⚫️ تشییع جنازه سید حسن نصرالله در بیروت و اقامه نماز میت غیابی در ایران انجام می شود و سپس پیکر مطهر با هواپیمای ریاست جمهوری به کربلای معلی منتقل می شود تا در حرم مطهر در جوار قبر مطهر امام حسین (علیه السلام) به خاک سپرده شود.
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
💠پرسمان مهدوی
🔻 #سوال👇🏻
🔹مطابق حديث پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) كه فرمود:
🌷✨ «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية»✨
چرا نشناختن امام، #مرگ_جاهلي را به دنبال خواهد داشت؟⁉️🤔
❇️ #پاسخ👇🏻
🔸ابتدا لازم است به خود حديث توجه شده، پيامهايي که از آن قابل برداشت است، مورد توجه قرار گيرد.👌🏻
🌷 پيامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در اين حديث شريف، با به کار بردن عبارت « #امام_زمانه»،
⏪هم به #حقيقت و #ماهيت_مقام_امام اشاره ميفرمايد ✔️و
⏪ هم به #وجود_امام در هر زمان.
🌸« #امام»🌸 #کسي_است_که پس از پيامبر در جايگاه او قرار گرفته، وظايف پيامبر را در رهبري و هدايت مردم بر عهده دارد. ✅
▶️ او #حافظ و #نگهدارنده_دين به صورت کامل و مفسّر و مبيّن آيات الهي متناسب با نياز مردم است.
⏪ او همانند پيامبر، شخصي #معصوم و #تربيتيافته_پروردگار است که بر قلوب انسانها💕 احاطه داشته✔️،
⏪عهده دار تزکيه و تهذيب نفوس آنان است✔️.
⬅️ #او_کسي_است_که با آشنايي کامل از مقررات دين، بايد در رأس حکومت جامعه انساني قرار گيرد، تا اجتماع بشري را به درستي رهبري کند و محيطي اسلامي و سالم براي رشد و تعالي افراد فراهم آورد. ✔️
♦️ #بلندي_مقام_امامت از آنجا روشن ميشود که خداوند آن را «عهد» خود دانسته و از دسترسي انسانهاي ظالم به دور داشته است.
📖قرآن ميفرمايد:
✨ وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِکلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيتي قالَ لا ينالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ؛ ✨
🍃✨و چون پروردگار ابراهيم، او را با کلماتى بيازمود، و وى همه را به انجام رسانيد. [خدا به او]فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم».[ابراهيم] پرسيد: «از دودمانم[چطور]؟»
#خداوند_فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمىرسد. ✨
🔘کلمه «ظالم» در آيه شريف، مطلق بوده و شامل هر نوع ظلم و گناه، حتي ظلم به نفس ميشود و تمام عمر انسان را در بر ميگيرد؛ از اين رو #امام بايد #فردي_معصوم از هر نوع خطا در طول حيات خود باشد.👌🏻
🌷پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) #نشناختن_چنين_امامي را #مساوي_با_مرگجاهلي قرار داده است؛
⏪ #مرگي_که کفر و جهالت و ضلالت از مشخصه هاي آن است.
✳️ #نقطه_مقابل_مرگ، حق و راستي و حرکت طبق خواست او و بر اساس دين او است.
☝️🏻حال که #نشناختن_امام، مرگ غيرِ ديني است، پس #شناختن_او و پيروي از او، باعث ميشود مرگ انسان طبق دين باشد و ختم به خير و سعادت شود. ✅
💡روشن است که #امام_بايد تجسم کامل دين خدا باشد؛✔️
↩️به عبارت ديگر، اسلام و قرآن ناطق باشد.
❇️اکنون روشن ميشود که علاوه بر شناخت شخص امام از نظر اسم و نسب، بايد به بُعد شخصيتي او که همان حقيقت ولايت و امامت است، توجه نمود.✔️
⁉️ #پرسش_وپاسخ_مهدوی
#یازینب
_ ☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
#اهمیت_نمازشب🌌✨
🔻چرا #نمازشب این همه اهمیتدارد؟⁉️🤔
⏪به دلیل اینکه 🌌🤲🏻نمازشب بیش از سایر نمازها دارای اخلاص است اثرات معنوی بسیاری برای اقامه کننده آن دارد.
