💢مرتضی میگفت : من به جايی برسم كه خدا من را با #انگشتش نشان دهد و بگويد اين مرتضی را كه میبينيد عاشقش❤️ شده و خونبَهايش را با شهادت دادم .
💢من هم شوخی میكردم و میگفتم بنشين تا خدا #عاشقت شود .
میگفت فاطمه ❗️
آخر میبينی خدا چه جور🌷 عاشقم میشود.‼️
💢من از مرتضی دعای #شهادت نديدم .
میگفتم : تو خودت را برای خدا میگيری .
میگفت : بله اين #قشنگ است كه خدا بگويد از تو خوشم آمده، بيا پيش خودم ❤️.
💢انشاءالله به جايی برسيم كه خدا بيايد سراغمان، چنان دلبری كنيم كه خدا بگويد اين برای من است .
راوی: همسر شهید⚡️
فرمانده نابغه سپاه قدس
#شهید_مرتضی_حسین_پور(حسین قمی)🌹
یاد شهدا با صلوات🌾
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🌴🍃💥🌴🍃🌴💥🍃🌴🍃
💥در گیرو دار کارهای عروسیمان بودیم. مجروحیت #محمد اتفاق غیر منتظره ای بود و درعین حال بسیار ناراحت کننده. اما ذهن من در پس این اتفاق به ظاهر ناخوشایند به دنبال #حکمت این ماجرا بود✨
🍃. جای تامل داشت. شاید نشانه ای بود. در معنویات به قولی سیمش زود وصل می شد و ارتباط می گرفت . از عبادت📿 لذت می برد .✨
💥 ذره ای ریا در عبادتش ندیدیم. تنها چیزی که به زبان نمی آورد همین خلوت هایش بود . در #مناسبت ها یا وقتی از ماموریت که بر می گشت برایم هدیه می آورد . حتی شده یک #شاخه گل. 🌷آینده نگری منحصر به فردی داشت .
#شهید_محمد_غفاری🌹
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
سرزده آمد به جلسه قرآن روستا
مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن از حفظ !✅
پرسیدم شما با این همه مشغله چطور فرصت حفظ قرآن داشتید ؟
گفت در ماموریت ها فاصله بین شهرها را عقب ماشین مینشینم و قرآن میخوانم👌
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌹
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
شهیدی که به صورت ایستاده دفن شد❗️
محسن علاقه شدیدی به پرواز داشت گویی خداوند را به هنگام پرواز میدید و در دوران زندگانی کوتاه اما پربارش هرگز کسی را از خود ناراحت نکرد☝️ و تمام هم و غمش انقلاب و نظام بود آن زمان نیز به ما تعلیم رانندگی میداد و می گفت که باید روی پای خود بایستید.
همرزم شهیدان شیرودی و کشوری بود که ضد انقلاب او را پس از اسارت به صورت #ایستاده دفن کردند😞 و تا #گردن در خاک بود و به صورتش عسل مالیدند و روز بعد که صورتش بخاطر #نیش حشرات از بین رفته بود😞 و کمی رمق داشت با گلوله تیر خلاص زدند😭
سرلشگر شهید محسن درخشان معروف به #شهید_ایستاده💔
یادشان با صلوات
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
شهیدی که به صورت ایستاده دفن شد❗️
محسن علاقه شدیدی به پرواز داشت گویی خداوند را به هنگام پرواز میدید و در دوران زندگانی کوتاه اما پربارش هرگز کسی را از خود ناراحت نکرد☝️ و تمام هم و غمش انقلاب و نظام بود آن زمان نیز به ما تعلیم رانندگی میداد و می گفت که باید روی پای خود بایستید.
همرزم شهیدان شیرودی و کشوری بود که ضد انقلاب او را پس از اسارت به صورت #ایستاده دفن کردند😞 و تا #گردن در خاک بود و به صورتش عسل مالیدند و روز بعد که صورتش بخاطر #نیش حشرات از بین رفته بود😞 و کمی رمق داشت با گلوله تیر خلاص زدند😭
سرلشگر شهید محسن درخشان معروف به #شهید_ایستاده💔
یادشان با صلوات
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
#کلام_شهید🌷
⚜ سـربـاز #صـاحب زمـان|عج| بودن
یعنی همه جـوره خـودت را #خـرجـش ڪنی ...
🔻مثـل #شهیـدحسیـن_صحـرائی
همیشـه میگفت :
باید #صـددرصـد وجـودت را بـرای #امـام زمـان|عج|خـرج کنی که او یـار نیمـه تمـام نمیپسنـدد
همیشه سختترین کارها را برمیگزید.
