازداشتی
و كار را خراب كردی
شمر که با قصد جنگ وارد كربلا شده بود
از عبیدالله بن زیاد امان نامهای
برای خواهر زادگان خود و از جمله
حضرت عباس علیهالسلام گرفته بود
که در این روز امان نامه را بر آن حضرت
عرضه كرد و ایشان نپذیرفت
شمر نزدیک خیمههای امام حسین آمد
و عباس، عبدالله، جعفر و عثمان
فرزندان امام علی علیهالسلام که مادرشان
ام البنین علیهاالسلام بود را طلبید
آنها به درخواست امام حسین بیرون آمدند
شمر گفت: از عبیدالله برایتان امان گرفتهام
آنها همگی گفتند:
خدا تو را و امان تو را لعنت كند
ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر
امان نداشته باشد؟!
در این روز اعلان جنگ شد که حضرت عباس
علیهالسلام امام علیهالسلام را باخبر كرد
امام حسین علیهالسلام فرمود:
ای عباس! جانم فدای تو باد
اگر میتوانی آنها را متقاعد كن که جنگ را تا
فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند
تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم
و به درگاهش نماز بگذاریم
خدای متعال میداند که من بخاطر او
نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم
حضرت عباس علیهالسلام نزد سپاهیان
دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست
عمر بن سعد در مؤافقت با این درخواست
تردید داشت، سرانجام از لشكریان خود
پرسید که چه باید كرد؟
عمرو بن حجاج گفت: سبحان الله
اگر اهل دیلم و كفار از تو چنین تقاضایی
میكردند سزاوار بود که با آنها مؤافقت كنی
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس آمد
و گفت: ما به شما تا فردا مهلت میدهیم
اگر تسلیم شدید شما را به عبیدالله میسپاریم
وگرنه دست از شما بر نخواهیم داشت
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲ارشاد شیخ مفید، جلد۲،صفحه۸۹،۹۱
↲انساب الاشراف، جلد۳،صفحه۱۸۴
↲الملهوف، صفحه۳۸
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
⬅️ وقایع روز دهم #مـحــرم🚩
❶ شهادت امام حسین علیهالسلام
در این روز در سال شصت و یک هجری
که روز شنبه یا جمعه بود آقا و مولایمان
حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام
در سن ۵۸ سالگی بعد از نماز ظهر مظلومانه
و با حالت تشنگی و گرسنگی در زمین کربلا
به شهادت رسیدند[1]
این روز، روز باریدن خون از آسمان است
و روزیست که شهادت اهل بیت و اصحاب
امام حسین علیهالسلام در آن به وقوع
پیوسته است
چهار هزار ملک در این روز به زمین کربلا
برای نصرت آن حضرت آمدند و چون اجازه
نیافتند تا ظهور حضرت مهدی گریهکنان
نزد قبر آن حضرت ماندگارند[2]
❷ شهادت اهل بیت
و اصحاب سیدالشهداء علیهم السلام
شهادت حضرت علیاکبر
شهادت حضرت علیاصغر
شهادت حضرت عباس بن علی
شهادت قاسم بن حسن
شهادت عبدالله بن الحسن
شهادت حبیب بن مظاهر
مسلم بن عوسجه
حر بن یزید ریاحی
جون مولی ابی ذرالغفاری
و شهادت همسر وهب
❸ آمدن ذوالجناح با یال و کاکل خونین
به سوی خیمه فاطمیات برای آوردن خبر
شهادت آن حضرت
ماتم و ناله و گریه بر سیدالشهداء علیهالسلام
و اولاد و بستگان و اصحاب آن حضرت
غارت اموال از خیام امام حسین علیهالسلام