💫 خداوند در قرآن میفرماید:
📖✨وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ✨
یعنی ای بندگان من #در_دل_شب بیدار شده و طلب استغفار کنید.🤲🏻
☝️🏻 باید ما بندگان رابطه فراوانی با خدا داشته باشیم و هیچگاه خدا را فراموش نکنیم که یاد خدا در همه حال و هر زمان نیکوست.😊👌🏻
⏪ هرگاه انسان پس از خواب بیدار شد باید خدا را شکر کند🤲🏻✔️
☝️🏻 زیرا نعمت حیات مجددا به او اعطا شده است.🎁
هیچ وقتی را نداریم که آدم بخواهد از خدا دور باشد.
✴️اما #بهترین_اوقات برای راز و نیاز با خدا #بعد_از_نیمهشب می باشد همچنان که قرآن فرموده است
📖✨ مومنان کسانی هستند که در سحر و #میانه_شب از خواب بیدار می شوند و از خدا #طلب_استغفار می کنند.✨
💢 #یکی_از_نشانههای_مومنان طبق روایات طلب استغفار در دل شب است.🙂
⏪ #فلسفه_اهمیت_نمازشب این است که ریا و خودنمایی ندارد چرا که ممکن است فردی نمازهای یومیه را برای خودنمایی در برابر دیگران اقامه کند اما نماز شب زمانی اقامه می شود که همه خواب هستند.🍃
⏪وقت #نمازشب زمانی است که کمتر کسی متوجه انسان است لذا نماز شب مصداق خالصاً لوجه اللّه و قربت الی الله است.
🔸 #خصوصیت_ایننماز این است که فرد در دل شب در حالی که دیگران خواب هستند بیدار شده، وضو گرفته، خدا را مناجات کرده، ♨️گناهان خود را برشمرده و ضمن گریه از خدا طلب توبه و رهایی از آتش جهنم میکند.🙂
❇️مشخص شد که #اهمیت_فلسفه_نمازشب در این است که فرد به دور از ریا و خودنمایی و در نهایت اخلاص از خدا طلب استغفار میکند.
#یاابالفضل_العباس
_ ☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
💢↶ درس اخلاق جلسـه ⑤ ↷💢 ▫️خدا و رسول خدا را دوست داشته باشید▫️ ✸ «اَنَس» خدمتکار پیغمبر خدا بود
💢↶ درس اخلاق جلسـه ⑥ ↷💢
▫️اول برای دیگران دعا کنید
بعد برای خودتان
✸ امام سجاد علیهالسلام در انتهای
دعای بیست و پنجم صحیفه سجادیه
از خداوند میخواهند که
【اَللّٰهُمَّ اَعْطِنا جَمیعَ ذٰلِکَ بِتَوفیقِکَ وَ رَحْمَتِکَ
و اَعِذْنا مِنْ عَذابِ السَّعیر وَ اَعْطِ جَمیعَ
الْمُسلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ وَالْموْمنینَ وَالْموْمناتِ
مِثلَ الَّذی سَئَلْتُکَ لِنَفْسیٖ وَ لِوَلَدی فیٖ عاجِلِ
الدُّنیا وَ اَجِلِ الآخرَةِ اِنَّکَ قریبٌ مُجیبٌ
سَمیعٌ عَلیمٌ، عَفُوٌ غَفورٌ، رَووفّ رَحیمٌ
وَ ٰاتِنا فِی الدُّنیا حَسَنةً وَ فِی الْاٰخِرةِ
حَسَنةً وَقِنا عَذابَ النّٰارِ】
✸ خداوندا همه این امور را به توفیق
و رحمت خودت به ما عطا فرما
و ما را از عذاب دوزخ پناه ده
و به مقام مردان و زنان مسلمان
و مردان و زنان با ایمان همه آنچه را که
برای خود و فرزندان از تو خواستم
در این جهان فانی و در آخر باقی عنایت کن
که تو نزدیک و اجابت کننده و شنوا و دانا
و عفو کننده و آموزنده و دلسوز و مهربان هستی
و ما را در دنیا حسنه و در آخر از حسنه
مرحمت فرما و از عذاب جهنم حفظ کن
✸ یعنی خدایا من هر چیزی را که برای خودم
و برای فرزندانم در دنیا و آخرت خواستم
را برای تمامی مسلمانان و مؤمنین قرار بده
خوب است انسان وقتی دعا میکند
فقط برای خودش دعا نکند
