❣ #سلام_امام_زمانم❣
🥀ظهور كن #نگار من بيا كه از سر شعف
🍀فداي قامتت كنم دو #چشم اشك بار را
🥀تمام #لحظه هاي من #فداي يك نگاه ت✨و
🍀بيا و پاك كن زدل حديث #انتظار را
بحق الزینب (علیهاالسلام)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🕊❣🕊❣🕊❣🕊
🌾بسته ام عهد ؛
🌤که در #راهِ_شهیدان باشم
🌾#چادر_مشکیِ من رنگ #شهـادت دارد
#زنان
#دفاع_مقدس
#سلام_صبحتون_شهدایی🌷
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🌿 #شهید_شوشتری
با دیدن این عکس 🖼 گفت:
🦋عکس #عجیبی است ...
#نشستهها پرواز کردند🕊
ولی ما #ایستادهها
هنوز هم ایستاده ایم😔
🌿کاشکی من هم توی این #عکس
آن روز مینشستم، بلکه تا امروز #شهید شده بودیم💔
#شهید_نورعلی_شوشتری🌷
نفر اول ایستاده از سمت چپ در تصویر
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🔰دیدار آخر
🔻مادر شهید
🔸روزی که می خواست #اعزام شود، نماز صبح📿 را که خواندم دیدم #محمد هم نمازش را تمام کرده است.بعد آمد جلوی من پای سجاده #زانو_زد. دست هایم را گرفت بوسید💖 صورتم را بوسید. من همینجا یک حال غریبی شدم.
🔹گفتم: #مادر جان تو هردفعه می رفتی تهران مأموریت، هیچ وقت این طوری خداحافظی👋 نمی کردی. گفت: این دفعه #مأموریتم طولانی تر است دلم برای شما تنگ💔 می شود. من دیگر چیزی نگفتم،بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم
🔸بعد که محمد رفت🚗 برگشتم سر #سجاده و ناخودآگاه گریه کردم😭 انگار همان موقع همان خداحافظی به من الهام کرده بود که این #دیدار_آخرمان است.
#شهید_محمد_تاجبخش
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🌳گردش #خون در رگ های زندگی،
🍁 شیرین است#اما ریختن آن
🌳در پای #محبوب شیرینتر است
🍁و نگو شیرینتر، بگو: بسیار بسیار
شیرینتر است ...
#شهید_سیدمرتضی_اوینی🌷
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🔰به جوانان توصیه می کنم که👇👇
🌀نماز خود را در #اول_وقت بخوانید. قرآن📖 بخوانید؛ زیرا که بسیار #مهم است؛ قرآن بخوانید و مواظب نماز و دین خود باشید. محرّم و عاشورا را زنده نگه دارید؛ که بسیار مهم است حتّی شده روزی #یکبار؛ زیرا بسیار مهم است. مواظب خود باشید و ما را دعا کنید🤲
🌀الان همه ی رابطه ها در مبایل📲 است و #رابط بین دختر و پسر بسیار زیاد شده است. عجیب است که این ها از کجا می آید⁉️ همه می دانند که من از موبایل و #فیسبوک استفاده می کنم، همه ی مردم مرا می شناسند که در فیس بوک از نکته های طنز و عکس استفاده می کنم، ولی #هیچگاه اموری که در حال وقوع است برای من رخ نمی دهد❌
🌀من هم مثل #جوان های دیگر هستم و من هم جوان هستم👤 و فیس بوک و همه ی چیزهای دیگر را دارم و از اغلب برنامه های اجتماعی📱 و دنیای مجازی استفاده می کنم. اما #حدود را رعایت می کنم✅
#شهید_احمد_مشلب
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
نبودن تو👤
فقط نبودن تو نیست
#نبودن خیلی چیزهاست
⇜کلاه روی سرمان #نمیایستد
⇜شعر نمیچسبد❌
⇜پول💰 در جیبمان دوام نمیآورد
⇜نمک از #نان رفته
⇜خنکی از آب
ما #بی_تو فقیر شدهایم😔
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🔸بالاخره سقوط هواپیما🛩 را مهار می کند. ولی، جوابی نمیشنود. نگاه بغض نشسته اش روی #عباس خشک میشود و سیل اشک😭 بر چشمانش جاری میشود
🔹چقدر درد اور است #رفیق چندین و چند ساله ات مقابل چشمان به باران نشسته ات تو را برای همیشه ترک کند💔
🔸تیمسار #عباس_بابایی، بزرگ مردی که در مکتب #شهادت پرورش یافت. مجاهدی که زهد و #تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها💗 در برداشت.
🔹مرد وارسته ای که اقیانوس وجودش عشق♥️ و از خودگذشتگی و کرامت بود، #سربازی که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با #نفس_اماره ی خویش👌
🔸از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی #حق تعالی گام برندارد🚷 و سربازیش برای رفیق ازلیاش بهنحو احسنت انجام دهد✅ به راستی او #گمنام، اما #آشنای همه بود.
#شهید_عباس_بابایی
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
☘با شهدا گم نمی شویم☘
💥اگــر خـواستے #زندگے ڪنے، باید
منتظر مرگ باشے ❗️ولےاگر عاشق💓
شدے دوان دوان سمتِ فـدا شدن
⚡️در راهِ معشـ❣ـــوق میــــــــــروے!
این خاصیت ڪسانے اسـت ڪه
در فڪرِ #جاودانه شـدن هسـتند!
#شهید_سید_مجتبی_علمدار🌷
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
«شهید مدافع حرم #محمد_حمیدی»❤️
🍃یکی از دوستان شهید از قول مادر شهید روایتی نقل میکند: بار آخر که محمد زخمی شد و برگشت، به مادرش گفته بود لیاقت شهادت نداشتم، چون تو از ته قلبت راضی به رفتن من نیستی! مادر دلت را با خدا ✨صاف کن تا خدا مرا ببرد. همین اتفاق هم افتاد. گویی مادرش خواسته محمد را اجابت کرد. وقتی رفت دیگر برنگشت و در مسیر دمشق درعا، در جنوب سوریه به شهادت رسید.
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌼سلام ای قرار دل💘 بیقرار
🍀سلام ای #طلوع شب🌙 انتظار
🌼بیا ای #عزیز دل فاطمه
🍀رو زخم دل 💔شیعه مرحم بزار😞
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🌳🌴🌳🌴🌳
💥دیدارتان
چه #شوق عظیمی ست
منِ مُرده را
صبـ🌤ــح که میشود
#جانـی دوباره میدهد 😍
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🍁از ویژگیهای برجسته حاج سعید خضوع و #تواضعش بود . واسش بزرگ و کوچک هم فرق نداشت. درمقابل همه متواضع و فروتن بود.👌
#راوی_پدرشهید
#شهیدسعیدکمالی🌹
#شهادت_اردیبهشت۹۵
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
یـه خبـر خوب داریـم📣
ان شاالله دوباره میخوایم طرح معرفی شهید 🌷شهید رو داشته باشیم🌸🍃
﷽ #نماز_شهیدان
🌼 #نماز_اول_وقت #شهید #صیاد_شیرازی 🌼
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
#رمان 📖
💞عاشقانه ای برای تو💞
🌸🍃چمدانم رو از ماشین بیرون گذاشت و بدون گرفتن پولی رفت.
اونجا همه خانم بودند... هیچ آقایی اجازه ورود نداشت... همه راحت و بی حجاب تردد میکردند... اکثر اساتید و خیلی از طلبه های هندی و پاکستانی، انگلیسی بلد بودند...
حس فوقالعادهای بود... مهمان نواز وخون گرم... طوری با من برخورد میکردند که انکار سالهاست من رو میشناسند...
مسئولین مکتب هم پیگیر کارهای من شدند... چند روزی مهمان شون بودم تا بالاخره به کشورم برگشتم...
یکی از اساتید تا پای پرواز هم با من اومد... حتی با وجود اینکه نماینده کشورم و چند نفر از امور خارجه و حراست بودند ، اون تنهام نگذاشت... سفر سخت و پر از ترس و اضطراب من با شیرینی بسیاری تموم شد که حتی توی پرواز هم با من بود... نرفته دلم برای همهشون تنگ شده بود... علیالخصوص امیرحسین که دست خالی برمیگشتم...
هرگز فکرش رو هم نمیکردم بیشتر از هر چیز، تازه باید نگران برگشتم به کانادا باشم...
از هواپیما که پیاده شدم پدرم توی سالن منتظرم بود... با صورت مملو از خشم وقتی چشمش به من افتاد، عصبانیتش بیشتر شد... رنگ سفیدش سرخ سرخ شده بود اولین بار بود که من رو با حجاب میدید...
مادرم و بقیه توی خونه منتظر ما بودند... پدرم تا خونه ساکت بود... عادت نداشت جلوی راننده یا خدمتکارها خشمش رو نشون بده...
#ادامهدارد......
✍ نویسنده #شهیدسیـدطـاهاایـمانے 🌷
🖇 #ڪپےبہشـرطدعـابراےفـرجوشـہادت 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 کربلایی مجتبی رمضانی
🔸انگاری هیات پُر ویروسه
🔸روضه ناقله و شفا تو جاده چالوسه...
خدایی دم همه گرم با این مدیریت...😏😉
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
🍃✨🍃✨🍃✨🍃
🌾مجنون
🍁بعداز#شهادتش، دونفر👥 ازرزمندگان عراقی جبههٔ مقاومت آمدند تبریز برای زیارت #مزارمحمودرضا. رزمندگان عراقی وسوری، محمودرضا را در سوریه بااسم مستعارش، حسین صدامیزدند.
🍃 یکی ازاین دو #رزمندهٔ عراقی که مجروح هم بود، مدام وسط حرفهایش می گفت: «حسبن، مجنون» ومنظورش این بود که محمودرضا دیوانه بود! در بین راه پرسیدم #منظورش ازاینکه می گوید حسین مجنون چبست ⁉️گفت: «مادریکی ازدرگیری هادرسوریه دوتا شهید دادیم که به خاطر شدت درگیری موفق نشدیم #پیکرهایشان رابرداریم وبیاریم عقب.
🍁تکفیری هاپیشروی کردندو#پیکرشهداروی زمین ماند. برای همین روحیه مان را ازدست داده بوذیم. حسین وقتی دیدمااین طورهستیم ونمی جنگیم، رفت وماشینی🚘 راکه آنجا بود روشن کردوراه افتادبه سمت تکویری ها. ماازاین کاری که حسین کرد تعجب کردیم. هرچه دادزدیم نرود، گوش نکردورفت.
🍃داشتیم نگاهش می کردیم و#هرلحظه منتظر بودیم اتفاقی برایش بیقتد. حسین رفت وپیکر#شهدارابرداشت وکشید داخل ماشین وباخودش آورد. کارش دیوانگی بود اما این کاررا برای روحیهٔ ما انجام داد.»✨
#شهید #محمودرضا_بیضایی🌷
راوی:احمدرضا بیضائی
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid
گوشی #محسن که زنگ می خورد، با دیدن شماره حرم خوشحال میشد اکثر تلاوتهاش هدیه به امام هشتم علیه السلام بود تلاوت و اذان صبحهای چهارشنبه حرم مال محسن بود خودش این روز و ساعت را انتخاب کرده بود و به خودش می بالید که روز زیارتی امام، خادم حضرت شده....😍
سه شنبه شب ها ساعت یک می رسید خونه آن روزها سربازیش، دانشگاهش، تلاوت ها و تدریس هایش حسابی رمق محسن رو می گرفت😞 سه شنبه شب ها اما نشاط و نیروی دیگری می گرفت مامان تا اون وقت شب بیدار می موند تا محسن رو نمی دید چشمش روی هم نمی رفت☝️ همان طور که بساط شام رو پهن می کرد بهش می گفت: از ساعت شش صبح می دوی تا ساعت یک نصفه شب ساعت دو و نیم هم که می ری حرم آخه تو خواب و استراحت لازم نداری؟! اقلا تلاوت صبح چهارشنبه رو بعد از ظهر چهارشنبه می انداختی...❗️
محسن با خنده می گفت: نمی دونید مامان یه روز بلند شین سحر با من بیاین حرم تا بدونید یه لذتی داره سحر از خیابون طوسی بندازی بری حرم، چهارشنبه روز آقاست من این توفیق رو با هیچی عوض نمی کنم...😊
چند دقیقه به اذان صبح، صدای تلاوت محسن از بلندگو های حرم راه خودش رو می گرفت از راسته خیابان طبرسی می گذشت و می پیچید توی کوچه جوادیه مامان می رفت توی حیاط می نشست چشمش به ستاره های سحر بود و گوشش به صدای محسن...💔
#شهید_محسن_حاجی_حسنی_کارگر🌹 #شهید_مظلوم_منا
#خاکیان_خدایی
🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸
🆔 @masirshahid