eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
666 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
ﺑــﺪﻫﺎ ﺑﮕﻮ ڪہ ﻋﻘـده‌ۍ ﺑﺎ ڪہ ﻭﺍ ڪنند …؟!😞💔
و شـرح دل مـا خجـالٺ اسٺ🥀✨_]
زائــر شدنِ یقــینا سعادٺ اسـٺ...🍄🍃
همــه دارنـد بہ سوے مۍآیــند...❣
طبـق معمـول من از جامانـدم...😓
نمۍدانـم ڪه خواسٺـم بـروم نشـد یا اصلا خواسٺنی درڪار نیست هرچہ هست اراده است و دعوتش...💚🌈
دارم بہ جامانـدن خــودم مۍخنـدم ڪہ گریہ‌ام نگیــرد وسـط این همہ تصـاویرۍ📷 که نشان میـدهد تلـویزیون ڪه... پنــج ڪیلومٺر مانـده بـــه ...💎🎀
دارم مۍخــندم ڪه گریـه‌ام نگیـرد کـه اگر بگــیرد...😪
کــه اگــر بگیـرد همیـنجا وسط همین حـوض دلـم خـودم را غرق از اندوهـۍ و حسـرٺی مۍڪنم🤧 که شایـد بہ سـر مـن بخـورد سنـگ حوضچہ لحظه‌هاۍ تنهایـی‌ام که بلڪه آدم بشـوم یک شـب آخـر...🦋🌱
بہ حـرف‌های مـن فکر نڪن که خـودم هم نمۍفهمـم کـه چہ مۍگـویم 🙄 فقط مۍگویـم ڪه بخنـدم کہ گریـه‌ام نگیـرد... کــه هـــــمه رفتہ‌اند و شایــد من هم....🌄🖤
پاهایـم درد گــرفٺ از بـس سرپا ایسٺـادم مـقابل پاهـایۍ کـه ایسـتادند در مقابـلم و در آغوشـم گرفتـند و گفتنـد : ... ما هم...💔😭
خب حق بدهیـد دیـگر کـه به تتـه پتـه بیفٺـم وقتۍ میخواهـم از ڪربلایۍ صحبـت کنم که از دارم با پاے برهنه👣 در ڪوچه‌های دلـم دنبال علـم و دسـته‌اش میـافتم...💚💔
و حــالا کـه سـال‌ها گذشتـه و بابایـم هم پـیر شده و شـاید بابای تو هم الان دیگر نیـست😕 هنـوز دارم به خـودم مۍدهـم ڪه مۍآیـم...😤 حـق بدهـید ڪه بخندم که گریـہ‌ام نگــیرد که اگــر بگیــرد...💔
دسټ‌هایــم درد گرفٺ از بـس کـه دست تڪان دادم پشـت سر آنهـایی که رفتنـشان را فقط کردم و بدرقـه‌شان کردم🎍🌾 و باز موقـع رفتن آنها هم به خــودم خـندیدم که مبـادا گریـہ‌ام بگــیرد که اگــر بگیــرد...🥀🍂
میبینــی !!👀 اشڪ‌هاۍ تـو هـم دارند تڪان میخورند و از گوشہ چشـمت دنبـال روزنـه‌ای مۍگـردند که بشنـینند روی گونـه‌هایت و بخنــدند به ما...💧✨🌿
خواســتم بگویـم کہ حـق بدهید کـه همه‌ے وسـعت را باز نڪنم همین وسط؛ 😔 کـه دیـدم قبـلا این کار را کرده و همـه‌ے وسعـت بغضش را مقـابل سر بابایـش باز ڪرده و دق ڪرده است و بعد...😭🖤♥️
راستۍ او هم پاهــایش خیلـی مۍڪرد وقتۍ کـه با سلسـله همراهـش ڪردند...⛓💔🕯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرمم ڪِشـد ڪہ بے ٺـــو نفس مے ڪشم هنــوز ... ٺا زنـده ام بس اسٺــــ همیـݧ شرمسارے ام #شهدا_شرمنده_ایم دستمان را بگیرید داریم غرق میشیم ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله💚 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔 🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
🔹گویند جواز #کربلا دست رضاست 🔹شاهی که تجلی‌گَه الطاف خداست 🔹جایی که برات کربلا می‌گیرند 🔹آنجا به یقین پنجره فولاد رضاست 🌹 #اربعین 🌹 #کربلا_میخوام 🌹 #ساعت_هشت_به_وقت_مشهد♥️ 🌹 #حب_الحسین_یجمعنا 🌺السلام علیک یاعلی‌بن‌موسی‌‌الرضا ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله💚 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔 🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
:بخشنده باش زمان به سرعت برق و باد سپری شد ... لحظات برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم ... نمی خواستم جلوی مادرم گریه کنم ... نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم ... هواپیما که بلند شد ... مثل عزیز از دست داده ها گریه می کردم ... حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد ... ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود ... حالتش با من عادی شده بود ... حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم ... هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید ... اما کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد ... نه فقط با من ... با همه عوض می شد ... مثل همیشه دقیق ... اما احتیاط، چاشنی تمام برخوردهاش شده بود ... ادب ... احترام ... ظرافت کلام و برخورد ... هر روز با روز قبل فرق داشت ... یه مدت که گذشت ... حتی نگاهش رو هم کنترل می کرد... دیگه به شخصی زل نمی زد ... در حالی که هنوز جسور و محکم بود ... اما دیگه بی پروا برخورد نمی کرد ... رفتارش طوری تغییر کرده بود که همه تحسینش می کردن ... بحدی مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود ... که سوژه صحبت ها، شخصیت جدید دکتر دایسون و تقدیر اون شده بود ... در حالی که هیچ کدوم، علتش رو نمی دونستیم ... شیفتم تموم شد ... لباسم رو عوض کردم و از در اتاق پزشکان خارج شدم که تلفنم زنگ زد ... - سلام خانم حسینی ... امکان داره، چند دقیقه تشریف بیارید کافه تریا؟ ... می خواستم در مورد موضوع مهمی باهاتون صحبت کنم ... وقتی رسیدم ... از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب کشید ... نشست ... سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... - خانم حسینی ... می خواستم این بار، رسما از شما خواستگاری کنم ... اگر حرفی داشته باشید گوش می کنم... و اگر سوالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم ... این بار مکث کوتاه تری کرد ... - البته امیدوارم ... اگر سوالی در مورد گذشته من داشتید ... مثل خدایی که می پرستید بخشنده باشید ... ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