✸ امام حسن مجتبی علیهالسلام میفرمایند:
یک شب مادرم حضرت فاطمه سلام الله علیها
را دیدم که در محراب عبادت نشسته بود
و برای همسایگان دعا میکرد
من نزد ایشان رفتم و سوال کردم مادر
شما که فقط برای همسایگان دعا کردید؟
مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
«الجّـٰارُ ثُمَّ الدّار»
اول همسایه بعد خانه
یعنی اول باید برای همسایگان دعا کرد
سپس برای خود و اهل خانه یاد بگیرید
✸ اگر میخواهید دعاهایتان مستجاب شود
باید اول برای دیگران دعا کنید
برای مریضها دعا کنید
برای مسلمانان دعا کنید
رفع گرفتاریهای مردم را از خداوند بخواهید
سپس برای خودتان دعا کنید
همهاش به فکر خودتان نباشید
و برای خودتان دعا نکنید
✍ منبع:
↲کتاب بدیع الحکمة، حکمت ۶
از مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🍃🍂دعـــــــــای جـــوشن کبیــ4⃣8⃣ـــر🍂🍃 🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃 🌸✨یَا
🍃🍂دعـــــــــای
جـــوشن کبیــ6⃣8⃣ـــر🍂🍃
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
🌸✨یَا خَیْـرَ مَعْـرُوفٍ عُـرِفَ
یَا أَفْضَـلَ مَعْبُودٍ عُبِـدَ
یَا أَجَـلَّ مَشْکُـورٍ شُکِـرَ
یَا أَعَـزَّ مَذْکُورٍ ذُکِـرَ
یَا أَعْـلَى مَحْمُـودٍ حُمِـدَ
یَا أَقْـدَمَ مَوْجُـودٍ طُلِـبَ
یَا أَرْفَـعَ مَوْصُـوفٍ وُصِـفَ
یَا أَکْبَـرَ مَقْصُـودٍ قُصِـدَ
یَا أَکْـرَمَ مَسْئُـولٍ سُئِـلَ
یَا أَشْـرَفَ مَحْبُـوبٍ عُلِـمَ
《سُبْحانَکَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ
اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب》
🍃بنام خداوند بخشنده بخشایشگر🍃
🌸✨ای بهترين شناخته شدهاى كه شناخته شده
اى برترين معبودى كه عبادت شده
اى والاترين ثناپذيرى كه سپاس شده
اى عزيزترين ياد شدهاى كه ياد شده
اى برترين ستودهاى كه ستايش شده
اى ديرينه ترين موجودى كه خواسته شده
اى بلندترين وصف شدهاى كه به وصف آمده
اى بزرگترين مقصودی كه قصد شده
اى گرامیترين پرسيدهاى كه پرسش شده
اى شريف ترين محبوبى كه دانسته شده
《پاک و منـزهی تـو
ای که جز تـو معبـودی نیست
فریـاد رس فریـاد رس
ما را از آتش برهان ای پروردگارم》
〰⚜️ خــــواص این بنـــد ⚜️〰
◀️ برای رفع بلا ▶️
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃🍂دعـــــــــای
جـــوشن کبیــ7⃣8⃣ـــر🍂🍃
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
🌸✨یَا حَبِیـبَ الْبَاکِیـنَ
یَا سَیِّـدَ الْمُتَوَکِّلِیـنَ
یَا هَـادِیَ الْمُضِلِّیـنَ
یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِیـنَ
یَا أَنِیـسَ الذَّاکِرِیـنَ
یَا مَفْـزَعَ الْمَلْهُوفِیـنَ
یَا مُنْجِیَ الصَّادِقِیـنَ
یَا أَقْـدَرَ الْقَادِرِیـنَ
یَا أَعْلَـمَ الْعَالِمِیـنَ
یَا إِلَهَ الْخَلْـقِ أَجْمَعِیـنَ
《سُبْحانَکَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ
اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب》
🍃بنام خداوند بخشنده بخشایشگر🍃
🌸✨اى محبوب گريه كنندگان
اى سرور توكّل كنندگان
اى راهنماى گمراهان
اى سرپرست مؤمنان
اى همدم ذاكران
اى پناه جان سوختگان
اى رهايی بخش راستگويان
اى تواناترين توانايان
اى داناترين دانايان
اى پرستيده همه آفريدگان
《پاک و منـزهی تـو
ای که جز تـو معبـودی نیست
فریـاد رس فریـاد رس
ما را از آتش برهان ای پروردگارم》
〰⚜️ خــــواص این بنــد ⚜️〰
◀️ برای رفع قولنج ▶️
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
╭┅───••••••••••••••───┅╮
@masirsaadatee | ڪانال ایتا
╰┅───••••••••••••••───┅╯
•┈┈••••✾•🍃🌸🍃•✾•••┈┈•
🍃🍂دعـــــــــای
جـــوشن کبیــ8⃣8⃣ـــر🍂🍃
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
🌸✨یا مَـنْ عَـلا فَقَهَـرَ
یَا مَـنْ مَلَکَ فَقَـدَرَ
یَا مَـنْ بَطَـنَ فَخَبَـرَ
یَا مَـنْ عُبِـدَ فَشَکَـرَ
یَا مَـنْ عُصِیَ فَغَفَـرَ
یَا مَـنْ لا تَحْوِیهِ الْفِکَـرُ
یَا مَـنْ لا یُدْرِکُهُ بَصَـرٌ
یَا مَـنْ لا یَخْفَى عَلَیْـهِ أَثَـرٌ
یَا رَازِقَ الْبَشَـرِ
یَا مُقَـدِّرَ کُلِّ قَـدَرٍ
《سُبْحانَکَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ
اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب》
🍃بنام خداوند بخشنده بخشایشگر🍃
🌸✨ای آنكه فراتر رفت و چيره گشت
اى آنكه دارا گشت و توان يافت
اى آنكه نهان شد و آگاهى يافت
اى آنكه پرستش شد و ارج نهاد
اى آنكه نافرمانى شد و آمرزيد
اى آنكه انديشهها او را فرا نگيرد
اى آنكه دیدهاى او را در نيابد
اى آنكه اثرى بر او پوشيده نماند
اى روزی دهنده آدميان
اى اندازه دهنده هر اندازه
《پاک و منـزهی تـو
ای که جز تـو معبـودی نیست
فریـاد رس فریـاد رس
ما را از آتش برهان ای پروردگارم》
〰⚜️خــــواص این بنــد ⚜️〰
◀️ برای سـرخک ▶️
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃🍂دعـــــــــای
جـــــوشن کبیــ9⃣8⃣ـــر🍂🍃
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
🌸✨یَا حَافِـظُ یَا بَـارِئُ
یَا ذَارِئُ یَا بَـاذِخُ
یَا فَـارِجُ یَا فَاتِـحُ
یَا کَاشِـفُ یَا ضَامِـنُ
یَا آمِـرُ یَا نَاهِـی
《سُبْحانَکَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ
اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب》
🍃بنام خداوند بخشنده بخشایشگر🍃
🌸✨خدايا از تو درخواست میكنم به نامت
اى نگهدار
اى آفريننده
اى پديد آورنده
اى بسيار بخشنده
اى گشايشگر
اى فراخی بخش
اى برگيرنده زيان
اى ضمانت كننده
اى فرمان ده
اى بازدارنده
《پاک و منـزهی تـو
ای که جز تـو معبـودی نیست
فریـاد رس فریـاد رس
ما را از آتش برهان ای پروردگارم》
〰⚜️ خــــواص این بنــد ⚜️〰
◀️ برای دفع باد زرد ▶️
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
╭┅───••••••••••••••───┅╮
@masirsaadatee | ڪانال ایتا
╰┅───••••••••••••••───┅╯
•┈┈••••✾•🍃🌸🍃•✾•••┈┈•
🍃🍂دعـــــــــای
جـــوشن کبیــ0⃣9⃣ـــر🍂🍃
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
🌸✨یَا مَـنْ لا یَعْلَـمُ الْغَیْـبَ إِلا هُـوَ
یَا مَـنْ لا یَصْـرِفُ السُّـوءَ إِلا هُـوَ
یَا مَـنْ لا یَخْلُـقُ الْخَلْـقَ إِلا هُـوَ
یَا مَـنْ لا یَغْفِـرُ الذَّنْـبَ إِلا هُـوَ
یَا مَـنْ لا یُتِـمُّ النِّعْمَـةَ إِلا هُـوَ