فرار فاطمیات و علویات در بیابانها بعد از
شهادت آقا و سرورشان اباعبدالله علیهالسلام
غارت کردن لباس و زره و ... از بدنهای
مطهر شهدای کربلا
جدا شدن سرهای مطهر امام حسین
و اهل بیت و اصحاب آن حضرت
به آتش کشیدن خیمههای آل الله
شهادت دختران کوچک در کنار خیمهها
❹ گریه و ماتم بر سیدالشهداء علیهالسلام
و عزای زمین و زمان، عرش و آسمان
جن و انس و ملک و وحوش بر آن حضرت
در این روز ملکی ندا کرد:
این امت ظالمی که عترت پیامبر خود را
کشتید خداوند شما را مؤفق به درک
عید فطر و قربان نفرماید
❺ رأس مطهر امام حسین علیهالسلام در کوفه
عصر عاشورا رأس مطهر و نورانی امام
حسین علیهالسلام را توسط خولی بن یزید
اصبحی ملعون و حمید بن مسلم ازدی
به کوفه فرستادند
❻ خونین شدن ریشه هر گیاهی که از زمین
میکشیدند از مصیبت عظمای آن روز[3]
❼ قتل ابن زیاد
ابن زیاد در روز عاشورای سال ۶۷ هجری به
فرمان مختار به جزای ظاهری اعمالش رسید
و کشته شد
حصین بن نمیرو جمعی از قتله امام حسین
نیز همراه ابن زیاد به قتل رسیدند[4]
❽ قیام حضرت مهدی عج الله تعالی فرج
الشریف، به روایتی حضرت مهدی در این روز
قیام خواهند کرد[5]
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍✍ منابع:
[1]کافی، جلد۱، صفحه۴۶۳
ارشاد، جلد۲، صفحه۱۳۳
[2]بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۲۲۶
بحارالانوار، جلد۵۲، صفحه۳۲۶
[3]کامل الزیارات، صفحه۱۵۹
تفسیر ابن کثیر، جلد۴، صفحه۱۵۴
[4]بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۳۸۳،۳۸۵
قلائد النحور، جلد ذیالحجه، صفحه۴۲۴
[5]امالی طوسی، صفحه۲۴۳
مدینة المعاجز، جلد۴، صفحه۳۲۸
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @masirsaadatee
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 1⃣
اصحاب امام حسین علیهالسلام در روز
عاشورا از اینکه لحظه وصال محبوب
نزدیک است بسیار خوشحال بودند
حبیب ابن مظاهر با آن سن و سال و کهولت
شادان و خندان بر یاران وارد شد
یزید ابن حصین بر وی خرده گرفت
که حالا وقت خنده نیست!
حبیب گفت: اگر الان نخندم کی بخندم
بخدا قسم همین که این جماعت با
شمشیرهایشان به ما حمله کنند
سریعاً وارد بهشت میشویم
بریر ابن خضیر هم به ترتیب به شوخی
و مزاح پرداخت و حرفهای حبیب را تکرار کرد
آری این حرکت از ایمان عمیق یاران کربلا
خبر میدهد که میدانند در تاریخ بشریت
از گذشته و آینده چه در بستر چه در میدان
نبرد هیچکس مرگی چنین با عزت و افتخار
نصیبش نشده که نصیب یاران کربلای حسینی
شده است
⬅️ حمله شمر برای آغاز جنگ
امام حسین علیهالسلام در حال تعقیب نماز
صبح بود که صدای شیپور صدای عمر سعد
بلند شد و لشکریان کوفه اطراف خیمههای
حسینی به تاخت و تاز پرداختند
چون با خندق و آتش مواجه شدند
شمر ملعون با صدای بلند گفت: حسین
قبل از قیامت به سوی آتش شتاب کردی
امام علیهالسلام در پاسخ شمر گفت:
تو پسر زن بزچران چنین میگویی؟
تو به آتش سزاوارتری
مسلم ابن عوسجه خواست تیری به سمت
شمر رها کند که امام مانع شد و فرمود:
من دوست ندارم شروع کننده جنگ باشم
↲ ادامه دارد ...
