eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
650 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
💐خواستگارى حضرت مادر (س) از من... 🌷جلسه اولى كه اومدن خونمون خواستگارى بهم گفت: تنها نیومدم.... مادرم حضرت (زهرا سلام الله علیها) همرام اومدن. 🌸من از كل اون جلسه فقط همين يه جمله شو يادمه. وقتی رفتن، من فقط گريه مى كردم. 🌷مادرم نگرانم بود و مدام می پرسید: مگه چی بهت گفت که اینجوری گریه مى كنى؟! 🌸گفتم: یادم نیست چی گفت! فقط یادمه که گفت: با مادرش حضرت زهـرا (س) اومده خواستگارى. جوابم مثبتِ. تا اینو گفتم؛ خونوادمم زدن زیر گريه.... 🌷من اون شب واقعاً حضور حضرت زهرا (سلام الله عليها) رو حس مى كردم.... 🌷مدام ذکر بی بی رو لباش بود. مداح نبود ولی همیشه وسط هیئـت روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) مى خوند. 🌸 ارادت قلبی سیّـد به حضرت باعث شد تا سرانجام مثل مادر پهلو شکسته ش با اصابت ترکش به پهلو به شهادت برسه. 🎙راوى: همسر 🌹 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
46.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 مستند شهید حجت الاسلام والمسلمین علی تمام زاده🌹 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
شهیدانه🥀 دفعه دومی که می‌خواست کربلا برود، به او گفتم: «حسین جان! ما کربلا نرفتیم. ما پدر و مادرت هستیم. ما را هم کربلا ببر». سال بعد، ما را هم کربلا برد.😊 اصلاً اهل بازار رفتن و خرید کردن نبود. در نجف در راه که به زیارت می‌رفتیم به مغازه‌ها و مردمی که خرید می‌کردند نگاه می‌کردم. گفت: «مامان! از این که مردم اینجا می‌آیند و کفن می‌خرند و تبرک می‌کنند یا آب فرات را به‌عنوان تبرک می‌برند، بدم می‌آید». گفتم: «مگر بد است»؟ گفت: «مگر امام حسین (ع) کفن داشت؟ این آب را باید روی آب ریخت. آب زمزم را باید برای تبرک برد». حالا فکر می‌کنم و می‌بینم چه می‌گفته و به چه چیزهایی فکر می‌کرده است. چقدر فکرش بالا بوده؛ یک روز این جریان را برای پدرش تعریف کردم، پدرش هم می‌گفت: «این چیزها به فکر من که پدرش هستم، نمی‌رسد»💔 🌹 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
‌[📚] آنھا ڪه از پل‌ صراط‌‌ میگذرند، قبلا از خیلی‌ چیز‌ها گذشته‌ اند؛ بایـــد بگذری‌ تا بگذری‌...!🕊🥀 💚 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ چه غم بزرگی است كه ازميان کوچه‌های شهرمان گذر می‌كنيد، و ما شما را نمی‌شناسیم!! چقدر با شما بودن را كم داريم، و چقدر حسرت ديدارتان را بر دل ... بيا و حق و باطلِ در هم آمیخته را به ما نشان بده، ديگر همه چيز برايمان گنگ است ... 🌸 🍃 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🎤سردارسلیمانی: ✍| هر کدام از شما یک را دوست خود بگیرید و سیره عملی و زندگی او را بکار ببندید ببینید چطور رنگ و بوی را به خود می گیرید و خدا به شما میکند. |🌷 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🌷مصطفی اهل این نبود که کل چهل روز را مشکی بپوشد، ولی سال نود، آخرین محرمش، همه ی چهل روز را مشکی پوشید... ▪️ دهه اول محرم بود؛ وقتی به صورتش نگاه کردم به نظرم خیلی قشنگ و نورانی شده بود ریش بلند خیلی بهش میومد. گفتم : ☺️مصطفی برو یکم ریشهات را کوتاه کن، چشمت میکنن خیلی قشنگ شده صورتت. 🚨گفت : خودت یادم دادی تو محرم نرم اصلاح 😇نورانی شده بود و من نمیدونستم قراره شهید بشه و بره پیش مولا... 💔بعدا در گوشیش دیدیم از خودش چند تا هم سلفی گرفته که انگار آخرین چهره‌اش که تغییر هم کرده بود، برایمان بماند... مصطفی از همه چیز خبر داشت... ✍️به نقل از مادر ،🌹 📸پ.ن : عکس سلفی اشاره شده در متن ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
❥❢❥ 🍀شھێد‌بہ‌قݪبــت‌نگا‌ه‌‌میڪند اگر‌جايے‌برايش‌گذاشــتہ‌باشے مے‌آيد مےمانـد لانه‌ميڪـند تا‌شھيدت‌ڪند ....
😳 یـک روز داشـتیم با بچہ ها بازی مے کردیـم که بے هوا صـدای جیغ مـادر در خانه بلنـد شـد.😱 صـداے جیغ از اتاق خان میــرزا بود.😲 به سمت اتاق خان میرزا دویدیم.🚶‍♂ خان میرزا در حالی ڪہ ڪف دستانش بـه سوے آسـمان بود نـمازظهر را می خوانـد. گفتــیم چے شــده مادر؟ 😳 به دستان خان میرزا اشاره کرد. یک مــار❗️ کوچک کــف دو دست خان میرزا چـمبره زده و به خان میرزا خیره مانده بود.😱 ما هم همراه مادر شروع کردیم به جیغ و فریاد زدن خان میرزا بی توجه به نگاه خیره مـار و ســر و صــدای ما، نمازش را تمام ڪرد.😇 نمازش که تمام شد، مار را انداخت توی یک شیشه؛ گفـتیم: کاکا، این چـے بود، از ڪجا اومد؟ گفـت: «فـکر ڪنم از پنجــره آمــده باشه تو، وقـتی قنـوت می خونـدم افتـادکف دستـم، دیـدم نمی ارزه به خاطــرش نــمازم رو خراب کنم و بشکنم!»👌 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تنها تحفه‌ای که شهید مدافع حرم از سوریه برای خانواده‌اش خرید 👈🏻 همسر شهید روح‌الله قربانی تنها یک یادگاری از سوریه رفتن همسرش دارد، یک یادگاری که برای دخترشان است. ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
شهید صدرزاده در يادداشتى📝 به دوستان بسیجی خود مى‌نويسد: چه مى‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد🚌🚎 فکرش را بکن! راه مى‌روى و راوی مى‌گويد: اینجا قتلگاه شهید رسول خليلى است.💔 یا اینجا را که مى‌بينى همان جایی است که، مهدی عزیزی را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد.😭😭 یا مثلاً اینجا همان جایی است که، شهیدحيدرى نماز جماعت مى‌خواند.🌱 شهید بيضائى بالای همین صخره نیروها را رصد مى‌كرد و کمین خورد.😞 شهید شهریاری را که مى‌شناسيد؟ همین جا با لهجه آذری برای بچه‌ها مداحی مى‌كرد.🎤 یا شهید مرادى؛ آخرین لحظات زندگى‌اش را اینجا در خون خودش غلتیده بود.😔 یا شهید حامد جوانى؛ اینجا عباس‌وار پر کشید.😭 خدا بیامرزد شهيد اسكندرى را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت.😭 شهید جهاد مغنيه، در این دشت با یارانش پر کشید ...💔 عجب حال و هوایی مى‌شود کاروان مدافعین حرم ... عجب حال و هوایی ...😭 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🍃🌸 🕊 روایت همسر شهید: شرط حسين اين بود ڪه براے دفاع از حرم بےبے جان مانع او نباشم..✖️ او هدفش دفاع بود نھ شهادت او مےخواست مدافع حرم باشد و اگر در اين راه لياقت شهادت را مےيافت حتما خواست خدا بود..💌 پس من چرا بايد در مقابل مشيت الهے مےايستادم از طرفی معتقد بودم زمان مرگ هر انسان به دست خداست..🥀 زمانش كه برسد چه در خانه باشے، چه در ميدان جنگ هيچ كس را ياراے مقابله نخواهد بود..✌️🏻 پس بر خلاف تصوُر ديگران من زندگے با حسين را انتخاب ڪردم نه همسر شهيد بودن را...💔 🌹 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
~🕊 🌿💌 یه تیڪہ ڪلام داشت؛ وقتی ڪسی می‌خواست غیبت ڪنہ با خنده می‌گفت : «ڪمتر بگو» طرف می‌فهمید ڪہ دیگه نباید ادامه بده ... ♥️🕊 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
شہدا . . . با هر دردے جا نمی‌زدن🌱 میگفتن‌ فدا‌ سر‌حضرت‌ زهــرا(س)😍 شهید‌ زندگے ڪردن‌ یعنی‌ : همہ سختیا رو بہ جون‌ خریدن‌ براے فداشدن 💔 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌾هر 🌤که بلند می شوم ..... 🌼آراسته روی قبله 🙂می ایستم و 🍁می گویم: 🌾"السلام علیک یا اباصالح المهدی" 🌼وقتی به این میکنم که خدا 🍁جواب را واجب کرده است، 🌾قلبم 💚از ذوق اینکه شما به اندازه 🌼 یک جواب سلام به من می 🍁کنی از جا کنده می شود. 🌾آقاجانم! دارم.😍 🌸🍃 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
لبخنـدت آتش به جانـم می زند... آری، میخندی به آمال و آرزوهای دنیایی ام! و می گویی: دنیا محل مانـدن نیست ... بگذریـم ..... 🤚 🍃 🌸 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🔴 هر "نفر" به نیابت از یک شهید، خون تازه ای در کالبد یک ایرانی به جریان بیندازد ملت مهربان ایران، هوای همو در سختی ها هم دارند... ایران ۳ روز دیگر فقط خون دارد........! ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره‌ی مادر شهید رسول خلیلی از بوی پیراهن خونین شهید که از معراج شهدا تحویل گرفتند ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
💐پرستاری که از حاج قاسم شهادت خواست 🍃هر زمان که از مرخصی صحبت می شد ایشان خیلی صریح می‌گفتند الان اصلا وقت این صحبت‌ها و درخواست ها نیست. بیماران به ما احتیاج دارند. چشم امید خانواده‌های شان به ماست. یا مدام می‌گفتند همین طوری در بیمارستان نیرو کم است و کادر درمان در چند شیفت کار می کنند و خسته می‌شوند. من در این شرایط چطور می‌توانم مرخصی بگیرم در حالی که سالم هستم و مشکلی ندارم.»❗️ پدر پرستار نمونه بخش آی سی یوی بیمارستان شهید رجایی می‌گوید دخترش همیشه به روپوش سپیدش اشاره می‌داد و می‌گفت اگر از این لباس سفید به رو سپیدی رسیدیم هنر کرده‌ایم و 🍃قسمت ما شد در مراسم تشییع حاج قاسم به همراه دخترمان شدیم. جمعیت زیادی به بدرقه این شهید والامقام آمده بودند. دخترم زیارت عاشورا را از بر بود و در تمام طول مراسم تشییع این زیارت را می‌خواند و از حاج قاسم شفاعت و شهادت می‌خواست.🌹🕊 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🇮🇷 برای اولین بار به مناسبت هفته کتاب: رونمایی از کارت عضویت ⭐️ شهید ابراهیم هادی⭐️ در کتابخانه مسجد سلمان او در نوجوانی و قبل از انقلاب، مرتب در مسجد سلمان تهران حضور داشت و به مطالعه کتاب بسیار اهمیت میداد. اللهم الحقنا بهم 🤲 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
اسیر شده بود!😢 مأمور عراقی پرسید: اسمت چیه؟!🤔 - عباس😐 اهل کجایی؟!🤔 - بندر عباس😌 اسم پدرت چیه؟!🤔 - بهش میگن حاج عباس!😍 کجا اسیر شدی؟!🤔 - دشت عباس!☺ افسر عراقی که کم کم فهمیده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد حرف بزند محکم به ساق پای او زد و گفت: دروغ می گویی!😡 او که خود را به مظلومیت😢 زده بود گفت: - نه به حضرت عباس (ع) !!😂😄 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄
شهیدے که صورتش زیبا سیرتش زیباتر بود به شهرت داشت یکے از شروط عقدش این بود که باقے بماند حین خنثےکردن تله انفجارے در سوریہ بہ شهادت رسید. ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