یَا مَـنْ لا یُقَلِّـبُ الْقُلُـوبَ إِلا هُـوَ
یَا مَـنْ لا یُدَبِّـرُ الْأَمْـرَ إِلا هُـوَ
یَا مَـنْ لا یُنَـزِّلُ الْغَیْـثَ إِلا هُـوَ
یَا مَـنْ لا یَبْسُـطُ الرِّزْقَ إِلا هُـوَ
یَا مَـنْ لا یُحْیِی الْمَـوْتَى إِلا هُـوَ
《سُبْحانَکَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ
اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب》
🍃بنام خداوند بخشنده بخشایشگر🍃
🌸✨اى آنكه جز او غيب نداند
اى آنكه برنگرداند بدى را جز او
اى آنكه آفريدگان را جز او نيافريند
اى آنكه گناه را جز او نيامرزد
اى آنكه نعمت را جز او كامل نكند
اى آنكه دلها را جز او دگرگون نكند
اى آنكه كارها را جز او تدبير ننمايد
اى آنكه باران را جز او فرو نبارد
اى آنكه روزى را جز او نگستراند
اى آنكه مردگان را جز او زنده نسازد
《پاک و منـزهی تـو
ای که جز تـو معبـودی نیست
فریـاد رس فریـاد رس
ما را از آتش برهان ای پروردگارم》
〰⚜️ خــــواص این بنــد ⚜️〰
◀️ برای رفع باد سفید ▶️
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
╭┅───••••••••••••••───┅╮
@masirsaadatee | ڪانال ایتا
╰┅───••••••••••••••───┅╯
•┈┈••••✾•🍃🌸🍃•✾•••┈┈•
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان عشق باطعم سادگی💗 قسمت45 پاهات و دراز می کنی؟! گیج به امیرعلی که لباس عوض کرده ب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان عشق باطعم سادگی 💗
قسمت46
محیا خانوم درسته نمی تونم حالا به هر مناسبتی برات طلا بخرم ولی قرار نیست شما هم دروغ بگی محض دل من!
دلخور نگاهش کردم
_ من دروغ نمیگم... هنوز نمی خوای باورم کنی؟!
اخمش باز شد ولی هنوز نگاهش میخ چشمهام بود با شک!
-جدی می گم...
باورنمی کنی از عطیه بپرس ...
آخه تو کی دیدی من طلا به خودم آویزون کنم هرچند که روز خریدمون اخمو بودی ولی...
دست چپم وبالا آوردم وحلقه ام رو نشونش دادم
_دیدی که حلقه ام رو ساده ورینگی برداشتم
بازم چین انداخت به پیشونیش _نصف اخمو بودن اون روزم هم برای همین بود چون فکر کردم
طبق سلیقه ات انتخاب نکردی و به اصطلاح داری مراعات من و میکنی!
چشمهام گرد شد
_امیرعلی تو از من چی ساخته بودی تو ذهنت؟!
آقا من پشیمون شدم نمیبخشمت!
دست به سینه شدم و صورتم و چرخوندم به حالت قهر ...
خندید به این کار بچگونه ام و با گرفتن فکم صورتم و چرخوند رو به خودش یک تای ابروش رو داد بالا _من معذرت می خوام ....
حالا جون امیرعلی از طلا خوشت نمیاد؟مگه میشه؟
با حرص گفتم:
_بله میشه نمونه اش منی که جلوت نشستم ...
هرچی بابا مامان بیچاره ام با کلی پس انداز برام آویز و دست بند خریدن که موقع عروسی ها استفاده کنم ...یواشکی بردم فروختم
وگندش موقع عروسی ها در میومد و یک دعوای حسابی میشد!
بلند بلند خندید
-حالا چرا میفروختی... خب استفاده نمی کردیشون
متفکر یک ابروم رو تا نیمه بالا فرستادم
_ آره خب ولی اینجوری با پولش کیف می کردم و هر چی
دلم می خواست می خریدم
این بار بلند تر خندید که اخم کردم و خنده اش جمع شد
آویز گردنبند رو از دستش کشیدم
چرخیدم و گردنبند رو به دستش دادم ...
آروم بودم و پرازارامش!