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۰۱
↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۷۳
↲حیات الحسین، جلد۳، صفحه۱۷۷
↲کامل، جلد۴، صفحه۶۰
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @masirsaadatee
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 2⃣
⬅️ اتمام حجت
امام حسین علیهالسلام بر اسب رسول خدا
که مرتجز نام داشت سوار شد و با صدای
بلند در مورد معرفی خود چنین فرمود:
مردم به سخنم گوش بدهید و عجله نکنید
تا آنچه را حق است به شما بگویم
و راه عذر را بر شما ببندم
در نسب من بنگرید من کیستم؟
آیا حمزه سیدالشهداء عموی من نیست؟
آیا جعفر که با دوبال در بهشت پرواز میکند
عموی من نیست؟
آیا فرمایش رسول خدا در مورد من و برادرم
به شما نرسیده که فرمود این دو سید
و آقای جوانان بهشتند؟
پس چرا آماده ریختن خون من شدهاید؟
در این موقع شمر گفت:
بخدا نمیفهمم چه میگویی
حبیب در پاسخ گفت:
راست گفتی زیرا خداوند قلبت را مهر کرده
و سخن حق را نمیفهمی!
در این هنگام امام حسین علیهالسلام فرمود:
وای بر شما! آیا کسی از شما را کشتهام
که خونش را از من طلب میکنید؟!!
یا مالی از شما بردهام
یا کسی را مجروح کردهام
که در مقام تقاص و قصاص من بر آمدهاید؟
سپس فریاد زد:
ای شیث، ای حجار و ای قیس و ای یزید!
مگر برای من نامه ننوشتید که میوههای ما
به ثمر رسیده و اگر بیائی سپاه آماده
در خدمت تو هست!
جمعیت که جوابی برای سخنان امام نداشتند
چون در اینکه او پسر پیغمبر و بیگناه هست
شکی نداشتند فلذا سکوت کردند
و فقط قیس ابن اشعث که به حیلهگری
معروف بود گفت: خوب چرا تسلیم حکم
یزید نمیشوی که به آنچه میخواهی برسی
و آرزویت برآورده بشود
امام در جوابش فرمود:
نه بخدا مانند اشخاص خوار و ذلیل دست
در دست شما نمیگذارم و مانند برده هم
فرار نمیکنم
بلکه با شهامت و شهادت در برابر ظلم و ستم
ایستادگی میکنم و شهادت را بر تسلیم
و خفت فرار ترجیح میدهم
به خدا سوگند بعد از این زندگی درازی
نخواهید داشت و مانند میله وسط سنگ آسیا
دائم در نگرانی و اضطراب به سر میبرید
حالا ابتدا با همفکران خود مشورت کنید
و اگر توجیه نشدید آنگاه قصد کشتن مرا بکنید
و مهلت ندهید که من بر خدای جهانیان توکل
جستهام و هیچ چیز خارج از قدرت او نیست
بعد از سخنان امام حسین علیهالسلام
بر خلاف انتظار سپاهیان کوفه
اولین فرماندهشان حر بن یزید ریاحی به امام
حسین پیوست و حالت تزلزلی در سپاه کفر
ایجاد شد که باعث ترس عمر سعد شد و ترسید
که اگر بیشتر تعلل کند سپاهش متلاشی گردد
به همین خاطر پرچم به دست گرفت و اولین
تیر را به سمت سپاه امام حسین علیهالسلام
رها کرد و گفت: گواهی دهید نزد امیر که
اولین تیر را من به سوی حسین پرتاب کردم
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۰۲
↲ابصارالعین، صفحه۱۱
↲نفس المهموم، صفحه۲۳۶
↲ارشاد مفید، صفحه۲۳۵
↲ ادامه دارد ...
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @masirsaadatee
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 3⃣
🌸السلام علی حر ابن یزید ریاحی
در قاموس قرآن و اسلام راه توبه هیچگاه
بسته نمیشود و گناه هر چقدر بزرگ باشد
مانع از بازگشت به سمت خدا نمیشود
بلکه بعضی از گناهان باعث سلب توفیق
از توبه کردن میشود و در آن انسان
از خواب غفلت بیدار نمیشود!
اما حر با اینکه گناهکار بود وجدان آگاه و
بیداری داشت که راهش را به سمت خدا باز کرد
حر قبل از اینکه به سپاه امام بپیوندد
نزد عمر سعد رفت و گفت:
آیا با این مرد میجنگی؟
عمر سعد گفت: آری جنگی که سبکترینش
قطع شدن دست و پا و جدا شدن سرها باشد
حر که خود را میان بهشت و جهنم مخیّر
میدید لرزه بر اندامش افتاد و با خود گفت:
آیا به سمت حسین بروم و مرگ را به جان
بخرم و در ازایش بهشت را به دست بیاورم!
