✨خدایا!🙏
این دلِ ❤️من با خانه تکانے هم رو بہ راه نمے شود...
بساز بفروش کسے سراغ ندارد!؟😔
[♥️•••إن ذُڪِرَ ألخَـیرُ فيألعالَـمِیـن أوَّلُهُ حُسَیـن أخِرُهُ حُسَیـن و أصلُهُ حُسَیـن•••✨]
#اربعین
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
و جنـــگ آغاز شــد...💣
و دلاورمردانے قامـٺ راسٺ ڪردند تا ایـران قامٺ خــم نڪند...🇮🇷✌️
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
{💛•🍂•💚•🍂•💛}
چهڪسۍمۍگویـد:
جاذبـهروبهزمیـناست؟!
منڪسانۍرادیدم؛
رفتهاندتابالا...
تـااوج
فارغازهرڪشـشۍ
جاذبـهروبهخـداســٺ...
{👑•🍁•🌼•🍁•👑}
#اربعین
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
همسرش میگفت:
به خاطر شهادت همسرم
گریه نمی کنم ☝️
ولے
به خاطر
وضعیت #حجاب جامعه
ناراحتم و گریه می کنم..😔
#شهید_مدافع_حرم
مسلم خیزاب 🌺
#اربعین
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
💠فرمانده در مکه💠
✨جاده هاے 🛣کردستان آن قدر نا امن بود که وقتے مے خواستے از شهرے به شهر دیگر بروے، مخصوصا توے تاریکے🌑، باید گاز ماشین🚘 را مے گرفتے، پشت سرت را هم نگاه👀 نمے کردے.
اما زین الدین کہ هم راهت بود، موقع اذان📢، باید مے ایستادے کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلا راه نداشت.
✨بعد از شهادتش، یکے از بچہ ها خوابش را دیده بود؛ توے مکہ داشتہ زیارت مے کرده. یک عده هم همراهش بوده اند. گفتہ بود «تو این جا چے کار مے کنے؟»
جواب داده بوده "به خاطر نمازهاے اول وقتم، این جا هم فرمانده ام."☺️
#شهید_مهدی_زین_الدین
📚یادگاران، جلد۱۰، ص ۹۱
#خاطره
#اربعین
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
#حُسِیْنجٰانــــْـــ
ﭘـﻠڪے بہ ﻫﻢ ﺑﺰﻥ ڪہ
ﻫﺪﺍیٺــــ ﺷﻮﺩ دلمـ
ﺣﺮ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ٺو
ﺳﭙﺮﺵ ﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺬﺍشٺــ
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💎...﷽...💎
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ.😇
ما انسان را آفريديم و وسوسه های نفس او را ميدانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم! ♥️😍
#سوره_ق_16🌹
#جزء26💐
دســټ در گـردن و...
آغــوش بـہ آغـوش ٺــوام.
تــو مـرا مے دانـی!!!💙
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
امشـب معرفۍِ شہیدِ عزیزۍ از مدافعان حـرم حضرت زینب ڪبری (سلاماللهعلیها) رو داریـم ڪه #انشاءالله بتونیم از ایشون درس های زیادۍ بگیریم و رهروشون باشیم..❣🌈✨
نام و نامخانوادگۍ:علیرضا توسلۍ💙
نام جهادۍ:ابوحامد🔮
فرزند:محمدحسین💎
متولد:۱۳۵۱/۰۷/۱🎂
شهادٺ:۱۳۹۳/۱۲/۹🕊
سمٺ:فرمانده و بنیانگذار فاطمیون🚩
محل شهادٺ:سوریه_تلقرین💓
34.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 ویدیو | مجاهد بدون مرز؛ شهید مدافع حرم علیرضا توسلی♥️
مروری اجمالی بر زندگی جهادی و پرفراز و نشیب سردار شهید مدافع حرم علیرضا توسلی با نام جهادی ابوحامد فرمانده و بنیانگذار فاطمیون از ابتدای انقلاب اسلامی در افغانستان تا تاسیس فاطمیون در سوریه💣🔮
#شهید_علیرضا_توسلی
#شهید_مدافع_حرم
#کلیپ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_علیرضا_توسلی(ابو حامد)
#شهید_مدافع_حرم
#روایت_پرواز🕊
#حدیث 💙🌿
#قالالصادق 🌸علیهالسلام🌸
{•اُصُولُ الکُفر ثَلاثَهٌ الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُی•}
ریشـہهاے ڪفر سہ چــیز است:3⃣
حرص 🤢
خود بزرگ بینی 😌
و
حسد ورزیدن 😈
(جهاد با نفس، ح ۴۷۴)📚
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
#ڪلام_شہـدا 🕊
اگر از دسٺ ڪسی ناراحت بودید؛
دو رڪعت نماز بخوانید و بگویید:
خــدایـــا!!❣
این بنده تـو حواسش نبود
من ازش گذشتـم .
تو هم بگذر...✨🌼
#شہید_حسن_باقری
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
#بی_تو_هرگز
نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی
#قسمت_پنجاه_و_نهم:هوای دل پذیر
برعکس قبل، و برعکس بقیه دانشجوها ... شیفت های من، از همه طولانی تر شد ... نه تنها طولانی ... پشت سر هم و فشرده ... فشار درس و کار به شدت شدید شده بود ...
گاهی اونقدر روی پاهام می ایستادم که دیگه حس شون نمی کردم ... از ترس واریس، اونها رو محکم می بستم ... به حدی خسته می شدم که نشسته خوابم می برد ...
سخت تر از همه، رمضان از راه رسید ... حتی یه بار، کل فاصله افطار تا سحر رو توی اتاق عمل بودم ... عمل پشت عمل ...
انگار زمین و آسمان، دست به دست هم داده بود تا من رو به زانو در بیاره ... اما مبارزه و سرسختی توی ژن و خون من بود...
از روز قبل، فقط دو ساعت خوابیده بودم ... کل شب بیدار ... از شدت خستگی خوابم نمی برد ... بعد از ظهر بود و هوا، ملایم و خنک ... رفتم توی حیاط ... هوای خنک، کمی حالم رو بهتر کرد ... توی حال خودم بودم که یهو دکتر دایسون از پشت سر، صدام کرد ... و با لبخند بهم سلام کرد ...
- امشب هم شیفت هستید؟
- بله ...
- واقعا هوای دلپذیری شده ...
با لبخند، بله دیگه ای گفتم ... و ته دلم التماس می کردم به جای گفتن این حرف ها، زودتر بره ... بیش از اندازه خسته بودم و اصلا حس صحبت کردن نداشتم ... اون هم سر چنین موضوعاتی ...
به نشانه ادب، سرم رو خم کردم ... اومدم برم که دوباره صدام کرد ...
- خانم حسینی ... من به شما علاقه مند شدم ... و اگر از نظر شما اشکالی نداشته باشه ... می خواستم بیشتر باهاتون آشنا بشم ...
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