زنجیر رو توی گردنم مرتب کرد... من چرخیدم و دستم روی پلاک بود
-ممنون
با یک لبخند گرم جوابم و داد و نگاهش رو چرخوند روی ساعت دیواری اتاق و من هم رد نگاهش
رو گرفتم...
بیست دقیقه دیگه غروب بود ...
دوست داشتم روزهای کوچیک زمستونی رو!
-ببخشید نزاشتم بخوابی
-من خودم خواستم باهات حرف بزنم عزیزم
عزیزم!؟
چه کلمه دوست داشتنی بود به خصوص که برای اولین دفعه از زبون امیرعلی میشنیدم!
-من نزاشتم تو استراحت...
بقیه حرفش تو دهنش ماسید وقتی نگاهش افتاد به چشمهام که داد میزد احساس درونیم رو !
آروم گفت: ممنونم که هستی!
گرم شدم و آروم توی آغوش امنش وجمله ای که شنیدم باهمه سادگیش قلبم رو به پرواز
درآوردچون حالا راضی بود از بودنم!
خمیازه ای کشیدم و سرم و از زیر پتو بیرون آوردم صدای بلند مامان هم به زنگ موبایلم اضافه
شد!
-خب مادر من جواب بده اون گوشی رو شاید کسی کار واجب داشته باشه
پوفی کشیدم و موبایل رو از روی میز تحریرم برداشتم ...
نگاهم روی اسم امیر علی ثابت موند
..هیچ وقت زنگ نمیزد اونم هفت صبح!
-الو محیا...؟؟؟
صدای نگرانش که بعد از وصل شدن تماس توی گوشی پیچید دلهره انداخت به جونم ...
همینطور صدای نزدیک گریه یک بچه که از صدای امیرعلی میشد فهمید سعی در آروم کردنش داره!!
-جونم امیر علی چی شده؟!!
صداش روشنیدم
_جونم عمو ...جان اروم گلم!
-امیرعلی اون بچه کیه؟!می گی چی شده؟
صدام میلرزید بدخواب شده بودم و استرس گرفته بودم امیرعلی هم که به جای جواب من بچه رو
آروم می کرد...
-امیرعلی؟!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان عشق باطعم سادگی💗
قسمت47
انگار تازه یادش افتاد من پشت خطی
–محیا بیا بیرون من پشت در خونه اتونم
کامل خواب از سرم پرید و قلبم شروع کرد به تند زدن ...فقط همین و گفت و بعد تماس قطع شد
نفهمیدم چطوری چادر رنگی دم دست مامان و روی سرم کشیدم و رفتم بیرون ...صدای گریه
بچه از توی حیاطم شنیده میشد ...قدم تند کردم و در رو باز!
امیرسام بود که بی تابی می کردو امیرعلی حسابی کالفه بود و ناراحت...توی سر منم هزار تا سوال
جولون میداد!
اول از همه دستهام و جلو بردم و امیرسام رو از بغلش گرفتم –جونم خاله چیه آروم ...سالم
گلم...چی شده؟؟...
امیرسام باشنیدن صدای جدیدی یکم به صورتم خیره شدو بعد به جای گریه سرش و توی گردنم
قایم کرد...امیرعلی کالفه ولی از سر آسودگی بند اومدن گریه امیر سام نفسش رو باصدا پرت کرد
بیرون!
حاال نوبت من بود-چی شده؟
به موهاش دست کشید-بابای نفیسه خانوم فوت شده
هی بلندی گفتم ولی چون امیرسام از ترس تو بغلم تکونی خورد دستم رو جلوی دهنم گرفتم و
آروم ادامه دادم-وای خدای من کی؟
-مثل اینکه صبح زود حالشون بد میشه ولی تاقبل رسیدن اورژانس تموم میکنن
قلبم فشرده شدو تنها جمله ای که از قلبم به زبونم اومد این بود-بیچاره نفیسه جون !
-امیرسام خیلی بی تابی می کنه عطیه و مامانم گرفتار بودن اونجا برای کمک... تو میای بریم که
حواست بهش باشه
سر امیرسام رو که باز شروع کرده بود به نق نق کردن نوازش کردم
–آره چرا که نه صبر کن حاظر بشم
دست دراز کرد امیرسام رو بگیره-پس منتظرم
امیرسام رو به خودم فشردم –نمی خواد میبرمش تو خونه تو هم بیا تو
به نشونه موافقت سرتکون داد و من جلوتر همون طور که با لحن نوازشگر و بچگانه با امیرسام
حرف می زدم رفتم توی خونه.
نفهمیدم چطوری حاظر شدم ...مامان نزاشت امیرسام رو با خودمون ببریم میگفت بچه توی اون
گریه ها بیشتر عصبی میشه گفت خودش امیرسام رو نگه میداره تا من برم خونه آقای رحیمی و
تسلیت بدم بهشون وبه نفیسه جون بگم من توی خونه خودمون حواسم به امیرسام کوچولوش
هست !
باتوقف ماشین به امیر علی نگاه کردم ...تمام مسیر هردومون ساکت بودیم و توی فکر!
صدای صوت قرآن مجلسی تو کوچه رو هم پر کرده بود و من بی هوا بغض جا خوش کرد توی
گلوم و قدمهام سست شد ...همهمه بود و من فقط دنبال امیرعلی می رفتم سربه زیر حتی بدون
اینکه به کسی سالم کنم ! ...اشکهای توی چشمم دیدم رو تار کرده بودکی گریه ام گرفته بود؟!
...دم ورودی چشمم روی قاب عکس آقای رحیمی موند و خاطره های شب عروسی امیر محمد و
شب بله برونش توی ذهنم زنده میشد که آقای رحیمی توش حضور پر رنگی داشت...انگار با فوت
یک نفر خود ذهن آدم بی دلیل دنبال خاطره می گرده که توش مرده ی حاظر حضور پر رنگی
داشته باشه !
پلک که زدم اشکهام سر خورد روی گونه هام و صدای جیغ بلند نفیسه که داد می زد بابا اشک
پشت اشک بود که روی گونه هام جاری می کرد !
-بروتو خونه
گیج به امیر علی نگاه کردم که با دیدن اشکهای من زمزمه کرد-محیا
بغض بزرگم رو فرو دادم و بی هیچ حرفی گم شدم از جلوی چشمای امیرعلی که نگران شده بود!
صدای گریه ها شده بود میخ و فرو می رفت توی قلبم گیج به اطرافم نگاه می کردم نفیسه جون
کنار یک دونه زن داداش و خواهر و مادرش نشسته بود و گریه هاشون بی اونکه بخوای اشک می
آورد توی چشمهات!
دستی روی بازوم نشست ...سرچرخوندم عطیه بود..پراز بغض ...احتیاجی به گفتن و حرف زدن
نبود هردو همدیگه رو بغل کردیم و بعد هم گریه ...همیشه نباید جزو درجه یک داغ دیده ها باشی
همین که قلب آدم لبریز از احساس باشه شریک می شی تو غصه ها و حتی گریه ها!
عطیه هلم داد سمت مه لقا خانوم موقع تسلیت گفتن بود!..من هم پا به پای اون کسی که تو بغلم
می گرفتم برای تسلیت گریه کردم و بیشتر از همه نفیسه که کنار گوشم می گفت بابام محیا جون
دیدی چی شد ؟!یتیم شدم !
و من با خودم زمزمه کردم یتیم کلمه ای که ساده گفته میشد ولی چه دردی داشت این کلمه کنار
هزارتا بغضی که موقع تکرارش راه گلو رو میبست !
گوشه ای نشستم و قرآن باز کردم و شروع به خوندن ...تنها راهی که معجزه می کرد همین بود ...
به نظر من فقط همین صوت قرآنی که رو کل خونه طنین انداخته بود صبر میپاشید به دل داغ دیده
ها و آرومشون می کرد نه این آب قندهایی که به زور توی حلقشون میریختن و بعضی تسلیت
گفتن هایی که حتی همراهش یک قطره اشکم نبود 0
-عمه جون محیا!
با صدای عمه نگاه از آیه ای که داشتم می خوندم گرفتم ...کی به این آیه رسیدم ...زمزمه کردم
انااهلل وانا الیه راجعون همون آیه حق ...همون وعده الهی !
-جونم عمه؟
با گوشه روسریش نم توی چشمهاش رو گرفت –امیرعلی بیرون منتظرته ...میدونم زحمتته عمه
جون ولی میبینی که ما اینجا گرفتاریم پس بی زحمت حواست به امیرسام باشه...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