#شهید_حسین_صحرائی🥀
#شـبتونشهدایی 🌙
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
✨🍃🍃🌸🍃🍃✨
❣ #سلام_امام_زمانم❣
💖چشمهای دل 🥀من در پی #دلداری
✨نیست
💖در فراق ت✨و بجز گریه😭 مرا
✨کاری نیست
💖سوختن در طلب #یوسف زهرا
✨عشق ست
💖بنازم به چنین #عشق که تکراری نیست
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
خَيرالامور هر سحرم
چشم هاي توست😍
صبح مرا🌿
به خير نگاهي، بخير كن💔
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#روزتون_مزین_به_نگاهشهید🌹
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
*شهیدی که خبر شهادتش را امام زمان(عج) به او داد*💚🕊️
*شهید سید مصطفی حبیب پور*🌹
تاریخ تولد: ۱۰ / ۱۰ / ۱۳۴۳
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۲ / ۱۳۶۶
محل تولد: خوزستان / دزفول
محل شهادت: عراق
🌹همرزم← همرزمی خوابی دیده بود که تعریف میکرد برای دوستش💭 و دوستش متعجبانه گفت: «من هم دیشب عیناً همین خواب را دیدم💭 *که من، تو و سید مصطفی در چمنزاری هستیم و سیدی به ما میگوید: هر سه نفرتان افتخار شهادت مییابید، او کسی نبود جز امام زمان(عج)*💚 هر دو عجولانه و مشتاق گفتند: برویم پیش مصطفی اگر او هم چنین خوابی دیده شهادتمان حتمی است🕊️رفتند سراغ سید مصطفی و گفتند سید دیشب تو چه خوابی دیدهای؟💫او مثل کسی که رازش بر ملا شده باشد،گفت: چه خوابی مگر در خواب حرفی زدهام؟ دوستانش گفتند: پنهان نکن، خوابت را تعریف کن💫 وقتی سید شروع به تعریف خوابش کرد💭 هر سه نفر با هم زار زار به گریه افتادند🥀 *او همان خوابی را تعریف میکرد که دوستانش دیده بودند*💚 آن سه نفر سه سید بزرگوار *سید هبت الله فرج الهی، سید رضا پور موسوی و سید مصطفی حبیب پور بودند که به شهدایی معروف شدند که خبر شهادتشان را امام زمان(عج) در یکشب به آنها داده بود*💚مصطفی در سرمای شدید نماز شب را خالصانه میخواند📿در نهایت او *با گلوله هایی به قلبش*🥀🖤به شهادت رسید🕊️🕋
*شهید سید مصطفی حبیب پور*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🍃بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر
کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر
🍃قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل
آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر
🎉ولادت امام حلم و شکیبایی باب الحوائج امام موسی کاظم علیه السلام بر شما مبارک. 🎉
#میلاد_امام_موسی_کاظم
#محسن_عباسی_ولدی
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
#رمان 📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃چند لحظه بهم نگاه کرد و یه بسته رو گذاشت جلوم....گفت:دقیقا منم همین
#رمان 📖
💞عاشقانه ای برای تو💞
🌸🍃مندلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانیها ، من رو به پسرهای مختلفی میکرد... همهشدن شبیه مدل ها ، زشت بودن... دلم برای امیرحسین گندم گون و لاغر خودم تنگ شده بود... هر چند دیگه امیرحسین من نبود...
بالاخره یک روز تصمیمم رو گرفتم... امیرحسین از اول هم مال من بود... اگر بیخیال اونجا میموندم ممکن بود توی ایران با دختر دیگهای ازدواج کنه...
از سفارت ایران خواستم برام آدرس امیرحسین توی ایران بگرده... خودم هم شروع به مطالعه درباره اسلام کردم... امیرحسین من مسلمان بود و از من میخواست مسلمان بشم...
من مسلمان شدم و به خدای امیرحسین ایمان آوردم... آدرس امیرحسین رو هم پیدا کرده بودم... راهی ایران شدم...مشهد... ولی آدرس قدیمی بود... چند ماهی بود که رفته بودن... و خبری هم از آدرس جدید نبود... یا بود ولی نمیخواستن به یه خارجی بدن... به هر حال این تنها چیزی بود که از انگلیسی حرف زدن های دست و پا شکستهشون میفهمیدم...
