عصر عاشورا بود حجاب از سر زنان و دختران حسینی ربوده شد(وای بر من)😔
هنگامی كه حضرت رقیه(س)
◄بعد از شهادت پدر😭
◄و سیلی خوردن از دست شمر💔
◄و اصابت كعب نی به بازو😔
◄و پاره شدن گوش،😞
عمه اش زینب را می بیند از هیچكدام از این مصیبت ها شكایت نمی كند.✨
بلکه شكایت حضرت رقیه(س) به عمه اش این است كه می گوید:
ای عمه جان آیا پارچه ای هست كه سر خود را از نامحرمان بپوشانم؟😭💔
وقتی به دستور یزید، سر پدر را برای رقیه علیهاالسلام آوردند،
رقیه سر را در بغل گرفت و عقده های دل را باز کرد
و هر چه می خواست با سر بابا گفت.😞
آن شب رقیه علیهاالسلام ، گم شده خود را یافته بود، اما بی نوازش و آغوش گرم.
😔 پس لب هایش را بر لب های بابا گذاشت و آن قدر گریست تا جان به جان آفرین تسلیم کرد.😭
هنگامی که زن غساله بدن حضرت رقیه(س) را غسل میداد،💦
ناگاه دست از غسل کشید و گفت: سرپرست این اسیران کیست؟🤔
حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمود چه میخواهی؟🌸
زن غساله گفت: چرا بدن این طفل کبود است، آیا به بیماری مبتلا بوده است؟🤔
حضرت در پاسخ فرمودند:
ای زن او بیمار نبود، این کبودی آثار تازیانه و ضربههای دشمن است😭😭
زن غسال چه میدید که با خود میگفت
مادرت کاش به جای تو پسر می آورد😭