یا در سپاه عمر سعد بمانم و فرماندهی کنم
و آخرت را به دنیا بفروشم!
همانطور که با خود تفکر میکرد
تصمیمش را گرفت
با خداوند چنین نجوا کرد:
خدایا به سوی تو بازگشت میکنم از اینکه
دلهای دوستان تو و فرزندان پیامبرت را ترساندم
سپس از اسب پیاده شد سپرش را وارونه
گرفت و در حالیکه از شرمساری سرش
پائین بود صدا زد: یا اباعبدالله!
من از کرده خودم پشیمان و نادمم
آیا توبهام پذیرفته است؟
امام حسین که مظهر لطف و بخشش است
فرمود: آری خداوند توبهات را میپذیرد
حر برای اینکه نظر امام را برای رفتن به
میدان جنگ جلب کند عرض کرد:
یابن رسول الله اجازه بدهید من اولین کسی
باشم که در رکاب شما کشته میشود
چون اولین کسی بودم که بر شما خروج کردم
⬅️ شهادت حر🌷
حر بعد از اذن گرفتن از امام حسین علیهالسلام
وارد میدان شد سپاهیان دشمن چون حریف
او نمیشدند تیری به شکم اسب او زدند
اسب نقش زمین شد و حر پیاده به جنگ
پرداخت تا اینکه لشکریان دشمن چون
تک به تک حریف او نمیشدند
دسته جمعی به او حمله کرده
و او را به شهادت رساندند
وقتی حر در حالی که هنوز رمقی به تن داشت
توسط اصحاب امام حسین به خیمهگاه آورده
شد، امام حسین علیهالسلام به بالینش آمد
و خون از چهره نورانی او پاک کرد و فرمود:
تو آزادمردی چنانکه مادرت تو را حر نامید
در دنیا آزادمرد بودی و در آخرت هم سعادتمندی
بستگان حر از عمر سعد خواستند تا بدن
حر را به آنها تحویل بدهد لذا بدن او را
در مکان فعلی دفن کردند و سرش را هم
جدا نکردند
⬅️ شک در قبولی توبه حر
شاه اسماعیل در سفری که به عراق و
زیارت امام حسین علیهالسلام داشت
در مورد قبول شدن توبه حر دچار شک شد
لذا گفت: قبر او را نبش میکنیم
اگر توبهاش پذیرفته شده باشد
بدنش از بین نرفته و فاسد نشده
ولی اگر بدنش از بین رفته پس توبهاش
قبول نشده است چون جسد مؤمن شهید
از بین نمیرود
چون قبر را شکافتند بدن حر را سالم یافتند
و دیدند دستمالی که امام حسین علیهالسلام
در روز عاشورا بر پیشانی او بسته باقی است
شاه اسماعیل میخواست برای تبرک دست
سیدالشهداء، دستمال را باز کند و بردارد
اما تا دستمال را باز میکردند خون تازه
بیرون میریخت و بند نمیآمد هر دستمالی
امتحان میکردند فایده نداشت
به این نتیجه رسیدند که این دستمال جایزه
حر بوده و باید همان دستمال باقی بماند
دوباره دستمال را به سر حر بستند و سپس شاه اسماعیل دستور داد برای حر بارگاه و بقعه بسازند.
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍منابع:
↲حیات الحسین، جلد۳، صفحه۲۲۱
↲بحارالانوار، جلد۴۵ صفحه۱۳
↲ابصار العین، صفحه۱۲۰
↲نفس المهموم، صفحه۲۷۴
↲انوار نعمانیه، صفحه۲۶۶
↲ ادامه دارد ...
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @masirsaadatee
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 4⃣
🌸السّلام علی مسلم ابن عوسجه اسدی
امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا
بر بالین هشت نفر از یاران خود که به درجه
رفیع شهادت نایل شده بودند حاضر شد
که این حضور دلیل بر عظمت شهید بود
یکی از آنها مسلم ابن عوسجه اسدی بود
در زیارت ناحیه منسوب به امام زمان عج
از هیچ یک از شهداء به اندازه مسلم تقدیر
و تجلیل نشده است
مسلم کسی بود که وقتی امام به او اجازه
بازگشت به وطن داد گفت:
نه بخدا قسم برنمیگردم تا آنقدر نیزه در
سینه دشمن فرو کنم و با شمشیر بجنگم
تا شمشیر از دستم بیفتد و اگر سلاحی برایم
نماند با سنگ با دشمنان شما خواهم جنگید
تا در رکاب شما به شهادت برسم
مسلم مردی شریف و از زهاد زمان خود بود
و پیوسته در پای ستونی در مسجد کوفه
به نماز و دعا و نیایش مشغول بود
و از شجاعان نامی روزگار و اصحاب رسول
خدا ﷺ و در جنگهای اسلامی از نامداران
به حساب میآمد
وی برای امام حسین علیهالسلام نامه نوشت
و او را دعوت کرد و بر عهد خود باقی ماند
موقعی که مسلم ابن عقیل نماینده امام حسین
وارد کوفه شد مسلم ابن عوسجه به وکالت از
مسلم ابن عقیل برای امام از مردم بیعت میگرفت
وی هنگام اطلاع از حرکت امام از کوفه
خارج شد و به اتفاق حبیب به کربلا آمدند
و به امام پیوستند
⬅️ شهادت مسلم ابن عوسجه
مسلم ابن عوسجه در میدان نبرد دلیریهای
بسیار کرد تا سرانجام دو تا از دشمنان با کمک
یکدیگر او را از پا درآوردند
امام علیهالسلام به سرعت به بالین او آمد
و مسلم هنوز جان داشت
امام فرمود خدا تو را رحمت کند
مسلم لحظات آخر عمر خود را میگذراند
که حبیب هم به بالینش آمد و گفت:
مرگ تو بر من گران است تو را به بهشت
بشارت باد، اگر نبود که ساعتی بعد نیز من
به تو ملحق میشدم، دوست داشتم تا به
من وصیت کنی و وصیت تو را انجام دهم
اما میدانم که امکان ندارد و ساعاتی بعد
من هم به شما ملحق خواهم شد
مسلم با صدای ضعیفی گفت:
من تو را به این مرد، اشاره به امام حسین
وصیت میکنم که تا جان داری او را یاری کنی
حبیب گفت: به خدا که غیر از این نکنم
در این هنگام مسلم جان به جان آفرین
تسلیم کرد
یاران امام نعش او را برداشتند
و در خیمه شهداء گذاشتند
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۰۵
↲ابصارالعین، صفحه۶۲
↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۲۰
↲حیات الحسین، جلد۳، صفحه۲۱۲
↲ ادامه دارد ...
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 5⃣
🌷السلام علیک یا حبیب ابن مظاهر اسدی
حبیب از جمله کسانی بود که زمان رسول خدا
را درک کرده بود و از خواص اصحاب امام علی
و امام حسین علیهالسلام به شمار میآمد
ایمانی بسیار قوی داشت و در روز کربلا
از همه خوشحالتر به نظر میرسید
در یک شب قرآن را ختم میکرد
و در زمان شهادت ۷۵ سال داشت
⬅️ شهادت حبیب
بعد از اینکه ابوثمامه زمان نماز را به
امام حسین علیهالسلام یادآوری کرد
به دستور امام از سپاه عمر سعد مهلت
خواستند برای اقامه نماز
حصین صدا زد: نماز شما قبول نیست!
حبیب به او گفت: گمان میکنی نماز
پسر پیامبر قبول نمیشود و نماز تو غدار
قبول است؟
حصین به حبیب حمله کرد و حبیب هم
شمشیری به صورت اسب حصین زد
و اسب حصین را به زمین زد
یارانش سریع او را نجات دادند
اما جنگ آغاز شده بود
حبیب برای به دست آوردن حصین با سایر
دشمنان جنگید و از کشته پشته میساخت
تا اینکه دشمنان با هم به او حمله کردند
و مجروحش ساختند
سپس حصین با شمشیر به فرق سرش زد
و حبیب به شهادت رسید
مرگ حبیب امام حسین علیهالسلام را شکست
در روز عاشورا مرگ عدهای برای امام حسین
علیهالسلام گران آمد که یکی از آنها حبیب بود
با مرگ حبیب امام با دلشکستگی فرمود:
جان خود و یارانم را به حساب خدا میگذارم
↫◄ سؤال حبیب از امام حسین علیهالسلام
از حبیب ابن مظاهر نقل شده که از
حسین علیهالسلام پرسیدم: خدا قبل از
اینکه شما را خلق کند شما چه بودید؟
فرمود:
《کنا اشباح نور ندور حول عَرش الرَحمان
فنعلم المَلائکته التَسبیح وَالتَهلیل وَالتَمجید》
فرمود: ما شخصیتهای نوری بودیم
گرد عرش پروردگار میچرخیدیم و فرشتگان
را تسبیح و تهلیل و ذکر خدا میآموختیم
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲ابصارالعین، صفحه۶۰
↲کامل، ۷۱/۴
↲طبری، ۳۴۹/۷
↲نفس المهموم، صفحه۲۷۲
↲ ادامه دارد ...
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯ در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 5⃣ 🌷السلام علیک یا حبیب ابن مظاهر اسدی حبیب از
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 6⃣
نکتــ✍ــه:
در روز عاشورا در کربلا هفتاد و دو تن از
یاران باوفای امام حسین علیهالسلام به
شهادت رسیدند که در این بین سرگذشت
عدهای از شهداء و جریان شهادتشان
خاص تر و مورد توجه تر بوده است
که به علت کمبود وقت و زمان فقط به
جریان شهادت همان عده خاص میپردازیم
🌷السلام علی جوْن بن حوی ابی ذر
جوْن غلام آزاد شده ابوذر غفاری یکی از
شهدای کربلاست که بعد از وفات ابوذر
در خدمت امام حسن و امام حسین
علیهالسلام بوده است
موقعی که بیشتر یاران امام حسین به
شهادت رسیدند جوْن خدمت امام آمد
و رخصت جنگ خواست
امام فرمود: جوْن تو مجازی هر کجا که
میخواهی بروی زیرا پیروی تو از ما و بودن
در خانه به منظور کمک و آسایش بوده
لذا در گرفتاری ما خود را مبتلا نساز
جوْن خود را روی قدمهای مبارک حضرت
انداخت و عرض کرد: یابن رسول الله
در خوشیها با شما بودم
حالا در گرفتاری دست از شما بردارم؟
بخدا میدانم که بویم بد و حسب و نسبم
پست و چهرهام سیاه است ولی شما بهشت را
از من دریغ مدارید تا خوشبو و شرافتمند
و روسفید گردم
نه! بخدا از شما دست برنمیدارم
تا خون سیاهم با شما آمیخته گردد
امام حسین علیهالسلام به او اجازه داد
جوْن به میدان رفت و به سپاه دشمن حمله کرد
بعد از آنکه 25 نفر را به درک واصل کرد
به شهادت رسید
هنگامی که هنوز رمقی داشت امام حسین
علیهالسلام به بالین او آمد نشست و فرمود:
خدایا چهرهاش را سفید گردان و بویش را نیکو
و او را با ابرار و نیکان محشور بفرما و بین او
و محمد و خاندانش معارفه برقرار ساز
امام محمدباقر علیهالسلام به نقل از پدرش
امام سجاد علیهالسلام روایت نموده که بعد از
ده روز از گذشت عاشورا، بدن جوْن را دریافتند
در حالی که از او بوی مشک استشمام میشد
آری همنشینی با اولیاء الله انسان را از
پستی و ذلت به اوج عزت و بزرگی میرساند
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲ابصارالعین، صفحه ۱۲۵
↲نفس المهموم، صفحه ۲۹۱
↲بحارالانوار، ۲۳/۲۴
↲قاموس الرجال، ۴۴۹/۹
↲ ادامه دارد ...
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