⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وسی_وششم 🔻 #دعای_عیسی_بر_پیرمرد 🔹روزی عیسی پیرمردی👴🏻 را دید که م
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وسی_وهفتم
🔻 #فساد_بنی_اسرائیل_و_عذابی_دیگر
⬅️بعد از آنکه قوم بنی اسرائیل، بار دیگر از فرمان الهی #سرپیچی کردند😒 و #فساد در بین آنان گسترش یافت
☝️🏻و جملگی قوم در منجلاب گمراهی غرق شده بودند، #نافرمانی و #معصیت آنان علنی شد 😣 امنیتشان تبدیل به ناامنی 😰گشت.
🔸از رحم و شفقت😇 در دل آنان خبری نبود،❌
🔹حرمت پیغمبران را به آسانی زیر پا می گذاشتند،😔
🔸 #روحانیون و #قاریان تورات به انکار خداوند و حُکام آنها به #تکذیب 😒پیامبران پرداختند
🔹و کتاب شریعت خدا📔 را پشت سر انداختند و مستوجب #عذاب☄ پروردگارگردیدند.
☝️🏻ولی خدای متعال #عادل_تر از آن است که قومی 👥را قبل از فرستادن پیامبری و دعوت کننده💌 ای به حق، به #عذاب_الهی گرفتار سازد
☝️🏻 و یا اینکه یاغیان ستمگر 😈را قبل از #ارشاد به کیفر برساند.
🔸پس خداوند اراده فرمود تا پیامبری بر آنها مبعوث کند.
✨ #ارمیاء یکی از پیغمبران بنی اسرائیل و از خاندان اصیل ایشان بود که به #رسالت رسید.✅
🌿 او در میان بنی اسرائیل بپا خاست ☝️🏻و به دعوت مردم پرداخت و امر خدا را اجرا ساخت و با صراحت😌 گفت؛
✋🏻 ای قوم من! ای خویشاوندان من، ،#فساد شما را به رسوایی کشیده،😔
😷 بیماریهای #روحی و #اخلاقی شما همه گیر شده و خشم و غضب 😡خدا متوجه شما گشته است.
🌸خداوند با دیدن نافرمانی قوم بنی اسرائیل به ارمیای نبی وحی فرستاد که به جای هر درخت🌳 تاکی🍇 که در بیت المقدس کاشته ای درخت #خرنوب روییده است.
✨ ارمیا با دیدن این واقعه یک هفته #روزه گرفت.
👈🏻تا آنکه خداوند به او وحی فرستاد که به زودی #بدترین و #پست_ترین بندگان من که زنا زاده است و با شیر سگ و خوک🐷 بزرگ شده، بر بنی اسرائیل مسلط می شود و بیت المقدس را به ویرانی خواهد کشید.😲
✨ارمیای پیامبر نیز رو به بنی اسرائیل کرد و گفت؛ ☝️🏻این کتاب خدا است که به دور انداخته اید و حق را منکر شده اید.😖در صورتی که #نعمتهای خدا بر شما جاری🌊 و خیمه #برکاتش بر سر شما گسترده شده است.
👈🏻او در زمین🌏 به شما قدرت داده و شما را مورد #حمایت و بر جهانیان #برتری داده است.☑️
👈🏻از گذشته خود پند گرفته📜 و از رحمت پروردگار در مورد خود #عبرت بگیرید.
☝️🏻به یادآورید زمانی را که ( #سخاریب) پادشاه بابل با لشکری انبوه 👥و از روی ظلم و جور 😠بر شما هجوم آورد و قصد نابودی سرزمین و #انقراض_نسل شما را داشت.
⬅️اما به برکت پروردگار، مکر و حیله دشمن را از شما دور ساخت✔️ و آنها را #خوار و #ذلیل و سپس گرفتار بلا و طاعون😷 کرد و جامه ذلت به آنها پوشاند.
🔹پس شما قوم بنی اسرائیل برای گناه پشت به پشت یکدیگر👥 دادید و در تعدی و تجاوز به یکدیگر کمک کردید،🤦🏻♂
☝️🏻دست از کارهای ناشایست برنداشتید❌،
گویا #تورات روح شما را از گناه پاک نساخته و هیچ پیامبری شما را دعوت و هدایت نکرده است😒
🔸هم اکنون سخن حق را به عنوان اعلام خطر 📢قطعی از من بپذیرید.
🌸خدا به من وحی کرده است شما را به سوی حق دعوت کنم و از عذاب و عقاب ☄او بیم دهم.
⬅️اگر از مستی 🥂خود خارج نشوید و اگر به #کتاب_خود باز نگردید و آیات آن را محترم نشمارید و خود را اصلاح نکنید،❌
🌸خداوند بنا دارد بردگانی بی رحم و سپاهیانی نیرومند💪🏻 را بسوی شما اعزام دارد که رحم در دل آنان وجود نداشته،
👥 ایشان زمام شما را بدست می گیرند و شما را #خوار و #ذلیل😪 می سازند
☝️🏻 و این کاخهایی که محل خوشگذرانی شماست را خراب و ویران🏚 می سازند.
👥 ایشان #حرمت_معابد شما را می شکنند و بر جان و مال و #ناموس شما🧕🏻 مسلط می گردند.
✋🏻من آنچه را که لازم است برای شما بیان کردم و از #حقایق، پرده برداشتم.✅ اکنون خود می دانید و هر راهی که صلاح می دانید به آن راه درآیید.
ادامه دارد .....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🎬خصوصیات همراهان حضرت حجت (صلوات الله علیه)
🎤آیت الله میرباقری
#امام_زمان #روز_جمعه #خصوصیات #ظهور #بیداری #فرج #آیت_الله_میرباقری
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🎬 در دسترس باشیم
🎤شیخ حسین انصاریان
#شیخ_حسین #انصاریان #سخنرانی #دسترس #زکات #خدا #بنده
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ۴ راهکار برای حل مشکلات از زبان استاد مسعود عالی
🎥 حتماً ویدیو رو تا انتها ببینید ✅
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🆔 @masirsaadatee
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘ سخت ترین گره هایی که با این روش می شود بازش کرد...
☘ عملی که برکات عجیبی در زندگی انسان دارد...
#استاد_عالی
#حدیث_گره_گشا
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🆔 @masirsaadatee
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
⚠️ ام اس در کمین خانمها ....
#اطلاع_رسانی 🗞
#یامهدی_العجل
_☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️چگونه خود را برای ظهور امام زمان (عجل الله) آماده کنیم؟ ⁉️
💢روزی حلال اصل و شرط منتظر بودنه
#یازینب
_ ☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمـــــان طعـــــم سیب💗 قسمت پنجم بعد از حدودای یک ربع صدای خداحافظی سریع علی رو شنید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمـان طعــم سیب💗
قسمت ششم
چشمم خورد به علی...
مشغول روشن کردن ماشینش بود تا حرکت کنه نمیدونم کجا میرفت...تا منو دید سریع از مانشین پیاده شد و اومد طرفم...
سلام کرد و مشغول جمع کردن کتابای من شد...
دستشو طرف هرکدوم از کتاب هام می برد که برشون داره نمیذاشتم و خودم همون کتابو بر میداشتم...
تا دیدی اینجوری میکنم بلند شد ایستاد...و هاج و واج منو نگاه کرد منم کتابامو جمع کردم بلند شدم و یه اخم کردم و گفتم:
-ممنونم از کمکتون...
و محکم نگاهمو ازش گرفتم.اونم مات فقط به رفتن من نگاه میکرد...
رفتم سر کوچه و تاقبل از اینکه علی با ماشینش بهم برسه سوار تاکسی شدم و رفتم دانشگاه...
تموم ساعت دانشگاه فکرم درگیر بود یه جور دودلی داشتم نمیدونیستم معنی این کارای علی و مادربزرگ و دیشب مسجد و مهناز خانم چیه ولی میدونستم که یه حسی درون من داره به وجود میاد به اسم عشق ...
ساعت اخر دانشگاه بود خیلی خسته بودم کتابامو جمع کردم از بچه ها خداحافظی کردم و زود تر ازهمه از کلاس اومدم بیرون...
جلوی در دانشگاه یه پراید نوک مدادی پارک بود خوب که دقت کردم دیدم سرنشین علیه...
اخم اومد روی صورتم سریع راهمو کج کردم که از شانس بدم منو دید...از ماشین پیاده شد و منم سریع دوویدم رفتم پشت دانشگاه تا از اون طرف تاکسی سوار شم...
متوجه شدم داره پشتم میاد...سرعتمو بیشتر کردم تابالاخره منو گم کرد رسیدم پشت دانشگاه به دیوار تکیه دادم و نفس عمیقی کشیدم... و راهمو ادامه دادم...رسیدم به دیوار و خواستم ازش رد شم که یک دفعه صورت یه مرد اومد جلوی چشمم...خیلی ترسیدم یه جیغ بلند کشیدم...متوجه شدم علیه...گفت:
-هیس...زهرا خانم نترسید...
وقتی دیدم علی بود حرصی شدم و گفتم:
-ببخشید میتونم بپرسم که چرا اتقدر منو تعقیب میکنید؟؟؟؟
-ببخشید من قصدی نداشتم...نمیخواستم بترسونمتون...
-نمیخواستین ولی این کارو کردین!!اصلا شما جلوی دانشگاه من چیکار میکنید؟؟؟؟؟آقای صبوری من آبرو دارم!!!!!
-من...من قصدی نداشتم من اومده بودم.....
حرفشو قطع کردم و گفتم:
-خواهشا دیگه مزاحم من نشید...
-ولی...
ابروهامو محکم توی هم گره زدم و بانفرت نگاهش کردم بعدهم نگاهمو محکم ازش گرفتم و رفتم اونم با چهره ی ناراحت و شکسته بهم زل زده بود همین که به نزدیک ترین پارک دانشگاه رسیدم نشستم روی یکی از نیمکت تا و زدم زیر گریه دستام میلرزید...
وای زهرا تو چیکار کردی؟؟؟؟دختره ی مغرور احمق....
هیچوقت نمیتونی عصبانیتتو کنترل کنی!!!
توهمین حال بودم که صدای موتور شنیدم...
من از این صدا تنفر داشتم...
قلبم شروع کرد به تپش...
موتور نزدیک و نزدیک تر میشد...و قلب من تند و تند تر میزد...وای خدای من چشمامو بستم!بعد از چند ثانیه متوجه رد شدنش از کنارم شدم.چشمامو باز کردم نفس عمیقی کشیدم و خدارو شکر کردم...یاد علی افتادم که چطوری اون روز با اون دوتا بی سرو پا در گیر شد...اونوقت من بی لیاقت اینطوری جوابشو دادم.
انقدر اونجا نشستم و گریه کردم که اصلا متوجه نشدم یک ساعته گذشته سریع بلند شدم و با بی حوصلگی راهی خونه شدم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