eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
653 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
خَيرالامور هر سحرم چشم هاي توست😍 صبح مرا🌿 به خير نگاهي، بخير كن💔 🌹 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
*شهیدی که خبر شهادتش را امام زمان(عج) به او داد*💚🕊️ *شهید سید مصطفی حبیب پور*🌹 تاریخ تولد: ۱۰ / ۱۰ / ۱۳۴۳ تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۲ / ۱۳۶۶ محل تولد: خوزستان / دزفول محل شهادت: عراق 🌹همرزم← همرزمی خوابی دیده بود که تعریف میکرد برای دوستش💭 و دوستش متعجبانه گفت: «من هم دیشب عیناً همین خواب را دیدم💭 *که من، تو و سید مصطفی در چمنزاری هستیم و سیدی به ما می­گوید: هر سه نفرتان افتخار شهادت می­یابید، او کسی نبود جز امام زمان(عج)*💚 هر دو عجولانه و مشتاق گفتند: برویم پیش مصطفی اگر او هم چنین خوابی دیده شهادتمان حتمی است🕊️رفتند سراغ سید مصطفی و گفتند سید دیشب تو چه خوابی دیده­‌ای؟💫او مثل کسی که رازش بر ملا شده باشد،گفت: چه خوابی مگر در خواب حرفی زده­‌ام؟ دوستانش گفتند: پنهان نکن، خوابت را تعریف کن💫 وقتی سید شروع به تعریف خوابش کرد💭 هر سه نفر با هم زار زار به گریه افتادند🥀 *او همان خوابی را تعریف می­کرد که دوستانش دیده بودند*💚 آن سه نفر سه سید بزرگوار *سید هبت الله فرج الهی، سید رضا پور موسوی و سید مصطفی حبیب پور بودند که به شهدایی معروف شدند که خبر شهادتشان را امام زمان(عج) در یکشب به آنها داده بود*💚مصطفی در سرمای شدید نماز شب را خالصانه میخواند📿در نهایت او *با گلوله هایی به قلبش*🥀🖤به شهادت رسید🕊️🕋 *شهید سید مصطفی حبیب پور* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر 🍃قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر 🎉ولادت امام حلم و شکیبایی باب الحوائج امام موسی کاظم علیه السلام بر شما مبارک. 🎉 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
#رمان 📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃چند لحظه بهم نگاه کرد و یه بسته رو گذاشت جلوم....گفت:دقیقا منم همین
📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃مندلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانی‌ها ، من رو به پسرهای مختلفی می‌کرد... همه‌شدن شبیه مدل ها ، زشت بودن... دلم برای امیرحسین گندم گون و لاغر خودم تنگ شده بود... هر چند دیگه امیرحسین من نبود... بالاخره یک روز تصمیمم رو گرفتم... امیرحسین از اول هم مال من بود... اگر بی‌خیال اونجا می‌موندم ممکن بود توی ایران با دختر دیگه‌ای ازدواج کنه... از سفارت ایران خواستم برام آدرس امیرحسین توی ایران بگرده... خودم هم شروع به مطالعه درباره اسلام کردم... امیرحسین من مسلمان بود و از من می‌خواست مسلمان بشم... من مسلمان شدم و به خدای امیرحسین ایمان آوردم... آدرس امیرحسین رو هم پیدا کرده بودم... راهی ایران شدم...مشهد... ولی آدرس قدیمی بود... چند ماهی بود که رفته بودن... و خبری هم از آدرس جدید نبود... یا بود ولی نمی‌خواستن به یه خارجی بدن... به هر حال این تنها چیزی بود که از انگلیسی حرف زدن های دست و پا شکسته‌شون می‌فهمیدم... دوباره سوار تاکسی شدم و بهش گفتم منو ببره حرم... دلم می‌خواست برای اولین بار حرم رو ببینم... ساکم رو توی ماشین گذاشتم و رفتم داخل حرم... زیارت کردن برام مفهوم غریبی بود... شاید تازه مسلمان شده بودم اما فقط با خواندن قرآن... و خدای محمد ، خدای امیرحسین بود... اسلام برای من فقط مساوی با امیرحسین بود... داخل حرم ، حال و هوای خاصی داشت... دیدن آدم‌هایی که زیارت می‌کردن و من اصلا هیچ چیز از حرفاشون نمی‌فهمیدم.... ...... ✍ نویسنده 🌷 🖇 🌷
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
#رمان 📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃مندلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانی‌ها
سلام‌خدمتِ‌شما🌱 عیدتون مبارک♡| بابت این چند روز تاخیر در پارت‌گذاری عذرخواهی می‌کنم..🙏💕 ان‌شاءالله تا شب پارت دیگه‌ای رو هم برای جبران میفرستم..🧡😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴لحظه غم انگیز وداع سید حسن نصرالله با پیکر فرزندش شهیدش «هادی» حسن نصرالله  🔵 وداع سید حسن نصرالله با پیکر فرزندش «هادی» که طی عملیاتی محرمانه در سرزمین‌های اشغالی به شهادت رسید، نشان داده می شود. خویشتنداری و طمأنینه دبیرکل حزب‌الله در این صحنه غم‌انگیز، ستودنی است.✌️ 🌹 پ.ن آقازاده فرماندهان جبهه مقاومت پشت پا بر پست و مقام مال دنیا میزنن و زندگیشون ختم به شهادت میشود.💔 درود بر آقازادهای جبهه مقاومت 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🍁نیمه شب بود دیدم غلامعباس نیست، رفتم دنبالش، دیدم داره گریه میکن،❗️ رفتم پیشش گفتم دلاور چرا گریه میکنی؟ بهم گفت حاجی دلم میسوزه بعضی از بچه هایی که اومدن مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها شدن گوش میدن،😔 گفت ما مسئولیم شاید ما کم کاری کردیم، بعدشم اینا بچه های حضرت فاطمه سلام الله علیها هستن ما وظیفه داریم بهشون بگیم، فردا صبحش رفت به مادرش زنگ شد پول واسش ریخت، رفت تو شهر و چندتا فلش خرید و توش مداحی ریخت و به بچه گفت اینم هدیه ی من به شما😊 مدافعان حرم بچه ها از این به بعد به جای اهنگ مداحی گوش کنین....از اون روز به بعد همه ی بچه ها مداحی گوش میکردند...💔 شهید مدافع حرم محمد اسدی🌹 ۹۵ 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🍃همیشه عادت داشت قرآن با معنی مطالعه کنه، عادت به تأمل داشت، نماز اول وقت میخوند،می گفت نماز اول وقت ازدستتون نره، به بزرگتر خیلےاحترام میذاشت حتی طرف اشتباه می کرد.☝️ 🌹 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
آن مقدار پولی که برای کربلا رفتن کنار گذاشته بود یک روز قبل از شهادت آن را به کسی که نیازمند بود انفاق نمود..☝️ 🌷شهید 🌷 و کربلا رفتنت را مادرت حضرت زهرا(س)برایت امضا کرد.💔 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
★دلتنگ هایت ❣ چهره ات ★دلتنگ حضــورت🌷 ❣دلتنگ خنده هایت ★دلتنگ کردنات ❣هواتــو کردم 😔 دخترکوچک 🌙 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
#رمان 📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃مندلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانی‌ها
📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃بیشتر از همه ، کفشدار پزشکی که اونجا بود توجهم رو جلب کرد... از اینکه می‌تونستم با یکی انگلیسی صحبت کنم خیلی ذوق کرده بودم... اون کمی در مورد امام رضا و سرنوشت شهادت ایشون صحبت کرد... فوق‌العاده جالب بود... برگشتم و سوار تاکسی شدم... دم در هتل که رسیدیم دست کردم توی کیفم اما کیف مدارکم نبود... پاسپورت و پولم داخل کیف مدارک بود... و حالا همه باهم گم شده بود... بدتر از این نمی‌شد... توی یک کشور غریب بدون بلد بودن زبان ، بدون پول و جایی برای رفتن... پاسپورت هم نداشتم... هتل پذیرشم نکرد... نمی‌دونم پذیرش هتل با راننده تاکسی بهم چی گفتن... فکر می‌کردم قراره منو اداره پلیس یا سفارت ببره اما به اون کوچه ها و خیابان ها اصلا چنین چیزی نمی‌اومد... کوچه پس کوچه ها قدیمی بود...گریه ام گرفته بود... خدایا! این چه غلطی بود که کردم... یاد امام رضا و حرف های اون پزشک کفشدار افتادم... یا امام رضا به دادم برس... توی این حال و هوا بودم که جلوی یه ساختمان بزرگ، با دیوارهای بلند نگه داشت... رفت زنگ در رو زد... یه خانم چادری اومد دم در... چند دقیقه باهم صحبت کردند... و بعد اون خانم برگشت داخل... دل توی دلم نبود...داشتم به این فکر میکردم که چطور و از کدوم طرف فرار کنم... هیچ چیزی به نظرم آشنا نبود... تو این فکر بودم که یک خانم رو گرفته با چادر مشکی زد به شیشه ماشین... انگلیسی بلد بود... خیلی روان و راحت صحبت می‌کرد... بهم گفت: این ساختمان ، مکتب نرجسه ، محل تحصیل خیلی از طلبه های غیر ایرانی... راننده هم چون جرات نمی‌کرده من غریب رو به کسی یا جایی بسپاره آورده بود اونجا... از خوشحالی گریه‌ام گرفت... ...... ✍ نویسنده 🌷 🖇 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🥀ظهور كن من بيا كه از سر شعف 🍀فداي قامتت كنم دو اشك بار را 🥀تمام هاي من يك نگاه ت✨و 🍀بيا و پاك كن زدل حديث را بحق الزینب (علیهاالسلام) 🌸🍃 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🕊❣🕊❣🕊❣🕊 🌾بسته ام عهد ؛ 🌤که در باشم 🌾 من رنگ دارد 🌷 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🌿 با دیدن این عکس 🖼 گفت: 🦋عکس است ... پرواز کردند🕊 ولی ما هنوز هم ایستاده‌ ایم😔 🌿کاشکی من هم توی این آن روز می‌نشستم، بلکه تا امروز شده بودیم💔 🌷 نفر اول ایستاده از سمت چپ در تصویر 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🔰دیدار آخر 🔻مادر شهید 🔸روزی که می خواست شود، نماز صبح📿 را که خواندم دیدم هم نمازش را تمام کرده است.بعد آمد جلوی من پای سجاده . دست هایم را گرفت بوسید💖 صورتم را بوسید. من همینجا یک حال غریبی شدم. 🔹گفتم: جان تو هردفعه می رفتی تهران مأموریت، هیچ وقت این طوری خداحافظی👋 نمی کردی. گفت: این دفعه طولانی تر است دلم برای شما تنگ💔 می شود. من دیگر چیزی نگفتم،بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم 🔸بعد که محمد رفت🚗 برگشتم سر و ناخودآگاه گریه کردم😭 انگار همان موقع همان خداحافظی به من الهام کرده بود که این است.   🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🌳گردش در رگ های زندگی، 🍁 شیرین است ریختن آن 🌳در پای شیرین‌تر است 🍁و نگو شیرین‌تر، بگو: بسیار بسیار شیرین‌تر است ... 🌷 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🔰به جوانان توصیه می کنم که👇👇 🌀نماز خود را در بخوانید. قرآن📖 بخوانید؛ زیرا که بسیار است؛ قرآن بخوانید و مواظب نماز و دین خود باشید. محرّم و عاشورا را زنده نگه دارید؛ که بسیار مهم است حتّی شده روزی ؛ زیرا بسیار مهم است. مواظب خود باشید و ما را دعا کنید🤲 🌀الان همه ی رابطه ها در مبایل📲 است و بین دختر و پسر بسیار زیاد شده است. عجیب است که این ها از کجا می آید⁉️ همه می دانند که من از موبایل و استفاده می کنم، همه ی مردم مرا می شناسند که در فیس بوک از نکته های طنز و عکس استفاده می کنم، ولی اموری که در حال وقوع است برای من رخ نمی دهد❌ 🌀من هم مثل های دیگر هستم و من هم جوان هستم👤 و فیس بوک و همه ی چیزهای دیگر را دارم و از اغلب برنامه های اجتماعی📱 و دنیای مجازی استفاده می کنم. اما را رعایت می کنم✅ 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
نبودن تو👤 فقط نبودن تو نیست خیلی چیزهاست ⇜کلاه روی سرمان ⇜شعر نمی‌چسبد❌ ⇜پول💰 در جیبمان دوام نمی‌آورد ⇜نمک از رفته ⇜خنکی از آب ما فقیر شده‌ایم😔 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🔸بالاخره سقوط هواپیما🛩 را مهار می کند. ولی، جوابی نمیشنود. نگاه بغض نشسته اش روی خشک میشود و سیل اشک😭 بر چشمانش جاری میشود 🔹چقدر درد اور است چندین و چند ساله ات مقابل چشمان به باران نشسته ات تو را برای همیشه ترک کند💔 🔸تیمسار ، بزرگ مردی که در مکتب پرورش یافت. مجاهدی که زهد و بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها💗 در برداشت. 🔹مرد وارسته ای که اقیانوس وجودش عشق♥️ و از خودگذشتگی و کرامت بود، که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با ی خویش👌 🔸از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی تعالی گام برندارد🚷 و سربازیش برای رفیق ازلی‌اش به‌نحو احسنت انجام دهد✅ به راستی او ، اما همه بود. 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
☘با شهدا گم نمی شویم☘ 💥اگــر خـواستے ڪنے، باید منتظر مرگ باشے ❗️ولےاگر عاشق💓 شدے دوان دوان سمتِ فـدا شدن ⚡️در راهِ معشـ❣ـــوق میــــــــــروے! این خاصیت ڪسانے اسـت ڪه در فڪرِ شـدن هسـتند! 🌷 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid