eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
644 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅روایت شهید قاسم سليمانی از رفیق شهیدش و بغضی که بعد از سال ها هنوز به گلوی حاج قاسم مانده بود.....! فرهنگ واقعی جهاد در راه خدا #سپهبد_قاسم_سلیمانی 🌿🌹 http://eitaa.com/joinchat/650772500Ccb0d7cf400
آيت اللّه سيد علی قاضی (ره): 🌺خوشحال کردن انسان محزون چه با بذل مال ، چه با سخن نيکو چه با کنار او نشـستن #گــــــناهان را پاک ميکند. 🆔 @masirshahid 🏴
‏ دمپایی‌هایی ساده برقامتی استوار رهبرِ ساده زیست ما‌... [عکس در حاشیه دیدار رهبرانقلاب با مسئولان حج ۹۸/۱۰/۳۰] 🌿🌹 http://eitaa.com/joinchat/650772500Ccb0d7cf400
📚 شهید محمد کچویی 📝 همسر شهید کچوئی که سال‌ها شاهد خلوص او در این راه بوده است، در این زمینه می‌گوید: محمد طعم فقر و محرومیت را چشیده بود و همواره سعی داشت الگوی سادگی و بی‌آلایشی را در زندگی خود پیاده کند. او دنیا را با تمام زیبائیهای ظاهری‌اش‌‌ رها کرده و مصداق کامل آیه «الذین یرثون الفردوس هم فی‌ها خالدون» بود. روزی به من گفت: «۲ قطعه فرش دارم که بسیار مرا ناراحت می‌کنند. اگر موافقی آن‌ها را بفروشیم و به ازدواج دو جوان کمک کنیم.» هنگامیکه فرش‌ها را فروخت خوشحال و آسوده شد. همواره به فرزندمان محسن سفارش می‌کرد که اگر شهید شدم گریه نکن بلکه بر سر مزارم قرآن بخوان و سعی کن راه مرا ادامه دهی. آنگاه برای خود و فرزندش محسن، آرزوی شهادت می کند. 🔸 برای خواندن خاطرات این شهید به سایت زیر در دانشنامه شهدا مراجعه کنید: http://fa.jahad.org/index.php/شهید_محمد_کچویی
📣توجه 📣 توجه 📣 🔴 به اطلاع می رساند نظر به نزدیکی ایام راهیان نور و استفاده از ظرفیت این ایام جهت شناساندن هرچه بیشتر شخصیت شهید مهدی زین الدین با تکیه بر کتاب «تنها زیر باران»، 📚 مسابقه کتابخوانی تا بیستم فرودین ماه سال 1399 تمدید گردید. #مسابقه_کتابخوانی #تنها_زیر_باران #شهید_مهدی_زین_الدین #انتشارات_حماسه_یاران #حماسه_یاران | @hamasehyaran 🇮🇷
❤️🍃 امام معصوم فرمود: خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفے ڪرده است: 1⃣✨ رضایتش را در طاعتش 2⃣✨ خشمش را در معصیتش 3⃣✨اجابتش را در دعـا 4⃣✨دوستش را در میان بندگانش 📔وسائل ج۱ ص۸۸ 🆔 @masirshahid 🏴
❤️🌷 سید به دوستش گفت رفتم تا این اتفاق در کوچه و محله شهرم رخ ندهد. دوستش به هم ریخت. خاک بر سر من که اینجا بنشینم تا دشمن با ناموس هم‌وطنم این‌طور رفتار کند. سید که سال‌ها طعم تلخ نصیحت‌های مداوم را چشیده بود، از نصیحت کردن پرهیز داشت، فقط قصه‌هایی را که می‌دید برای دوستانش تعریف می‌کرد. سیدحمید برای دوستان، حکم دریچه را داشت در میان دیوار قطور و بلند جهالت که آنها در مقابل خود می‌دیدند. با عبور از این پنجره بود که دوستان حمید خود را در عالمی دیگر می‌یافتند که همه باورهای قبلی را در خود فرومی‌ریخت و نوعی دیگر مردانگی و فتوت را تجربه می‌کرد. آنگاه بود که دوستان سید فهمیدند سیدحمید صاحب موفقیت ویژه‌ای است. سید از زبده‌ترین نیروهای اطلاعات و عملیات شده بود تا جایی که سمت فرماندهی اطلاعات ‌و عملیات قرارگاه کربلا را برعهده‌اش گذاشته بودند. اولین باری که شیمیایی زدند، سید شیمیایی شد. خیلی جالب است که اولین تجربه در حملةهشمیایی بود. زیر گلویش تاول زده بود. گفتیم سید چی شده؟ می‌گفت هیچ چی. می‌دانست چیه. گفتم سید خیلی عجله داری، کجا می‌خوای بری؟ گفت محمود ان‌شاالله طولی نکشه که با جدم فاطمه زهرا(س) محشور شوم. فکر کنم اون بعدازظهر که دیدمش دو روز بعد به شهادت رسید. سید تو جبهه طراح و فرمانده‌مان بود. ما هیچی نداشتیم. عراقی‌ها هم می‌آمدند جلو. آمدیم به سید گفتیم: این‌ها حمله کرده‌اند. گفت: مسئله‌ای نیست. انگار نه انگار که حمله است. خدایا چه کنیم. هی دلهره، هی اضطراب. آمدیم و گفتیم: دارند می‌آیند. گفت خوب برسند. عراقی‌ها حسابی رسیدند نزدیک. سید تیربارش را برداشت و حمله کرد. باور نمی‌کنید که عراقی‌ها چقدر سلاح و مهمات جا گذاشتند. عدة زیادی از آن‌ها یا کشته شدند یا زخمی. همان‌جا بود که هم تفنگ دستمان آمد، هم فشنگ، هم ماشین. اوایل جنگ در گروه جنگ های نا مننظم شهید با شهید چمران همکاری می کرد. شب ها که می خواست بخوابد با همان لباسی که تنش بود می رفت بیرون سنگر و روی سنگ ریزه ها می خوابید یک شب بهش گفتم: چرا این کار رو می کنی،چرا توی سنگر نمی خوابی؟ جواب داد: بدن من خیلی استراحت کرده،خیلی لذت برده، حالا باید اینجا ادبش کنم. سيدحميد روزها مانند شير در ميدان رزم، مي‌جنگد و شب‌ها را به عبادت خداوند و خواندن نماز شب آن هم با حالتي وصف‌‌ناشدني مي‌پرداخت. شب‌هاي زيادي دنبال سيد مي‌رفتم كه بدانم چكار مي‌كند. به گوشه‌اي مي‌رفت و به عبادت مي‌پرداخت. يك شب متوجه شدم دستهايش را بالا گرفته و مرتب دعا مي‌كرد كه خدايا به من توفيق شهادت عطا فرما. سيدحميد هميشه به دوستان و رزمندگان توصيه مي‌كرد رنگ سبز لباس شما بايد هميشه سبز باشد، مبادا جايي از آن را آمريكايي‌ها مشق‌نويسي كنند، مگر آن كه با سرخي شهادت آن را به رنگ سرخ درآوريد. شجاع باشيد و از هيچ قدرتي نترسيد. " بعد از عملیات فتح المبین رفتم کرخه نور تاسید را ببینم و از سلامتی اش با خبر شوم. گوشه ی سنگر یک تلفن بودکه سید مدام با آن حرف میزد ولی هر دفعه به گونه ای صحبت می کرد که خیلی عادی و معمولی جلوه کند. پرسیدم:آسیدحمید مسئولیت شما توی جبهه چیه ؟سیدگفت من تلفن چی فرمانده ام. درست می گفت. خودش هم فرمانده بودوهم تلفنچی فرمانده. فرمانده خط بود ولی برای اینکه همشهری هایش نفهمندچه مسئولیتی دارد،جلوی ما آن طوری برخوردمی کرد. به همه نیروهایش گفته بود در موردمسئولیتش به کسی چیزی نگویند. آرزویی که برآورده شد گاه چندین بار در میان یگان‌های دشمن گم می‌شد. سيدحميد خيلي آرزو داشت كه به كربلا برود و توانسته بود قبل از شهادت به زيارت برود. در خط مقدم با يك سرهنگ عراقي آشنا شده بود كه با نيروهاي خودي همكاري مي‌كرد، به او پول مي‌دادند او هم سيدحميد و چند تن از دوستان را به منطقه نيروهاي بعثي مي‌برد و آن‌ها از مقر دشمن فيلم مي‌گرفتند تا براي شناسايي استفاده كنند. در يكي از همين ديدارها سيدحميد عنوان مي‌كند: «آيا مي‌شود ما را به كربلا ببري؟» ابتدا سرهنگ عراقي مخالفت مي‌كند كه از دژباني بصره به سختي مي‌شود عبور كرد اما بالاخره قبول می‌کند و سيدحميد و دوستش را با ماشين به كربلا برده و تذكر داده بود كه به هيچ عنوان گريه نكنيد، آن‌ها هم با لباس عربي به زيارت رفته و بعد از 2 روز بازگشته بودند. يكي دو ماه بعد از اين قضيه مجدداً سيدحميد از اين سرهنگ عراقي تقاضاي كمك براي رفتن به زيارت مي‌كند و چون خود اين سرهنگ از شيعيان علاقمند به جمهوري اسلامي بودند، خطر را به جان مي‌خرد و دوباره به مدت يك هفته آن‌ها را به زيارت مي‌برد، و به سلامت به جبهه برمي‌گردند. کمتر کسی خبر داشت که سید بارها به زیارت عتبات نائل شده بود. سید به هیچ‌کس جز اهل سرّ چیزی نمی‌گفت. سيدحميد كه ديگر آرزويي در دنياي خاكي نداشت 15 روز بعد از زيارت به فيض شهادت نايل آمد.
اینکه ۳۰سال از جنگ میگذرد ولی همچنان دارخوین محروم است؛ تقصیر این آقاست! اینکه زیرپای دارخوین دریای نفت است ولی همچنان توسعه نیافته؛ تقصیر این آقاست! گران شدن بنزین و آمدن سیل هم تقصیر او بوده است! عبدالحسین مجدمی، فرمانده بسیج صبح امروز ترور شد و به شهادت رسید. هنیئا لک (حاج حیدر ) 🆔 @masirshahid 🏴
👈اطلاع رسانی در پی انتشار اخبار جعلی و نسبت دادن برخی موارد نادرست به اعضای خانواده سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در فضای مجازی، خانواده این سردار دلاور اسلام در پیامی خطاب به ملت ایران ،  از اطلاع رسانی اخبار مربوط به این خانواده از طریق رسانه ملی و یا روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خبر دادند. 🌷متن پیام خانواده سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم ملت شریف و عظیم الشان ایران اسلامی با قدردانی و سپاس از الطاف و ابراز محبت‌های بی دریغ و وصف ناپذیر شما مردم فهیم، مومن، انقلابی و قدرشناس؛ از آنجا که پس از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، در فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی، برخی اخبار کذب و جعلی و اظهارنظرهای نادرست به اعضای خانواده آن شهید عزیز نسبت داده شده است و با توجه به شرایط جاری و پیش روی کشور و احتمال تکرار و افزایش اقدامات مشابه، به منظور جلوگیری از سوء استفاده‌های محتمل، به استحضار می‌رساند هرگونه اخبار مربوط به این خانواده صرفاً از طریق رسانه ملی و یا روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منتشر و به آگاهی عموم رسانده خواهد شد. همواره محتاج دعای خیر امام و امت اسلامی هستیم. 🆔 @masirshahid 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ هر صبـح با سلام دلم جان گرفتہ اسٺ خونم پس از سـلام✋ تو جریـان گرفتہ اسٺ اے فاتـح القلـوب❤️ دلم ختم جملہ ے ما اَعرفُ بغیرڪ سلطان❤️ گرفتہ اسٺ 🌤🌹 ❤ 🆔 @masirshahid 🏴