دوباره سوار تاکسی شدم و بهش گفتم منو ببره حرم... دلم میخواست برای اولین بار حرم رو ببینم... ساکم رو توی ماشین گذاشتم و رفتم داخل حرم...
زیارت کردن برام مفهوم غریبی بود... شاید تازه مسلمان شده بودم اما فقط با خواندن قرآن... و خدای محمد ، خدای امیرحسین بود... اسلام برای من فقط مساوی با امیرحسین بود...
داخل حرم ، حال و هوای خاصی داشت... دیدن آدمهایی که زیارت میکردن و من اصلا هیچ چیز از حرفاشون نمیفهمیدم....
#ادامهدارد......
✍ نویسنده #شهیدسیـدطـاهاایـمانے 🌷
🖇 #ڪپےبہشـرطدعـابراےفـرجوشـہادت 🌷
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
#رمان 📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃مندلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانیها
سلامخدمتِشما🌱
عیدتون مبارک♡|
بابت این چند روز تاخیر در پارتگذاری عذرخواهی میکنم..🙏💕
انشاءالله تا شب پارت دیگهای رو هم برای جبران میفرستم..🧡😊
#التماسدعا
13.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴لحظه غم انگیز وداع سید حسن نصرالله با پیکر فرزندش شهیدش «هادی» حسن نصرالله
🔵 وداع سید حسن نصرالله با پیکر فرزندش «هادی» که طی عملیاتی محرمانه در سرزمینهای اشغالی به شهادت رسید، نشان داده می شود. خویشتنداری و طمأنینه دبیرکل حزبالله در این صحنه غمانگیز، ستودنی است.✌️
#آقازاده_سید_حسن_نصرالله_شهید_هادی_حسن_نصرالله🌹
پ.ن آقازاده فرماندهان جبهه مقاومت پشت پا بر پست و مقام مال دنیا میزنن و زندگیشون ختم به شهادت میشود.💔
درود بر آقازادهای جبهه مقاومت
#لبنان_بیروت
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🍁نیمه شب بود
دیدم غلامعباس نیست،
رفتم دنبالش، دیدم داره گریه میکن،❗️
رفتم پیشش گفتم دلاور چرا گریه میکنی؟
بهم گفت حاجی دلم میسوزه
بعضی از بچه هایی که اومدن مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها شدن #موسیقی گوش میدن،😔
گفت ما مسئولیم شاید ما کم کاری کردیم،
بعدشم اینا بچه های حضرت فاطمه سلام الله علیها هستن ما وظیفه داریم بهشون بگیم،
فردا صبحش رفت به مادرش زنگ شد پول واسش ریخت، رفت تو شهر و چندتا فلش خرید و توش مداحی ریخت و به بچه گفت اینم هدیه ی من به شما😊 مدافعان حرم بچه ها از این به بعد به جای اهنگ مداحی گوش کنین....از اون روز به بعد همه ی بچه ها مداحی گوش میکردند...💔
شهید مدافع حرم محمد اسدی🌹
#غلامان_عباس
#شهادت_اول_رمضان_۹۵
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🍃همیشه عادت داشت قرآن با معنی مطالعه کنه، عادت به تأمل داشت، نماز اول وقت میخوند،می گفت نماز اول وقت ازدستتون نره، به بزرگتر خیلےاحترام میذاشت حتی طرف اشتباه می کرد.☝️
#شهیدحمیدسیاهکالی🌹
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
آن مقدار پولی که برای کربلا رفتن کنار گذاشته بود یک روز قبل از شهادت آن را به کسی که نیازمند بود انفاق نمود..☝️
🌷شهید #محمد_سلیمانی 🌷
و کربلا رفتنت را مادرت حضرت زهرا(س)برایت امضا کرد.💔
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
#بابای_خوبم
★دلتنگ #شانه هایت
❣ #دلتنگ چهره ات
★دلتنگ حضــورت🌷
❣دلتنگ خنده هایت
★دلتنگ #سجده کردنات
❣هواتــو کردم #بابایی😔
دخترکوچک
#شهید_حسین_محرابی
#شبتون_شهدایی🌙
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
#رمان 📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃مندلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانیها
#رمان 📖
💞عاشقانه ای برای تو💞
🌸🍃بیشتر از همه ، کفشدار پزشکی که اونجا بود توجهم رو جلب کرد... از اینکه میتونستم با یکی انگلیسی صحبت کنم خیلی ذوق کرده بودم... اون کمی در مورد امام رضا و سرنوشت شهادت ایشون صحبت کرد... فوقالعاده جالب بود...
برگشتم و سوار تاکسی شدم... دم در هتل که رسیدیم دست کردم توی کیفم اما کیف مدارکم نبود... پاسپورت و پولم داخل کیف مدارک بود... و حالا همه باهم گم شده بود...
بدتر از این نمیشد... توی یک کشور غریب بدون بلد بودن زبان ، بدون پول و جایی برای رفتن... پاسپورت هم نداشتم...
هتل پذیرشم نکرد... نمیدونم پذیرش هتل با راننده تاکسی بهم چی گفتن... فکر میکردم قراره منو اداره پلیس یا سفارت ببره اما به اون کوچه ها و خیابان ها اصلا چنین چیزی نمیاومد... کوچه پس کوچه ها قدیمی بود...گریه ام گرفته بود... خدایا! این چه غلطی بود که کردم... یاد امام رضا و حرف های اون پزشک کفشدار افتادم... یا امام رضا به دادم برس...
توی این حال و هوا بودم که جلوی یه ساختمان بزرگ، با دیوارهای بلند نگه داشت... رفت زنگ در رو زد... یه خانم چادری اومد دم در... چند دقیقه باهم صحبت کردند... و بعد اون خانم برگشت داخل...
دل توی دلم نبود...داشتم به این فکر میکردم که چطور و از کدوم طرف فرار کنم... هیچ چیزی به نظرم آشنا نبود...
تو این فکر بودم که یک خانم رو گرفته با چادر مشکی زد به شیشه ماشین...
انگلیسی بلد بود... خیلی روان و راحت صحبت میکرد... بهم گفت: این ساختمان ، مکتب نرجسه ، محل تحصیل خیلی از طلبه های غیر ایرانی... راننده هم چون جرات نمیکرده من غریب رو به کسی یا جایی بسپاره آورده بود اونجا... از خوشحالی گریهام گرفت...
#ادامهدارد......
✍ نویسنده #شهیدسیـدطـاهاایـمانے 🌷
🖇 #ڪپےبہشـرطدعـابراےفـرجوشـہادت 🌷
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🥀ظهور كن #نگار من بيا كه از سر شعف
🍀فداي قامتت كنم دو #چشم اشك بار را
🥀تمام #لحظه هاي من #فداي يك نگاه ت✨و
🍀بيا و پاك كن زدل حديث #انتظار را
بحق الزینب (علیهاالسلام)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🕊❣🕊❣🕊❣🕊
🌾بسته ام عهد ؛
🌤که در #راهِ_شهیدان باشم
🌾#چادر_مشکیِ من رنگ #شهـادت دارد
#زنان
#دفاع_مقدس
#سلام_صبحتون_شهدایی🌷
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🌿 #شهید_شوشتری
با دیدن این عکس 🖼 گفت:
🦋عکس #عجیبی است ...
#نشستهها پرواز کردند🕊
ولی ما #ایستادهها
هنوز هم ایستاده ایم😔
🌿کاشکی من هم توی این #عکس
آن روز مینشستم، بلکه تا امروز #شهید شده بودیم💔
#شهید_نورعلی_شوشتری🌷
نفر اول ایستاده از سمت چپ در تصویر
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🔰دیدار آخر
🔻مادر شهید
🔸روزی که می خواست #اعزام شود، نماز صبح📿 را که خواندم دیدم #محمد هم نمازش را تمام کرده است.بعد آمد جلوی من پای سجاده #زانو_زد. دست هایم را گرفت بوسید💖 صورتم را بوسید. من همینجا یک حال غریبی شدم.
🔹گفتم: #مادر جان تو هردفعه می رفتی تهران مأموریت، هیچ وقت این طوری خداحافظی👋 نمی کردی. گفت: این دفعه #مأموریتم طولانی تر است دلم برای شما تنگ💔 می شود. من دیگر چیزی نگفتم،بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم
🔸بعد که محمد رفت🚗 برگشتم سر #سجاده و ناخودآگاه گریه کردم😭 انگار همان موقع همان خداحافظی به من الهام کرده بود که این #دیدار_آخرمان است.
#شهید_محمد_تاجبخش
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🌳گردش #خون در رگ های زندگی،
🍁 شیرین است#اما ریختن آن
🌳در پای #محبوب شیرینتر است
🍁و نگو شیرینتر، بگو: بسیار بسیار
شیرینتر است ...
#شهید_سیدمرتضی_اوینی🌷
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid