عاشق گرفته باز قنوت دعا بیا
ای تیر آخرین ِ کمان خدا بیا
از همین امشب التماس هات رو شروع كن، خدا رو چی دیدی، شاید تو همین دهه آقات رو دیدی.
ما در سکوت غربت خود داد می زنیم
بی تو شکست بغض گلو بی صدا بیا
هر لحظه با نیامدنت گریه می کنیم
فصل شروع بارش چشمان ما بیا
مولای من یه سال منتظرم محرم بشه ،بزرگان ما گفتند:اگه می خواهید زود به خیمه ی امام زمان برسید، یه راهش گریه ی بر اباعبدالله است.آخه دلم خوشه بالاخره بین این گریه كن ها شاید شما هم قدم بذارید.میگم مگه میشه آقام توی این روضه ها، گریه ها نیاد؟
یا صاحب الزمان به خدا شعله ی فراق
آتش کشیده بر جگر ِ روزها بیا
چشم انتظار توست حسینیه های اشک
ای روضه خوان مقتل کرب و بلا بیا
بیاییم امشب با این آقا وارد روضه بشیم، با این آقا خودمون رو به خیمه برسونیم
سلام من به این آقایی كه سلام دادن به ابی عبدالله رو به من و تو یاد داد
سلام دادن رو یاد داد بالای دارالاماره، اول حرفی كه زد به ابی عبدالله سلام داد.
عظمت داشت این آقا، جانم فدات، این روزها تو كوفه غریب شدی، یادت نره اول روضه خون مسلم پیغمبره، چرا؟
گفتند:آقا علاقه ی شما به عقیل زیاده، چرا؟ پیغمبر فرمود:به دو دلیل، دلیل اول اینكه،ابوطالب، عقیل رو دوست داره، منم به واسطه ی او دوستش دارم، اما دلیل دوم:فرزندی از این عقیل به دنیا میآد، یه روزی پسر من حسین رو یاری میكنه، شهید تو ركاب و راه حسین میشه.
پیغمبر روضه ی مسلم رو خوند، ابی عبدالله هم برا مسلم گریه كرد، این عظمت ِ مسلم ِ.
حالا این آقا تو كوچه های كوفه سرگردانه. ان شاءالله هیچ مردی تو دیار غربت،غریب نشه.
خیلی مسلم عذاب میكشید تو كوفه، بیا مسلم رو یاری كن، تو هم با مسلم هم نوا شو، فكر كن داری تو كوچه های كوفه قدم میزنی، هی دست هاشو به هم فشار می داد،هی در و دیوار رو نگاه می كرد:
حسین میا به كوفه، كوفه وفا ندارد
كوفی ِ بی مُروّت، شرم و حیا ندارد
😭😭🏴🏴
جار و جنجالی عذاب آور به گوشم می رسد
نعره ی مستانه ی لشکر به گوشم می رسد
هر دقیقه کوفه از این رو به آن رو می شود
تا صدای سکّه های زر به گوشم می رسد
این جماعت کینه دارند از عمو جانم علی
ناسزاها از سر منبر به گوشم می رسد
از دو ماه پیش که مهمان ِ کوفی ها شدم
ضربه های پُتک آهنگر به گوشم می رسد
نمی دونم، چرا اینجا مسلم درگیر شده،چرا مسلم اینجا به هم ریخته،مگه تو بازار آهنگرها چه خبره؟آقا شلوغ ترین بازار، بازار آهنگرهاست. می دونی چرا؟ چه كار دارند می كنند؟
یک عمود آهنی را هم سفارش داده اند
نقشه پاشیدن یک سر به گوشم می رسد
😭🏴
مسلم یه سر رفت توی بازار، دید همه دارند شمشیرهاشون رو تیز می كنند،یكی عمود می سازه، دید حرمله داره تیر سه شعبه آماده میكنه. ببین مسلم داره كجا رو می بینه
😭😭😭😭
قبل مقتل رفتنت انگشترت را دربیار
صحبت انگشت و انگشتر به گوشم می رسد.
همچین كه از این پله های دارالاماره مسلم بالا می رفت، دید مسلم داره گریه میكنه، نانجیب زخم زبان زد.